بازخوانی اسناد لانه‌ی جاسوسی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


@aminnasrt
باغ‌موزه‌ی استکبارشناسی 13 آبان

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


#از_سیاست‌های_نرم_تا_نفوذ_به_بهانه‌ی_فعالیت‌های_زیست_محیطی

🔸پیشنهادات: من معتقدم که اگر ما عقیده‌مان را راجع به تجاوزاتی که در مورد حقوق بشر در ایران می‌شود ابراز کنیم، در درازمدت به نفع آمریکا خواهد بود. ما می‌بایست موضع مستحکمی نسبت به آن دسته از رهبران ایرانی که ما را امپریالیست و پادوی صهیونیست می‌خوانند، یا ما را متهم به دخالت در امور داخلی ایران می‌کنند بگیریم. بالآخره ما مصراً می‌باید مخالفت خود را با اخراج خبرنگاران آمریکایی ابراز داریم. از طرف دیگر من متقاعد شده‌ام که ایران امروز آن‌قدر سست و متزلزل است که هر اقدام شتاب‌زده یا هر بیانیه ایران را همانند بچه‌ای نشان می‌دهد. بنا بر این از برخورد مستقیم می‌بایست احتراز کرده و با هر حادثه یا بیانیه‌ای به‌صورت مخصوص و محدودی عکس‌العمل نشان دهیم. متشابهاً ما می‌بایست با هر موضوع و هر موقعیتی برای بحث و صحبت در حد شایستگی خود و موضوع بدون ربط دادنش با مسایل دیگر برخورد کنیم. من متوجه این هستم که چنین موضعی از جانب ما نقشه‌ریزی و مدیریت منابع را مشکل می‌سازد ولی این اطمینان را داریم که با چنین زمینه‌ای در درازمدت به نفع ما تمام خواهد شد. بنا بر این من به USICA ایران پیشنهاد می‌کنم که اولویت خاصی به تجهیز وسایل، کارمند، بصیرت، ساخت، تشکیلات و برنامه‌هایی بدهد که به ما این انعطاف و منابع را بدهد که از موقعیت‌ها حد اکثر استفاده را بکنیم. انقلاب و پیامدهایش تمام قدرت فیزیکی ما را از بین بُرد، کارمندان ما را متفرق کرد و تشکیلات قدیمی ما را و برنامه‌هایمان را خنثی و منسوخ نمود. به‌طور دقیق‌تر من با مسایل پیشنهادی در مقاله mstracfee با عنوان "ارتباطات با مشکلات محیط زیست، چشم‌اندازها، دورنما و عقاید" به‌طور کلی موافقم و پس آیینه‌های پیشنهادی دفتر همکاری‌های بین‌المللی آمریکا را برای ساندرز، معاون امنیتی و شورای امنیت ملی را قبول دارم.
من على‌الخصوص با نقشه‌ی طولانی کردن برنامه‌ی فارسی رادیو صدای آمریکا و موفقیت اخيرمان در جا دادن فیلم‌های آژانسی در تلویزیون ملی نظر مثبتی دارم. چون همان‌طور که قبلاً گفتم، در این ارتباط توده‌ی مردم از اولویت خاصی برخوردارند. به‌علاوه من راضی شده‌ام که ما می‌بایست این کوشش را بکنیم و ریسک آن را متحمل شویم که با روحانیون و چپی‌ها وارد مذاکره شویم.

📖 اسناد لانه‌ی جاسوسی، جلد 1، ✂️ برشی از تحلیل "جان گراوز"،...


25 بهمن 1357، ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا، در کنار گروه نجات


