Репост из: ᴅᴀᴡɴ ᴛʙ ɴᴜᴍʙᴇʀ 1
#Ocean
#Part_1
Louis :
آهسته آهسته قدم بر می داشتم و انگشتای سرد و بی حسمو روی میز شیشه ای و پر از گرد و خاک میکشیدم .
هر طرف و که نگاه میکردم میتونستم ببینمش ، من اونو کشته بودم ولی اون هنوز اینجا بود !
کیفمو پرت کردم رو مبل و هرچی دم دستم میومدو پرتاب میکردم .
قاب عکس ها ، گلدون هایی که خودش با اون دستای زیبا و پرستیدنیش درست کرده بود .
نقاشی هایی که ازم میکشید و بهشون خیره میشد .. همشون به چندتا تیکه شیشه و کاغذ تبدیل شدن که مثل یه فرش کف سرد زمینو پوشونده بودن .
میتونستم گرمای نگاهِ چشم های بهشتی و سبزش که از توی اون عکس بی جون بهم خیره شده بودو حس کنم .
قدم هامو روی اون فرشی که از تیکههای تیز و برندهی شیشه درست شده بود گذاشتم . اروم اروم و با درد به سمت قاب عکس رفتم . پاهام میلرزید و بدنم یخ زده بود ..
تمام شیطنت ها و عشق ورزی....
https://t.me/joinchat/AAAAAEMwmF8MGjQQwicLVA
#Part_1
Louis :
آهسته آهسته قدم بر می داشتم و انگشتای سرد و بی حسمو روی میز شیشه ای و پر از گرد و خاک میکشیدم .
هر طرف و که نگاه میکردم میتونستم ببینمش ، من اونو کشته بودم ولی اون هنوز اینجا بود !
کیفمو پرت کردم رو مبل و هرچی دم دستم میومدو پرتاب میکردم .
قاب عکس ها ، گلدون هایی که خودش با اون دستای زیبا و پرستیدنیش درست کرده بود .
نقاشی هایی که ازم میکشید و بهشون خیره میشد .. همشون به چندتا تیکه شیشه و کاغذ تبدیل شدن که مثل یه فرش کف سرد زمینو پوشونده بودن .
میتونستم گرمای نگاهِ چشم های بهشتی و سبزش که از توی اون عکس بی جون بهم خیره شده بودو حس کنم .
قدم هامو روی اون فرشی که از تیکههای تیز و برندهی شیشه درست شده بود گذاشتم . اروم اروم و با درد به سمت قاب عکس رفتم . پاهام میلرزید و بدنم یخ زده بود ..
تمام شیطنت ها و عشق ورزی....
https://t.me/joinchat/AAAAAEMwmF8MGjQQwicLVA