Репост из: s𝐭αℝ Ꮆhㄖ丂𝐭
تا حالا شده از خواب بیدار بشی؟
بیدار بشی و یه حس تخمی داشته باشی
حسی که سرده حس که اعماق استخون هاتو هم میلرزونه...
خیلی اتفاق میوفته این حس اما هر بار که اتفاق میوفته مثل بار اول برات تازگی داره
جوری سیلی خواب بودنتو بهت میزنه که
مثل بار اول درد و سوزش غیراشنا میاد سراغت...
خودت میدونی این درد رو برای چندین بار تحمل کردی..
اما باز هم بی اراده بهش لبخند میزنی
لبخندی که دیگه مثل قبلنا گرم نیست...
اونقدر این حس برات سرد و سوزناک بوده....
اما قبلا از روی گرما قلبت رو میسوزوند!..
جوری که قبلاً همه چی برات آشنا بود...
فقط مقابله شدن با واقعیت سخته و سخت...
جوری که هروز میگی تو کی هستی:)!
بیدار بشی و یه حس تخمی داشته باشی
حسی که سرده حس که اعماق استخون هاتو هم میلرزونه...
خیلی اتفاق میوفته این حس اما هر بار که اتفاق میوفته مثل بار اول برات تازگی داره
جوری سیلی خواب بودنتو بهت میزنه که
مثل بار اول درد و سوزش غیراشنا میاد سراغت...
خودت میدونی این درد رو برای چندین بار تحمل کردی..
اما باز هم بی اراده بهش لبخند میزنی
لبخندی که دیگه مثل قبلنا گرم نیست...
اونقدر این حس برات سرد و سوزناک بوده....
اما قبلا از روی گرما قلبت رو میسوزوند!..
جوری که قبلاً همه چی برات آشنا بود...
فقط مقابله شدن با واقعیت سخته و سخت...
جوری که هروز میگی تو کی هستی:)!