#حمله‌ی_چریک‌های_فدایی_خلق_به_سفارت_آمریکا

🔸 حدود ساعت ۱۰ صبح ۲۵ بهمن ۱۳۵۷، چریک‌های فدایی خلق به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند. بعد از این که خبر به حضرت امام خمینی رسید، ایشان این اقدام را تأیید نکردند. لذا دولت موقت کمیته‌ای برای صیانت از سفارت آمریکا به ریاست "ماشاءالله کاشانی" ملقب به ماشاءالله قصاب تشکیل داد تا چریک‌های فدایی را از سفارت اخراج کنند. این گروه مسلح با همکاری دیگر نهادهای مسلح، مثل ارتش، بعد از حدود دو ساعت کش‌مکش در نهایت توانستند چریک‌ها را از سفارت آمریکا بیرون کنند.
سولیوان در کتاب خاطراتش، "مأموریت در ایران" در این باره می‌نویسد:
باران گلوله از چند طرف به سوی سفارت سرازیر شد. این‌طور که پیدا بود، از ساعت‌ها پیش عده‌ایی با مسلسل‌های کالیبر 53 در پشت بام ساختمان‌های اطراف سفارت موضع گرفته بودند. بسیاری از شیشه‌های پنجره‌های سفارت در دقایق نخست تیراندازی شکست و قطعات شیشه به درون اتاق‌ها ریخت.
... به "ناس"، و وابسته‌ی نظامی سفارت گفتم به‌وسیله‌ی شماره تلفن‌هایی که از نخست وزیر و معاونان او گرفته‌اند، مراتب را به او اطلاع دهند.
...
گروهی از تفنگ‌داران را به کافه تریا در قسمت شمال غربی محوطه فرستادم و گروه دیگری را که بیرون محوطه بودند، به داخل آوردم که در قسمت اطراف ساختمان اصلی سفارت بودند.
...
حمله‌کنندگان ابتدا به طرف محل اقامت من هجوم بردند و عملیات آن‌ها در این قسمت نزدیک یک ساعت به طول انجامید.
... به‌تدریج همه‌ی ما به استثنای تفنگ‌داران و وابسته‌ی نظامی به طبقه‌ی دوم پناه بردیم و در این موقع بود که حمله به سفارت با تفنگ‌های پرقدرت ژ–3 آغاز شد. ما نمی‌توانستیم دفاع مؤثری بکنیم و تنها می‌باست حتی‌الامکان ورود مهاجمین به داخل ساختمان را به تعویق می‌انداختیم.
...
صدای به‌هم‌خوردن درهای آهنی تالار به گوش ما رسید. ایرانی‌ها به همدیگر شلیک می‌کردند. چنین به نظر می‌رسید که نیروی کمکی برای نجات ما در راه بود، اما معلوم نبود که قبل از حمله‌ی مهاجمین به طبقه‌ی دوم دفتر سفارت برسند.
چند دقیقه بعد مهاجمین از سد گاز اشک‌آور گذشته وارد ساختمان شدند... ایرانی‌های مسلح ما را به طرف اتاق انتظار هدایت کرده و با خشونت به بازرسی بدنی ما پرداختند... در این احوال یک گروه دیگر از افراد مسلح که ظاهراً از گروه نجات بودند، وارد شدند و بین آن‌ها و گروه اول کش‌مکش شدیدی در گرفت. در رأس گروه نجات، مرد جوانی بود که اسلحه‌ای با سرنیزه دست داشت و در رأس مهاجمین مردی با تفنگ کلاشینکف دیده می‌شد.
...
اوضاع بیرون ساختمان و محوطه‌ی پارکینگ خیلی به‌هم‌ریخته بود.
...
تعدادی از افراد مسلح که دستمال چهارخانه به گردن داشتند، احتمالاً از گروه چریک‌های فدایی بودند...
اولین کاری که پس از رسیدن به این صحنه انجام دادم، رفتن به طرف مرد روحانی و دست دادن با او به‌عنوان سپاس‌گزاری بود. مرد معمم هم ظاهراً تحت تأثیر قرار گرفت و بر تلاش خود برای متفرق ساختن فدائیان افزود.
سپس به طرف یزدی رفتم و او هم به محض دیدن من از روی کاپوت پایین پرید و از وضعی که پیش آمده، با حرارت زیادی عذرخواهی کرد و به من اطمینان داد که اوضاع تحت کنترل است...

📖 مأموریت در ایران، خاطرات ویلیام سولیوان، ✂️ خلاصه‌ی صفحات 270 تا 274.

متن کامل خاطره به‌زودی در کانال بازخوانی اسناد لانه‌ی جاسوسی قرار خواهد گرفت.




