ماقال منقول


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


گاه‌نوشته‌های رند متفنن کاسب مکاسب خوانده: رزق آمیخته به حرام از مشاوره مدیریت، روزی حلال از پژوهش و تدریس در حوزه سیاست و ارتباطات سیاسی

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


​​دکتر جواد صالحی اصفهانی مطلب کوتاهی در وبلاگش نوشته درباره این که تحریم‌های پیش رو احتمالا چه بر سر اقتصاد ایران می‌آورند. برای این کار نگاهی کرده به سال ۲۰۱۱ میلادی (۱۳۹۰ شمسی) و با استفاده از آمار بانک جهانی وضعیت ایران را با دو کشور همسایه، ترکیه و عربستان، مقایسه کرده است. سال ۲۰۱۱ سالی بود که فشار تحریم‌های بین‌المللی تازه خودش را نشان داد.

نمودار بالایی تولید ناخالص داخلی سه کشور را مقایسه می‌کند که معیاری است از حجم و قدرت اقتصاد. می‌بینید که تقریبا از سال ۱۹۹۰ حجم اقتصاد سه‌ کشور به نسبت مشابه بوده و در سال‌هایی هم وضعیت ایران اندکی بهتر از ترکیه و عربستان. تا می‌رسیم به سال ۲۰۱۱، اقتصاد ایران کوچک می‌شود و مسیرش از بقیه جدا می‌افتد. نمودار همچنین تاثیر مثبت برجام را نشان می‌دهد که دوباره اقتصاد ایران دارد فاصله‌اش را با دو کشور همسایه کم می‌کند.

نمودار زیرش سرانه تولید ناخالص داخلی سه کشور را مقایسه می‌کند که معیاری است از کیفیت زندگی متوسط شهروندان. اینجا داستان عربستان فرق می‌کند، چون جمعیت به مراتب کمتری دارد و نفت بیشتری هم صادر می‌کند. اما می‌بینیم که وضعیت ایران و ترکیه مشابه است تا این که دوباره به سال ۲۰۱۱ می‌رسیم و شاهد افت چشمگیر ایران هستیم.

چنان‌ که صالحی اصفهانی تاکید می‌کند، این نمودار یک نکته جالب جانبی هم دارد: خیلی‌ از ایرانی‌ها تصور می‌کنند که وضع اقتصادی کشورشان در چند دهه گذشته مدام بدتر از ترکیه شده، اما نمودار چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. از زمان هجمه جدی تحریم‌‌ها در سال ۲۰۱۱ است که کیفیت و استاندارد زندگی مردم ایران شرایط به مراتب بدتری از ترکیه پیدا می‌کند. تحریم‌های آن موقع تازه در زر ورق «هوشمند» پیچیده می‌شدند که یعنی قرار است دولت را هدف بگیرند و نه ملت ایران. آمریکای ترامپ دیگر این تعارف‌ها را هم برای تحریم‌هایی که می‌خواهد اعمال کند کنار گذاشته‌ است.

(اصل مطلب اینجاست: https://bit.ly/2mQYd1Z)
@Eshraghi_Alireza


حماقت یا ذکاوت؟

مارک لئونارد، مدیر شورای اروپایی روابط خارجی یادداشت جالبی در روزنامه فایننشال‌تایمز نوشته درباره این‌که چینی‌ها واله و متحیر از ذکاوت ترامپ شده‌اند. یا للعجب! در آمریکا (و اروپا) تقریبا همه ترامپ را آدمی بی‌فکر و بی‌کله می‌پندارند که فی‌البداهه چیزی هوا می‌کند؛ و هم و غمش فقط این است که حال هر آدم و کشوری را که خوشش نمی‌آید بگیرد. طرح ریختن و جوانب کار را سنجیدن اصلا در قاموس این آدم تعریف نشده است. (خیلی از جمهوریخواهان دو قبضه و راست‌های دوآتشه هم در خفا با این برداشت موافقند)

روشنفکران و سیاستمداران چینی – که لئونارد با خیلی‌هایشان نشست و برخواست داشته – اصلا چنین نظری ندارند. از ترامپ خوش‌شان نمی‌آید اما مدهوش ذکاوتش هستند و فکر می‌کنند که استراتژیست قهار و ترفندبازی است. حتی گاه او را با هنری کیسنجر مقایسه می‌کنند. چینی‌ها برای این سبک ذکاوت ترامپی نامی هم گذاشته‌اند: «ویرانگری خلاق». آن‌ها فکر می‌کنند که ترامپ خیلی حساب‌شده و ماهرانه دارد نظم موجود جهانی (و قرارها و نهادهای منتسب به این نظم مثل ناتو یا سازمان‌تجارت جهانی) را به هم می‌زند تا بعد به سود آمریکا طرحی نو دراندازد.

