✅ باورها چگونه شکل می گیرند؟
باورها از دو منبع شکل میگیرد: تفکرات و تجربیات خودمان یا قبول کورکورانه حرفهای دیگران. این دو روش کاملاً متفاوت هستند و معمولاً برمبنای اولویتها و گرایشات نسبت به دنیا و آدمهای اطرافمان شکل میگیرند.
🔺باورهای خودساخته
اینها اعتقاداتی هستند که خودمان آنها را میسازیم. کسانیکه معمولاً ترجیح میدهند اعتقاداتشان را خودشان بسازند افرادی با اعتمادبهنفس، روشن و کنجکاو هستند. آنها به جای راحتی و پذیرش اجتماع به دنبال حقیقت هستند. آنها بحث و مذاکره را به پذیرش سریع و کورکورانه ترجیح میدهند. آنها میخواهند با عدمقطعیت و تردید زندگی کنند تا اعتقادشان شکل بگیرند.
🔺تجربه
تجربه درس سختی است ولی فقط یک نادان میتواند آن را نخواند.» تجربه تنها راه و روشی است که در یافتن حقیقت کمکمان میکند.
از کودکی همه چیز را برای خودمان امتحان میکردیم و همچنان در زندگی گاه و بیگاه از این روش استفاده میکنیم. اینکه تا چه میزان از راه تجربه کردن بخواهیم به حقیقت برسیم به عوامل مختلفی مثل راهنمایی والدین و سطح و سبک تحصیلاتمان بستگی دارد.تجربه برای پیشرفت مداوم اعتقادات و الگوهایی که استفاده میکنیم، مفید است. بعنوان مثال، فردی ممکن است در خانه کاملاً صادق باشد اما متوجه شود که به زبان آوردن افکار شاید در محیط کار چندان موثر نباشد.
🔺آزمایش
تجربه از اتفاقهایی به دست میآید که برایمان میافتند. اما ممکن است تعمداً جستجو شود، مخصوصاً وقتی آزمایشات مختلف را انجام میدهیم.
از نقطه نظرعلمی، حقیقت از آزمایشات دقیقی به دست میآید که ثابت میکند چه چیز درست است و چه چیز نیست. بااینحال حقایق «اثباتشده» باز به طور مداوم به چالش کشیده شده و دوباره و دوباره بررسی میشوند. همچنین ممکن است آزمایشات غیررسمی هم در زندگی روزانه برای امتحان کردن و اثبات عقاید و باورهایمان انجام دهیم.یک فایده مهم آزمایشات دقیق و فکرشده در قوی و دقیقتر کردن باورهایمان است که نشان میدهد این باورها کجا مورداستفاده دارند و کجا ندارند. قوانینی که با تحقیقات دقیق و مستدل میسازیم به احتمال بیشتری حقیقت داشته و قابلباورند.
🔺تعمق
یک نوع دیگر از آزمایشات بیرونی، تفکر درونی و فکر کردن است. این بسیار سادهتر بوده و معمولاً سریعتر قابل انجام است. این کار را میتوانید در همه جا انجام دهید، گرچه بهتر است زمانی انجام شود که چیزهای خارجی برای پرت کردن حواس وجود نداشته باشد.
تفکر و تعمق شامل اندیشه کردن عمومی درمورد چیزها و ایجاد الگوهای درونی ذهنی است که به توضیح دنیای بیرون کمک میکند.
تعمق از این جهت که درونی است نه بیرونی، متضاد تجربه است. همچنین میتواند مکمل باشد زیرا معمولاً یا بعد از یک تجربه تفکر میکنید و یا بعد از تعمق درونی به دنبال تجربه بیرونی میروید.
🔺تعمیمدهی
یک بخش مهم از باورهای خودساخته زمانی است که نتایج تجربیات و آزمایشات را به دست آورده و بعد (معمولاً از طریق تعمق) آن را تعمیم میدهیم تا تصور کنیم چیزی که برای یک موقعیت کشف کردهایم، در موقعیتهای دیگر هم صدق میکند.
بعنوان مثال، اگر کودکی متوجه میشود که نق زدن برای والدینش روشی موفق است، آنوقت تعمیم میدهد که این می تواند یک راه مفید و لازم برای رسیدن به چیزهایی است که از دیگران هم میخواهد.
مشکل تعمیمدهی از تجربیات این است که یک چیز که در یک موقعیت درست است، معمولاً در موقعیتهای دیگر نیست. آزمایشات رسمی میتواند به بالا بردن کیفیت تعمیمدهی کمک کند اما همچنان با زمانی که داریم محدود میشویم.
#آموزشی
ادامه👇🏻👇🏻👇🏻
@TA2Day