#انتقادات_آخرین_سفیر_از_شاه

🔸 در گذشته که اکثر ایرانیان در روستاها زندگی می‌کردند و بیشتر به کار کشاورزی و دامداری اشتغال داشتند، قوت روزانه‌ی خود را هم به هر نحوی بود، تأمین می‌نمودند، ولی با توسعه‌ی شهرنشینی و هجوم مردم از روستاها به شهرها و افزایش جمعیت سراسر فلات بایر ایران، این کشور به تدریج خودکفایی کشاورزی خود را از دست داد.
از آنجایی که ایران زمین‌های قابل کشت و زرع محدودی داشت، دگرگون ساختن نظام فئودالی و علاقه‌مند کردن کشاورزان به بهره‌گیری بیشتر از زمین خود، یکی از راه‌های افزایش محصولات کشاورزی و رسیدن به مرز خودکفایی تشخیص داده شد.
لیکن وقتی شاه برنامه‌های اصلاحات ارضی خود را اجرا کرد و زمین‌داران فئودال سابق را برچید، ضربه‌ی محکمی به اقتصاد کشاورزی روستا وارد کرد. این نظام اقتصادی کشاورزی قرن‌ها با موفقیت کار کرده بود.
با قطع ارتباط بزرگ‌مالکان با کشاورزان و با شبکه‌ی بازاری که آنها کنترل می‌کردند، اصلاحات شاه فعالیت‌های کشاورزی کم‌بازده گردید.
هرچند اهداف او خوب بود، اما در فرایند اصلاحات، با ارائه‌ی تسهیلات بانکی به کشاورزان جهت بهره‌وری بیشتر از زمین‌ها و در ایجاد یک نظام بازاریابی کارآمد، شکست خورد. نتیجه‌ی نهایی آن افزایش مشکلات بخش کشاورزی بود.
زیرا با وجود اینکه کشاورزان به زمین‌های مزروعی روی آوردند، اما آن زمین‌ها با ظرفیت کمتری کشت شدند. به گفته‌ی کشاورزان منابع موجود در اختیار آنان قرار نمی‌گرفتند و مردان جوان به فکر رها کردن زمین‌های کشاورزی و جستجوی کار در شهرها افتاده‌اند.
برنامه‌ی صنعتی‌سازی شاه فشار مهاجرت را تشدید کرد. نیروی جوان روستاها به سرعت به صنایع نوپای شهری و کارهای ساختمانی شدند و کاهش نیروی کار در روستاها باز هم از رشد کشاورزی کاست.
سرعت پیشرفت صنعتی و توسعه‌ی شهرنشینی در اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰، به قدری بود که هجوم نیروی جوان روستایی به شهرها هم جواب‌گوی نیاز بازار کار نبود.
در سال ۱۹۷۷ ایران در حدود ۳۶ میلیون نفر جمعیت داشت و نیمی از این جمعیت، ۱۵ سال بودند که طبق قوانین کار ایران نمی‌توانستند کار کنند و بخش بزرگی از آن‌ها نیز مشغول تحصیل بودند. نصف جمعیت کشور را هم زن‌ها تشکیل می‌دادند که با همه‌ی اقداماتی که جهت برابری حقوق زنان با مردان به عمل آمده بود، به علت محدودیت‌هایی که در دین اسلام برای کار زنان بود، جذب بازار کار نمی‌شدند.
با این حساب نیروی کار ایران در واقع بیش از ۹ میلیون نفر نبود که نیمی از آنان هنوز در مناطق روستایی و دورافتاده زندگی می‌کردند و نیم دیگر قریب به یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر در ادارات دولتی یا نیروهای مسلح اشتغال داشتند.
بنا بر این ایران برای اجرای برنامه‌های بلندپروازانه‌ی اقتصادی خود فقط سه میلیون کارگر در اختیار داشت که بیشتر آن‌ها هم کارگران ساده و غیر ماهر و غالباً بی‌سواد روستایی بودند...
با اطلاعات محدود اقتصادی و با یک برآورد سرانگشتی می‌توان فهمید که این برنامه‌های وسیع و پیچیده را به اتکای ۳ میلیون کارگر، آن هم کارگر ساده و غیر ماهر نمی‌توان اجرا کرد...

📖 مأموریت در ایران، خاطرات ویلیام سولیوان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ترجمه‌ی دکتر ابراهیم مشفقی‌فر، ✂️صفحات 79 تا 82
متن کامل این خاطره سفیر در فایل زیر👇




