امروز هفتصد و سی و دومین روزیه که چشمامو باز میکنم و تو پیشم نیستی. دیشب مثل همیشه نعشمو کشیدم تا کاناپه و نفهمیدم چطور صبح شد. مثل بچگیام که تو ماشین خوابم میبرد تو راه خونه مامانجون اینا صبح که پا میشدم اول گیج بودم که کجام. گم شده بودم انگار. الانم که صبحا پا میشم تا شب گم شدم. دنبال تو میگردم. کجایی؟ یادته اون روز از اصفهان اومده بودم برات اون شال آبیه رو گرفتم؟ یادته گفتم شاله چقد رو پوستت قشنگه؟ یادته خودتو لوس کردی گفتی چتریاتو زدی خوشگل نشدی؟ یادته گفتم معاذالله صاحب جمال؟ یادته گفتی چند تا دوسم داری؟ یادته گفتم ده تا؟ یادته اخم کردی گفتی تو دوسم نداری؟ یادته انقد بوسیدمت تا خندیدی و اخمت وا شد؟ یادته بهم میگفتی با همه کلفتی صدا و پشمای دستام تو بغلت یه پسر بچه شیش سالهم که کسیو جز تو نداره؟ یادته ابری شدم؟ خودم گفتم برو. اینم یادته؟ نخواستم رابطمونو خراب کنی. گفتم یا بمون باهم درستش کنیم یا تمومش کنیم ولی بهت اجازه نمیدم رابطمونو خراب کنی. جدی گرفتی. رفتی. کجایی؟
مامان خیلی سراغتو میگیره. یلدا و آرزو هم ازت بیخبرن. تلفن خونتم اینقد پیغام گذاشتم دیگه حافظش پره نمیذاره حرف بزنم. چقد گریه کردم پشت گوشی. اینارو تو یادت نیست من یادمه. یادته همیشه دلت میخواست از من یه دختر داشته باشی؟ اون شبی زابرامون کردی میگفتی هر وقت خواستی از ایران بری قبلش مطمئن شو یه دختر برای من یادگاری گذاشتی. بعد برو. اسم دخترمونو یادم نیست چی میخواستی بذاری ولی من دوست دارم بذاری گندم. -بیستمین نخیه که دارم روشن میکنم بزرگوار- منم گفتم الان سگ تو هوا پر نمیزنن چه برسه به لکلکا. بخواب بعدا میگیم یه چشم و ابرو مشکیشو برامون بیارن. گفتی چرا نمیشه با تو جدی حرف زد؟ گفتم تو ساعت اداری تشریف بیارید. الان بچه نمیخوام. گفتی دلت میاد؟ اصن چرا همچین جایی منو میخندونی؟ منم گفتم بچهای که باباش هی مامانشو بخندونه خجالت میکشه تو مدرسه بگه بابام دلقک مامانمه. بعد ترک تحصیل میکنه بعدم باید شوهرش بدیم بعدم غصه چمدون بستن و رفتنشو بخوریم. از اول به لک لکا نگیم بهتر نیست؟ بخوابیم دیگه. من چقد خر بودم که نشنیدم تورو. پشتتو کردی و خوابم برد. چرا بغلت نکردم اون شب راستی؟ من دوست دارم. خب؟ اینو هزاربارم گفتم. خودتم میدونی. آره آره دارم یه طرفه قاضی میرم. ایندفه ولی میخوام خودمو محکوم کنم. قاضی خودم. متهم ردیف اول خودم. شاکی تویی که نیستی. ولی من به رایمو به تو میدم. که چرا اون شب و هزار شب دیگه نشنیدم تورو. الان که دستم بهت نمیرسه چاره چیه؟ خب چرا تا پیشم بودی یه بار بیشتر بهت نگفتم دوست دارم؟ چرا نشنیدمت؟چرا خودم حرف نزدم؟ چرا غریبه شدیم؟ چرا ریختم تو خود لعنتیم؟ دل تنگتم. نمیدونم این نامه چندمه که برات مینویسم و مچالش میکنم. چشمام دیگه باز نمیشه. دوست دارم. برگرد.
@benevisamkebekhooni