یک روان‌شناس


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


ناگفتنی‌های من.
یه کم از همه چیز.
روان‌شناسی، شعر و روزمره های یک مادر.
https://t.me/BiChatBot?start=sc-360551-m4QbIuR

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


رابطه رو به گل تشبیه می‌کنن.
می‌دونین، خیلی تشبیه به جا و درستیه. از همون اول اولش هم درسته. ولی نه هر گلی. رابطه ها به نظر من شبیه کاکتوس ان، از اون کاکتوس ها که اگه بلد کار باشی یه گل خوشگل هم می‌دن.
کاکتوس رو دیدین چه جوریه؟ کم توقع و راحته.
یه مقدار کمی آب می‌خواد و نور و یه خاک معمولی. ولی اینارو هم بهش ندین مثل بعضی از گل‌ها فرداش قهر نمی‌کنه. قبل از پوسیدن مدت‌ها ظاهرش خوبه، داره نفس‌های آخرش رو می‌کشه، ریشه اش داره می‌پوسه ولی ظاهرش هنوز سرپاست. یه وقتی می‌بینی که کج شده یا می‌بینی که سبزه ها ولی دیگه رشد نداره، دیگه شاداب نیست. یعنی تا جایی که می‌تونه ظاهرش رو درست نگه می‌داره.
خیلی وقت‌ها کسایی رو می‌بینین که به ظاهر شیک و خوشبخت و موفق ان ولی کسی نمی‌دونه (شاید حتی خودشون) که این رابطه دیگه ریشه نداره، پوسیده، رشد نداره، مثل روز اول نیست و هیچ‌کس نمی‌دونه دقیقا کجا و کی اشتباه شده. کسی یادش نیست که ذره ذره چه چیزای قشنگی خراب شدن. هیچ‌کس نمی‌دونه که کم‌کم و ریز ریز اشتباه شده. اتفاق بزرگ و عجیبی نیفتاده. فقط آدما یادشون رفته مواظب گلشون باشن.
خلاصه که رابطه ها و به خصوص رابطه زناشویی به وقتش مراقبت می‌خواد. وقتش که بگذره فقط یه ظاهر خوب داره و از درون می‌پوسه.
البته اونایی که بلد کارن از همون کاکتوسی که خیلی ها نمی‌تونن نگهش دارن یه گل هم می‌گیرن.
@yekravanshenaas


این کاربر گوشی‌ش رو بدون بک آپ گرفتن ریست فکتوری کرده. فلذا پذیرای آهنگهای خوبتون هستم.


شاید باورتون نشه که با قریب به سی سال سن، برای خودم یک متر جا و یک دقیقه وقت برای خلوت و تنهایی ندارم.
چه غم‌انگیز.


Репост из: ایستاده‌بامشت
مشکل این بود که برنمی‌گشتیم. در باز می‌ماند و همه جا را خاک برمی‌داشت. وقتی هم که سری به اندرونی می‌زدیم، می‌دیدیم که دیگر آنجا جای زندگی نیست. حالا، آن بیرون، کنار خیابان، همراه بی‌خانمان‌های دیگر، روزها و شب‌ها را سر می‌کنیم. آواره‌های پشیمان.


‏کسانی که تحمل ابهام ندارند(تحمل ابهام یکی از شاخصه های شخصیت بالغ است) سعی بر فرموله کردن هر چیز و هر کس می کنند تا دنیای اطرافشان کمتر ترسناک به نظر برسد: زنها اینطوری اند،مردها آنطوری...
خواهرم!برادرم! هر انسانی فرمول خودش را دارد.
#از‌کانال‌مرحوم


دست و پنجه نرم کردن با زندگی مثل داستان کشتی گرفتن با خوکه.
به زندگی که چنگ بندازی کثافت سر تا پات رو می‌گیره.
پ.ن: ببین زیر ناخن‌هامون رو، پر از کثافت شده!


یه زمانی بود که اگه کسی به افکار و عقایدم، پوشش‌م، نظراتم، خانواده‌ام و خلاصه هرچیزی که من بهش علاقه داشتم یا منسوب به من بود توهین می‌کرد یا مسخره شون می‌کرد عصبانی می‌شدم و با هیجان باهاش بحث می‌کردم که بهش بفهمونم داره اشتباه می‌کنه. تا مدت‌ها هم عصبانی و غمگین و ناراحت می‌موندم.
ولی حالا دیگه نه. هرکس هرچی دلش می‌خواد بگه. من دیگه بزرگ شدم. با قیافه بی‌تفاوت یه کم نگاهش می‌کنم و اجازه می‌دم هرچی دلش می‌خواد بگه. بعد هم راهم رو می‌کشم و می‌رم.
این اتفاق بزرگ شدن رو خیلی دوست دارم. عاقل نشدم ولی بزرگ شدم.