#خاندان_پهلوی_و_درباریان_به_روایت_اسناد_لانه‌ی_جاسوسی

🔸 در ایران لوازم دست‌یابی به موقعیت نخبگی، همان موارد سنتی ارتباط خانوادگی، نفوذ در روابط ارباب، ارباب رجوع، ثروت و تحصیلات است.
ایران بدون شاه، برای اکثر مردم موضوع متناقضی به نظر می‌رسد. شاه در اوایل سلطنت دارای قدرتی نبود و دیگران بر او تسلط داشتند، ولی حالا قدرت او به حدی است که حرف او قانون به حساب می‌آید.
...در حدود 40 خانواده‌ی پرقدرت ایرانی هستند که اعضایشان دائماً و به‌سادگی می‌توانند در امور سیاسی و دولتی دخالت کنند.
...در خانواده‌ی شاه یک طبقه‌ی شهوت‌ران و از نظر مالی فاسد وجود دارند که برجسته‌ترین آن‌ها خواهر دوقلویش، اشرف است که صاحب طبعی حریص و تمایلات جنسی مفرط می‌باشد.
...در طول 12 سال گذشته، مجلس آلت دست شاه بوده است و مقاصد شاه را برآورده می‌کرده است و تمام نمایندگان که با دقت به‌وسیله‌ی شاه انتخاب می‌شوند، حامی برنامه‌های شاه می‌باشند.
...رهبران روحانی بیش‌تر به نظر می‌رسد که بر این عقیده باشند که شاه کنونی مثل پدرش، چنین تشخیص داده که اسلام را در ایران نابود کند.

خاندان سلطنتی:
رضاشاه در سیر صعودی تشخّص اجتماعیش چهار همسر داشت. هرچند که همه در یک زمان نبودند و احتمالاً از یک صیغه در سال‌های اولیه شروع می‌شود و به یک شاهزاده‌ی از سلسله‌ی سابق، قاجار، ختم می‌شود. ازدواج آخر وی هنگامی که می‌رفت به شاهی برسد، انجام شد. همسر دوم وی که دختر افسر فرمانده بریگاد قزاق بود که در آن خدمت می‌کرد، مادر شاه فعلی است.
اشرف به‌جهت فساد مالی و موفقیت در تعقیب مردان جوان، شهرتی افسانه‌وار دارد. تا به‌حال هیچ کس در تعلق خاطر اشرف به برادر دوقلوی خود تردید نکرده است و وی احتمالاً پشتگرمی دادن به شاه را در مقاطع بحرانی گذشته، به عهده داشته است.
شاه مایل یا قادر به اتخاذ تدبیر مؤثر در محدود کردن فعالیت‌های مبهمی که او و پسرش، شهرام به آن اشتغال داشته‌اند، نبوده است...
گزارش شده که هویدا از یک خانواده‌ی بهائی است. این واقعیتی است که می‌توان فهمید او مایل است مسکوت بماند. می‌گویند که پدربزرگش که یک خیاط قزوینی بود، پیرو مؤسس بهائیت و پدرش نیز منشی یک رهبر بهائی در "عکا" بوده است...
...انتخابات ایران تقریباً همیشه با تقلب و فریب همراه بوده است که این نوع ریاکاری حداقل تا زمانی که محمدرضا در سال 1960 بر ایران مسلط گشت، دارای شکل ثابتی نبوده است...

ملکه‌ی مادر:
تاج‌الملوک، مادر شاه بر اهل بیت خاندان سلطنتی، حکمروایی می‌کند. سن دقیق او شاید حتی برای خودش هم معلوم نباشد. اما باید در دوران هشتاد سالگیش باشد. وی دختر باقرخان میرپنج بود... که خانواده‌اش از قزاقستان بودند. تاج‌الملوک سه خواهر و یک برادر داشت و اطلاعات درباره‌ی آن‌ها کم است...
در سال 1944 رضاشاه در تبعید فوت کرد. طولی نکشید که تاج‌الملوک که به تهران بازگشته و یک نفر را به نام غلامحسین صاحب‌دیوانی، به‌عنوان فاسق خود برگزید. آن‌ها عاقبت در سال 1948 به عقد یک‌دیگر درآمدند...

📖 اسناد لانه‌ی جاسوسی، جلد 1، ✂️ صفحات 240 الی 263، چاپ سوم، مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
مطالعه متن کامل سند👇


هشتمین نشست «لانه‌ی بحران»
(تاریخ شفاهی لانه‌ی جاسوسی)
با حضور آقای دکتر "احمد حسینی"، از دانشجویان پیرو خط امام
⏰ زمان: 4شنبه، 4 بهمن 1396، ساعت 16
🏫 مکان: باغ‌موزه‌ی 13 آبان


