اصلِ قضیه چیز دیگریست.
میان دو جهان اندکی خلقال.. گلهمند از رفتارِ دیگری با چشم های کبود و گلوهای برآمده دست به دامان قاضی نشستهاند تا حق را داد و ستد کنند.
گویی بنیانشان را در مردابی کاشته بودند و ننگ در رگهایِ خشکیدهیشان جای مانده؛
میان دو جهان اندکی خلقال.. گلهمند از رفتارِ دیگری با چشم های کبود و گلوهای برآمده دست به دامان قاضی نشستهاند تا حق را داد و ستد کنند.
گویی بنیانشان را در مردابی کاشته بودند و ننگ در رگهایِ خشکیدهیشان جای مانده؛