سین


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


@Sina_joharian
نویسنده
فیلم نامه نویس
نمایشنامه نویس
دلنویس
پست ها بر اساس احساسات شخصی تنظیم شده است

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций




آندره آس مدتی در مستراح می نشیند و سیگار میکشد،مستراح تنها جایی است که آدم واقعا در آن تنهاست. تنها جای سراسر دنیا، در تمام سپاه ظفرنمون هیتلر، چه کیفی دارد که آدم آنجا بنشیند و همین طور سیگار بکشد و حالا حس می کند برحالت نومیدی و افسردگی خود چیره شده است، این افسردگی فقط شبحی است که بلافاصله پس از بیدار شدن ظاهر می شود، اینجا دیگر تنهاست و همه چیز با اوست، وقتی که تنها نیست، دیگر چیزی هم با او نیست.

قطار به موقع رسید
هاینریش بل






شبی خوش هر که می خواهد
که با جانان به روز آرد

بسی شب روز گرداند
به تاریکی و تنهایی

سعدی




برای زنده ماندن، باید خودت را از درون بکُشی؛ از این رو بیشتر آدمها همه چیز را رها کرده‌اند، چون می‌دانند که هر اندازه هم تلاش کنند، سرانجام می‌بازند و زمانی که به این نقطه رسیدی، هر گونه مبارزه‌ای بیهوده است.

پل سارتر




پدر تجربه ، ای دل تویی
آخر ز چه روی

طمع مهر و وفا ،
زین پسران می‌داری...

حافظ




دیگر نمی‌خواست چیزی را ببیند.اما چیزهایی هست که هرچقد هم نخواهی ببینیشان باز می‌آیند.باز سنگین و بی‌رحم می‌آیند و خود را روی تو می‌افکنند و گرد تو را می‌گیرند و توی چشم و جانت می‌روند و همه وجودت را پر می‌کنن و چنان پر می‌کنند و آنرا می‌ربایند که دیگر تو نمی‌مانی،که دیگر تو نمانده‌ای که آنها را بخواهی یا نخواهی،.آنها تو را از خودت بیرون رانده‌اند و جایت را گرفته‌اند و خود تو شده‌اند. دیگر تو نیستی که درد را حس کنی، تو خود درد شده‌ای.سنگینی خود درد و سیاهی خود درد.

ابراهیم گلستان






در جانِ عاشقِ من
شوقِ جدا شدن نیست

خو کرده‌ی قـفـس را
مـیـلِ رهـا شدن نیست...

هما میرافشار




... از ته دل میخواستم و آرزو میکردم که خودم را تسلیم خواب فراموشی بکنم،اگر این فراموشی ممکن میشد، اگر میتوانست دوام داشته باشد، اگر چشمهایم که بهم میرفت در وراء خواب آهسته در عدم صرف میرفت و هستی خودم را دیگر احساس نمیکردم. اگر ممکن بود در یک لکه مرکب، در یک آهنگ موسیقی یا شعاع رنگین تمام هستیم مخروج میشد و بعد این امواج و اشکال انقدر بزرگ میشد و میدوانید که بکلی محو و ناپدید میشد - به آرزوی خودم رسیده بودم.

بوف کور
صادق هدایت








گفت:مگر ز لعل من
بوسه نداری آرزو؟!

مردم از این هوس ولی
قدرت و اختیار کو...

حافظ

Показано 20 последних публикаций.

332

подписчиков
Статистика канала