𝐿𝑢𝑐𝑖𝑓𝑒𝑟


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


او برای بودن به من نیاز داشت و من به او نیاز داشتم تا بودنم را حس نکنم.
ناشناس من:
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-568591
-W5hdwXq

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций




+ دیروز از بیمارستان زنگ زدن.
- برای چی؟
+ مثل اینکه....حالش وخیمه، شاید زنده نمونه.
- فکر اینکه بری به دیدنش رو از سرت بیرون کن، تا حالا به جز درد چی ازش نصیبت شده؟
+ هیچی...


@Luis_Luciifer


گایز صبحتون بخیر


باور کن چیزهایی مثل رنج بزرگ، اندوه بزرگ، خاطره‌ی بزرگ، معنا نداره... همه‌چیز فراموش می‌شه، حتی عشق بزرگ. اون‌چه درباره‌ی زندگی، غم‌انگیز و حیرت‌آوره، همینه.
‌ ‌
آلبر کامو
مرگ خوش


Репост из: 𝐂𝐥𝐚𝐬𝐬𝐢𝐜,𝐂𝐚𝐟𝐞☕🍪
🥜یک آغوش گرم...بوسه‌ی شیرین...آخرین روز قرار...
و بعد
خداحافظی...

اما من برای هیچکدوم آماده نبودم:)

@Drake_Classic_Cafe☕️🍪


+ دیروز همو توی خیابون دیدیم.
- خب؟
+ میخواست بیاد سمتم ولی من....بهش پشت کردم، دلم راضی نبود ولی بخاطر غرورم مجبور بودم.
- نمیدونم چرا نمیتونی ازش دل بکنی ولی یادت باشه اون دلت رو شکسته. فرض کنیم دوباره پیش هم برگشتین، تو تا ابد ترس اینو خواهی داشت که نکنه دوباره نابودت کنه. سمتش نرو خطرناکه:)


@Luis_Luciifer


معنیش به من این حس رو میده که یه زنبورم و بی تی اس داره با عسل منو گول میزنه سمتش برم و بعدش میدونم که نمیتونم از دام شیرین اون عسل دربیام🙂






Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#Anime_Time

Good morning✨


بودن یا نبودن؟ مسئله این است.
آیا شریف تر آنکه تیر و تازیانهٔ بخت ستم پیشه را تاب آوردن،
یا تیغ برکشیدن در برابر دریای مصائب،
و با جانْ سختی به آن پایان دادن؟
مردن، خفتن، همین و بس!
و با خفتن، گفتن که به دل شکستگی‌ها و هزاران بلای طبیعی،
که میراث تن است پایان دادن؛
چنین فرجامی، سختْ آرزوست.
مردن، خوابیدن، خوابیدن و شاید خواب دیدن،
آه، مسئله همین است!
زیرا در آن خوابِ مرگ،
در آن رهایی از جسم فانی،
آن که چه رؤیاها پدید آید،
به تأمل وا می داردمان،
و همین مصلحت اندیشی است
که عمر مصیبت را چنین دراز می‌کند.
وگرنه کیست که نیش وتحقیر زمانه،
ظلم ظالم، اهانت متکبّر، رنج عشق خوار شده،
اهمال قانون، وقاحت صاحب منصبان،
و دست ردی که فرومایگان، بر سینهٔ شایستگان شکیبا می‌زنند
را تحمل کند؟
حال آن که می‌تواند با خنجری برهنه،
خود را به دستان خویش آسوده سازد.
کیست که این بارِ گران را تاب آورد،
و زیر زندگیِ ملال آور ناله کند و خون دل خورد؟
اما وحشت از آنچه پس از مرگ پیش آید،
آن سرزمین ناشناخته،
که از سرحدش هیچ مسافری بازنگردد،
عقل را حیران می‌کند
و وا می داردمان تا به تحمل مصیبت هایمان
تن در دهیم،
تا آنکه به مصائبی پناه بریم،
که از آن هیچ نمی‌دانیم.
چنین افکاری ست که ما را
بزدل می‌سازد،
و بدین سان، طرح بی‌رنگ اندیشه،
رنگِ نابِ عزم ما را بی جان می‌کند،
و نیت‌های والایمان،
هر زمان که با احتیاط درآمیزد،
فرومی‌نشیند و جامهٔ عمل برمی‌اندازد.
دیگر دم فرو بندم،
ای اُفیلیای عزیز، ای پری رو!
باشد که در نیایش‌هایت،
گناهان مرا نیز به یاد آری.

هملت شاهزاده‌ی دانمارک ┊ویلیام شکسپیر


+ ایشون دوست پسر شماست؟
- بله....دوست پسرمه.
+ ایشون به یکی تجاوز کرده و الان اینجاست، یکی از مامور‌هامون رو هم کتک‌ زده.
- چی بگم....م..ما عاشق هم بودیم...نمیدونم چرا این اتفاق افتاده.
+ ببین جوون، فکر نکنم این آدم عاشقت باشه، و یادت باشه همیشه عشق به معنای تحمل کردن نیست!


@Luis_Luciifer


برای آپ پارت بعد منتظر نظرات زیباتون هستم❤️


تو باعث میشی بخوام عاشق بشم، چون حس می‌کنم اگه عاشق بشم اون عشق باید خیلی آتشین و جذاب باشه! دوست دارم با تو تجربه‌ش بکنم.

#Terminator




در تنهایی‌های غریبانه‌ام، تورا یافتم خورشیدِ تاریکی‌های من.
تا ابد برایم بتاب.

خیال


از غم عشق تو بیمارم و میدانی تو
داغ عشق تو به جان دارم و میدانی تو
خون دل از مژه میبارم و میدانی تو …. از برای تو چنین زارم و میدانی تو...

🖋 وحشی بافقی


به چنل خوش اومدی $Emmanuel^


- می‌دونی.....گاهی خیلی احساس تنهایی میکنم....اما حاضر نیستم به کسی بگم چون به تنهایی نیاز دارم:)


- خواهش می‌کنم، خواهش می‌کنم برش گردون.
+ تو واقعا اینقدر دوستش داری؟
- آره.
+ خیلی خب! پس خیلی مواظبش باش.
- حتما.
+ بگیرش عزیزم.
- ممنونم تو قلب بزرگی داری.


قلعهٔ متحرک هاول

Показано 20 последних публикаций.

29

подписчиков
Статистика канала