یاد رمان طنز حضور افتادم از یرژی کوشینسکی. حکایت یک باغبان ابله و بی‌جل و پلاس است که یک دفعه درش به تخته می‌خورد و می‌شود سیاستمدار خبره و دری‌وری‌هایی که می‌گوید برای دیگران حکم گوهر حکمت پیدا می‌کنند. سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا و شوروی مستاصل می‌مانند که این دیگر چه لعبتی است و ناچار حدس می‌زنند که لابد مامور مخفی‌ است و آمده تا نظام را براندازی کند.

(این لینک یادداشت لئونارد است: https://on.ft.com/2AfDWwW)
@Eshraghi_Alireza


جامعه مدنی لزوما دموکراسی نمیآورد

این روزها همه از جامعه‌ی‌مدنی حرف می‌زنند؛ شما چه طور؟ سه دهه است که جامعه‌ی مدنی یک ‌تنه به شاه‌کلیدی برای باز کردن قفل دموکراسی تبدیل شده است. دولت‌های اروپایی و آمریکا هر ساله میلیون‌ها دلار خرج کمک به سازمان‌های مدنی در کشورهای در حال توسعه می‌کنند. در ایران هم به نظر می‌رسد توافقی میان روشنفکران، چه چپ و چه راست، وجود دارد که جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مدنی ما را به شاهراه دموکراسی متصل می‌کند، پس باید نهادهای مدنی را ساخت و پر و بال داد و پروار و پر زور کرد. این برداشت نوعی جبرگرایی سیاسی و تاریخی است: جامعه‌ی مدنی باشد و بپاید، دموکراسی هم ناچار می‌آید.

داستان با الکسی دوتوکویل آغاز می‌شود. پس از گشت و گذار در آمریکای قرن نوزدهم، او استدلال کرد که رشد پیوندهای مدنی و هم‌یاری‌های داوطلبانه شرطی حیاتی برای یک دموکراسی سرزنده و پوینده است. چرا؟ چون نهادهای مدنی روحیه‌ی همکاری را میان مردم پرورش می‌دهند. جامعه‌‌ی مدنیِ قوی، به وزنه‌ای سنگین برای ایجاد توازن در برابر قدرت دولت تبدیل می‌شود. در عین حال نهادهای مدنی، مردم را سرگرم سیاست‌ورزی در ابعاد محلی‌اش می‌کنند و از خیال انقلابِ آنی و بی در و پیکر منصرف می‌کنند. صد سال بعد، هانا آرنت فرضیه‌ی دوتوکویل را برگرداند و ادعا کرد که فاشیسم و توتالیتاریسم قرن بیستمی هم هنگامی توانستند خودی بنمایانند که نهادهای جامعه‌‌ی مدنی یا ضعیف بودند و یا اصلاً نبودند. نمونه‌‌ی متأخر چنین برداشتی را رابرت پاتنام با تشریح مفهوم «سرمایه‌ی اجتماعی» ارایه می‌دهد، پژوهشگری که نظریاتش در آستانه و اوج دوران اصلاحات در ایران مورد توجه جدی قرار گرفت. از نظر او نیز مشارکت‌ها و مشغولیت‌های مدنی عامل مهمی در پاگیری و پایداری دموکراسی هستند.

نظریه‌های دوتوکویل و آرنت زیبا و دل‌نشین‌اند، اما همیشه و هرجایی با واقعیت‌های تاریخی منطبق نیستند. ادامه مطلب: https://bit.ly/2NJJ6D1

@Eshraghi_Alireza


معرکه‌ی رقص در ایران معاصر

تاریخ رقص در ایران معرکه‌ی‌ انواع نزاع‌هاست: بر سر این که چه کسی می‌تواند برقصد، کجا می‌تواند برقصد، چطور می‌تواند برقصد و چه باید (و نباید) از رقصش تداعی شود؟
کتاب آیدا مفتاحی حکایت تاریخ این نزاع‌ها و تحولات سیاسی و اجتماعی رقص، به خصوص رقص زنان روی صحنه، در ایران مدرن است. مفتاحی داستان رقص مدرن را از زمان مشروطه آغاز و تا چهارمین دهه‌ی جمهوری اسلامی دنبال می‌کند. در دوره‌ی قاجار زنان مجالی برای رقص روی صحنه در ملأ عام نداشتند. در اجرای سنتیِ «مطربی»‌ یا مردان «زن‌پوش» می‌رقصیدند یا امردها، یعنی نوجوانان بی‌ریش موسوم به «بچه رقاص». نهضت ترقی‌خواهانه‌ی دوران مشروطه علاقه‌ای به رسم مطربی نداشت و به‌جایش تئاتر را، به عنوان یک فرم هنریِ مدرن که می‌تواند در خدمت ارتقای فرهنگی و تقویت ناسیونالیزم باشد، ترویج کرد. مشکل اما این‌جا بود که در جامعه‌ی به شدت مذهبیِ ایران زنانِ اندکی جسارتِ روی صحنه رفتن را داشتند. چاره‌ی کار چنان که سید احمد خان ملک ساسانی، نویسنده و منتقد تئاتر، در سال ۱۹۱۴ میلادی (۱۲۹۳ شمسی) نوشت این بود که از «استانبول یاد بگیریم و زنان ارمنی و یهودی استخدام کنیم.» و این‌گونه بود که ارباب صحنه مشکل را با استخدام زنان غیر مسلمان، یا از اقلیت‌های مذهبی ایرانی و یا مهاجرین و بعدها پناهجویان فراری از انقلاب کمونیستی روسیه، حل کردند تا آن‌که کم‌کم پای زنان مسلمان ایرانی نیز به صحنه‌ی رقص باز شد و تبلیغات کافه‌ها و کاباره‌های لاله‌زار پر شدند از اسامی «رقاصه‌»های هموطن.
ادامه مطلب: https://bit.ly/2LfLl4k
@Eshraghi_Alireza