خودکشی مسری است.
احتیاط کنید.


Репост из: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
اسپایدرمن ۳ رو دیدین؟ اون سری توبی مگوایر و سم ریمی و اینا. تو اون فیلم، آنتاگونیستی (ضد قهرمان، آدم بده) وجود داره به نام "ونوم" که البته اسم یک ماده است نه یک شخصیت. اما این ماده به بدن هر کس بچسبه، مثل یک لباس کامل دورش می‌پیچه و اون رو به یک شخصیت شرور و قدرتمند تبدیل می‌کنه و اتفاقا تو داستان‌های کمیک و تو این فیلم، به جون یک خبرنگار میفته که چندان دل خوشی هم از مرد عنکبوتی نداره. حالا این ماده، به صداهای بلند حساسیت داره و با شنیدن سر و صدا، کنترل خودشو از دست میده و با شدت سعی می‌کنه که از شخصیتی که بهش متصل شده جدا بشه. وقتی که تو مبارزه‌ی آخر فیلم، مرد عنکبوتی برای شکست دادن ونوم از حربه‌ی تولید سر و صداهای خیلی بلند استفاده می‌کنه، ونوم رو می‌بینیم که با شدت در حال درد کشیدن و جدا شدن از اون خبرنگاره‌ست.

پ.ن: وقتی در استفاده از علائم نگارشی دقت نمی‌کنن، وقتی ته همه‌ی جملاتشون سه نقطه می‌ذارن، وقتی بین نقطه و ویرگول و آخرین حرف قبلشون فاصله می‌ذارن، وقتی بین نقطه و ویرگول و اولین حرف بعدشون فاصله نمی‌ذارن و در آخر وقتی انتهای تمام پیاماشون یه علامت قطره‌چکان هم درج می‌کنن، من حس می‌کنم روحم مثل ونوم داره ازم جدا میشه و بشدت دارم درد می‌کشم. اون لحظه کاملا قابلیت این رو دارم که اون شخص بی‌ملاحظه در استفاده‌ی درست از علائم نگارشی رو بلاک و برای همیشه از زندگیم حذف کنم.

نتیجه‌گیری اخلاقی: اون همه درس زبان فارسی تو دبیرستان خوندن ملت، پس چرا ازش استفاده نمی‌کنن؟

پ.ن: هکسره وضعش جداست. این غلط اون قدر فجیعه که حس می‌کنم اگر کسی مرتکبش بشه و یه گلوله حرومش کنم، در محضر عدل الهی معذورم و جُناحی بر من نیست.


غلط‌های املایی، مخصوصا تو کلمات دم دستی، باعث می‌شن دلم بخواد به وحشیانه ترین روش‌ها فرد غلط کننده رو شکنجه بدم.
طرف اسم خودش رو گذاشته بلاگر. فود بلاگر، تریپ بلاگر، کوفت بلاگر، ولی تو هر چند کلمه ساده ای که می‌نویسه یه غلط املایی داره.
شمایی که هنوز می‌نویسی هدف گزاری!!!! دیگه به مردم درس هدف داشتن نده جان عزیزت.


سلام :)
ظهرتون بخیر.
پیام‌های ناشناس خیلی زیاد بودن دیگه برای اینکه کانال شلوغ نشه بقیه رو نفرستادم. ولی بهانه ای شد برای اینکه در آینده بریم ببینیم ریشه های فوبیا چیه و برای درمانش چه می‌شه کرد.
ممنونم از همراهی تون.
@yekravanshenaas




Репост из: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
فوبیا ب بافت حفره ای یا همون ترایپوفوبیا-_-


Репост из: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
وقتی تو جاهای شلوغ نزدیک آقایون قرار می گیرم نفسم تنگ میشه
تجربه خیلی شدیدی از مزاحمت نداشتم و برام عجیبه
ولی از نظرِ تو دلی، از محو شدن تو خاطرات می ترسم
الانم یادم نباشن اوکیه ولی یه ردی ازم بعدنا بمونه یه لبخندی چیزی


Репост из: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
فوبیای آسیب زدن به پوسته ی دف/ افتادن حین راه رفتن روی سرامیک :}


Репост из: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
ترس از دست دادن


Репост из: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
فوبیای عاشق شدن، و نتوانستن در رسیدن بهش...


Репост из: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
فوبیای فراموش کردن فراموش شدن مردن تنها بودن یه جای بزرگ و ...




بیاید اصلا از فوبیاهاتون بگید.

Показано 20 последних публикаций.

351

подписчиков
Статистика канала