بارنی گفت:«رویِ زمین چیزی به اسم آزادی وجود ندارد. فقط انواع مختلفی از زنجیرها وجود دارد و آدمها آنها را باهم مقایسه می کنند.
تو الان فکر میکنی آزادی، اما واقعاً آزادی؟
تو عاشقِ منی، این خودش یک زنجیر است.»
والنسی همچنان که از تپه بالا میرفتند، با حالتی غرق در رؤیا گفت:« ولی کسی گفته یا نوشته همه زنجیرهایی که ما خودمان را در آنها حبس میکنیم، زندان نیستند.»
بارنی گفت:« بله، این تنها آزادیایست که می توانیم به آن امیدوار باشیم. آزادی اینکه خودمان، زندانمان را انتخاب کنیم.»
تو الان فکر میکنی آزادی، اما واقعاً آزادی؟
تو عاشقِ منی، این خودش یک زنجیر است.»
والنسی همچنان که از تپه بالا میرفتند، با حالتی غرق در رؤیا گفت:« ولی کسی گفته یا نوشته همه زنجیرهایی که ما خودمان را در آنها حبس میکنیم، زندان نیستند.»
بارنی گفت:« بله، این تنها آزادیایست که می توانیم به آن امیدوار باشیم. آزادی اینکه خودمان، زندانمان را انتخاب کنیم.»