«آدم‌کشی در آ‌سمان» یا «چرا این اتفاق افتاد؟»

۳۰ سال پیش ناو آمریکایی سرنشینان هواپیمای مسافربری ایران را که بر فراز خلیج فارس پرواز می‌کرد با شلیک موشک کشت. رسانه‌های آمریکایی حادثه مشابهی را، که اتحاد جماهیر شوروی یک هواپیمای مسافربری کره‌ جنوبی را به اشتباه سرنگون کرده بود، با آب و تاب و سوز و گداز پوشش دادند، اما وقتی پای کشور خودشان به میان آمد رفتاری کاملا متفاوت پیش گرفتند.با این که شلیک مرگبار موشک به هواپیماهای کره‌ای و ایرانی دو حادثه‌ی مشابه با مختصاتی مشابه بودند، دو چارچوب کاملاً متفاوت برایشان ساخته و پرداخته شد. سرنگون کردن هواپیمای کره‌ای یک جنایت از پیش حساب‌شده‌ و شریرانه وانمود شد اما سرنگون کردن هواپیمای ایرانی یک اتفاق تاسف‌برانگیز ناشی از اشتباه فنی. جمله‌بندی گزارش‌های خبری برای هواپیمای کره‌ای فاعل معلوم داشت: شوروی هواپیما را سرنگون کرد. اما برای هواپیمای ایرانی جمله‌ مجهول بود: هواپیما سرنگون شد! رسانه‌های آمریکایی مفصل عکس قربانیان پرواز کره‌ای را به همراه داستان زندگی‌‌شان و عزاداری بستگان و دوستان‌شان پوشش دادند. برعکس نوبت ایران که رسید چندان خبری از توجه به جنبه‌های عاطفی و انسانی واقعه نبود.تا پیش از ساقط کردن هواپیمای ایرانی، بخش قابل توجهی از افکار عمومی آمریکا به نسبت مخالف سیاست حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس بود. طبیعتا چنین حادثه‌ای می‌توانست تهدیدی علیه دولت آمریکا برای توجیه چنین سیاستی باشد. اما پوشش رسانه‌ای این تهدید را تبدیل به فرصت کرد و کمک کرد تا میزان حمایت افکار عمومی از حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس به بالاترین سطح خود برسد.مقایسه پوشش خبری این دو حادثه اما سرآغاز شکوفایی شیوه‌ای از پژوهش‌های دانشگاهی و روزنامه‌نگاری در باره پوشش خبری و چارچوب‌سازی رسانه‌ای شد.
ادامه مطلب: https://bit.ly/2NBtu4G
@Eshraghi_Alireza


یک مقایسه سردستی میان مخارج نظامی ایران و عربستان

روایت غالب – هم در گفتار عامه و هم در ادبیات سیاست خارجی، چه داخل و چه خارج ایران – معمولا متمرکز بر ولع شدید محمدرضاشاه پهلوی است برای تقویت بنیه نظامی کشور و تبدیلش به «ژاندارم منطقه»ی خاورمیانه، شمال و شاخ آفریقا و حتی غرب اقیانوس هند الی ماشاءالله. به سابقه عربستان به ندرت توجه می‌شود، این نمودارها اما خیلی ساده سویه متفاوتی را نشان می‌دهند.

در اولین نمودار مخارج سالانه نظامی این دو کشور را می‌توانید ببینید. مشاهده می‌کنید که به جز دورانی کوتاه – سال‌های پایانی و متعاقب جنگ ایران و عراق – مصارف نظامی عربستان به مراتب بیشتر از ایران بوده است، حتی پیش از انقلاب ۱۳۵۷. در ۵۷ سال گذشته میانگین سالانه مخارج نظامی ایران ۷ میلیارد دلار بوده است و عربستان ۲۱ میلیارد دلار؛ سه برابر بیشتر از ایران. ادامه مطلب: https://bit.ly/2uWh0gi
@Eshraghi_Alireza

Показано 6 последних публикаций.

160

подписчиков
Статистика канала