دلم تنهایی میخواهد از همان ها که افکارت خالی از هرمزاحمی و روحت فارغ از هر دردی است از همان ها که گوشه ای دور افتاده ازین دنیا به درخت تنومندی تکیه کنی و خیره به آسمان شب بی پروا با صدای بلند و رسایی بخوانی..و با کلمات دلتنگی هایت را فریاد بزنی تا آسمان به خاطر عمق درد کلماتت بشکند و غرش کند غرشی که صدایش را بگوش همه برساند.کاش دلم چیزی نخواهد و هربار من را متوجه ناتوانیم نکند و روحم را نخراشد..کاش کلمات توصیف نکنند این رویای نه چندان کوچک مرا،بلکه این حقیقت باشد که به نمایش بگذاردشان..کاش حقیقت شیرین بودن را نیز یاد بگیرد برایمان...کاش...!!