ناگفته‌هایی از استعفای دولت موقت

🔸 بعد از تسخیر لانه‌ی جاسوسی دولت موقت با این بهانه که کار دانشجویان پیرو خط امام خلاف قوانین بین‌الملل بود و نوعی مداخله در امور دولت می‌باشد، تصمیم گرفت تا در اعتراض به این اقدام استعفایی را تنظیم و به خدمت امام بفرستند. اما ظاهراً خود آن‌ها باورشان نمی‌شد که امام با استعفایشان موافقت کنند و فکر می‌کردند طبق روال گذشته، حضرت امام استعفای آنان را نخواهد پذیرفت. مرحوم حاج احمد در این باره می‌گوید:
«من در نخست‌وزیری در اتاق بازرگان و دکتر سحابی بودم که از قم تماس گرفتند و مرا که به تهران آمده بودم از آن طرف بی‌سیم خواستند. آقای صانعی گفت: امام استعفای بازرگان را پذیرفت. من به روی خودم نیاوردم. سحابی و بازرگان می‌گفتند معلوم است که امام استعفای ما را قبول نمی‌کنند، ولی ما باید برای پذیرش مجدد مسئولیت شرط و شروط بگذاریم که یکی از آن‌ها آزادی آمریکایی‌ها است. من سکوت کرده بودم. فقط از اتاق آن‌ها بیرون آمدم. ما همه شاهد بودیم که چه‌گونه جمعی به دست و پا افتاده بودند تا امام استعفا را نپذیرد و نتیجتاً دولت موقت با تأیید مجدد و قوت بیشتری وارد صحنه شود و کنترل اوضاع را به نفع جریانی که مدت‌ها برای آن سرمایه‌گذاری کرده بودند، دوباره به دست گیرند. اما امام هوشیارتر از آن بودند که این‌گونه حرکت‌ها در ایشان تأثیر بگذارند.»(1)
اما حجت‌الاسلام‌والمسلمین هاشمی رفسنجانی در این باره می‌گوید: «بازرگان و دوستانش از مدت‌ها قبل به این نتیجه رسیده بودند که نمی‌توانند کار کنند. آقای مهندس بازرگان که به جلسات می‌آمد هر وقت به مشکلی برخورد می‌کرد و یا چیزی را که می‌خواست تصویب نمی‌کردیم. می‌گفت: خودتان بیایید اداره کنید. یا فرض کنید اگر کسی از ما سخنرانی می‌کرد - به‌خصوص آیت‌الله خامنه‌ای و شهید بهشتی که گاهی انتقاد می‌کردند - ایشان سخت عصبانی می‌شد و می‌گفت: من کار نمی‌کنم و من نمی‌توانم کار کنم. از این چیزها همیشه داشتیم. استعفای قبلی را به خاطر تصویب مسئله‌ی ولایت فقیه در خبرگان داده بودند. بعد از ولایت فقیه هم این‌ها دیگر دلگرم نشدند که کار کنند. تکلیف شده بود و ماندند... قبول دارم که آن‌ها خیلی به دولت نچسبیده بودند و همیشه می‌گفتند: به ما اجازه بدهید کنار برویم...»(2)

📖
✂️ (1) روزنامه‌ی مردم‌سالاری، 12/8/81 (به نقل از کتاب انقلاب دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۰6)
✂️ (2) روزنامه‌ی کیهان، 12/11/82 (به نقل از کتاب انقلاب دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۰6-107)


کارت‌ها و گذرنامه‌های تقلبی

🔸 يكي از كارهاي پايگاه سيا تهيه‌ی كارت‌هاي شناسايي و گذرنامه‌هاي جعلي براي مأموران خود در تهران بود. در يكي از گاوصندوق‌ها، مهرهاي تقلبي ويزاي ورود و خروج فرودگاه‌هاي كشور اروپايي، آسيايي، افريقايي، و امريكاي لاتين را پيدا كرديم. در گاوصندوق ديگري، بيش از 1000 پاسپورت تقلبي جمهوري غنا را يافتيم. همچنين چندين پاسپورت تقلبي پيدا كرديم كه عكس آمريكايي‌هايي در كنار نام‌ها و مليت‌هاي جعلي به ثبت رسيده بود. تامس آهرن از مأموران عالي‌رتبه‌ی سازمان سيا در تهران، گذرنامه‌اي آلماني با نامي جعلي داشت كه او را يك تاجر معرفي مي‌كرد. اين پاسپورت پر از مهرهاي تقلبي از فرودگاه‌هاي بين‌المللي مختلف بوده و از آنجا كه شكل و رنگ مهر ورود فرودگاه فرانكفورت، هر چند يك بار تغيير مي‌كرد، آهرن موظف بود قبل از استفاده از هر مهر با دفاتر سازمان سيا هماهنگي نمايد.

📖 تسخیر، خاطرات معصومه ابتکار، انتشارات اطلاعات، ✂️ برشی از صفحات 144 و 145.


انفجار ملی، فقط به خاطر یک نفر! (دشمنی آمریکا با خودش)

🔸 دوشنبه، ۱۹ می۱۹۸۰ (۲۳:۱۰)/ روز ۱۹۸
شنیدم که در هشت ایالت آمریکا حکومت نظامی شده که جا خوردیم! در بوستن تظاهرات عظیمی به راه افتاده که مادر و دختر یکی از گروگان‌ها در رأس آن حضور داشته‌اند. یکی از شعارهای آن‌ها این بود که دولت آمریکا چه‌طوری می‌خواهد از مردم آمریکا به خاطر اقدامات نظامی و حمایت از شاه معذرت‌خواهی کند؟! می‌گفت فقط در بوستن تظاهرات شده، ولی اگر حکومت نظامی از ساعت ۲۰ تا ۶ صبح ادامه دارد، حتماً جاهای دیگر هم شلوغ است.
این حرف همیشه‌ی دانشجوهاست که آمریکا نیاز به انقلاب دارد و این‌که انقلاب با خونریزی همراه است و ظاهراً همین‌طور است که آن‌ها می‌گویند. می‌گویند 9 یا 10 نفر تا حالا کشته شده‌اند! و هنوز هم ماجرا ادامه دارد. بابانوئل (نام مستعار یکی از دانشجویان) چند لحظه‌ی پیش با رادیواش از اتاق ما رفت.
خبرهای جهان را از رادیو انگلستان گوش می‌دهیم. مهمان برنامه‌ی خبری امشب، "رگی جکسن" بود. جکسن بر این عقیده بود که ایالات متحده در آستانه‌ی یک انفجار ملی است. این‌طور که او می‌گفت، اوضاع آمریکا خیلی وخیم است. تورم در حال رشد روزافزون است. در مجموع ۲۲ نفر کشته شدند. چرا آمریکا با خودش سر عناد دارد؟! فقط به خاطر یک نفر؟ چرا این همه به او امتیاز می‌دهند؟
خبر دیگر بابانوئل این‌که می‌دانست که قرار است ما آزاد شویم. اول گفت موقع پاییز و بعد از کمی گفت‌وگو نظرش به تابستان تغییر داد. انگار جداً می‌داند کِی قرار است آزاد شویم؛ اما نمی‌خواهد به ما چیزی بگوید.
دلم می‌خواست بدانم توی آمریکا چه خبر است، امیدوارم برای خانواده‌ام اتفاقی نیفتد.

گروگان‌گیری ایرانی، خاطرات راکی سیکمن، ترجمه ی مریم کمالی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ✂️ برشی از صفحه‌ی 174.


ششمین نشست «لانه‌ی بحران»
(تاریخ شفاهی لانه‌ی جاسوسی)
با حضور خانم دکتر "منیژه رحیمی"، از دانشجویان پیرو خط امام
⏰ زمان: 3شنبه، 5 دی 1396، ساعت 16
🏫 مکان: باغ‌موزه‌ی 13 آبان


گروگان‌گیری از این بهتر را تصور نمی‌کردم!!

🔸 دیروز رئیس نگهبانان به سراغ ما آمد و پرسید آیا مایلیم مسابقات فوتبال ایرانی‌ها را تماشا کنیم؟ ما هم با کمال میل قبول کردیم. کمی بعد با یک دستگاه تلویزیون آمدند و گفتند: اگر کارتون دوست داریم، می‌توانند برای ما تهیه کنند. تا به حال گروگان‌گیری به این خوبی ندیده بودم؛ چه سفری!
امروز هم هوا آفتابی است، اما با این پرده‌ای که این‌ها آویزان کرده‌اند از آفتاب خبری نخواهد بود. ولی هوای خنک خواهیم داشت و نیز پرندگانی که آواز می‌خوانند. این‌قدرها هم بد نیست. همان‌طور که همیشه گفته‌ام، می‌شد خیلی بدتر از این‌ها باشد. خدا را شکر که اوضاعمان روبه‌راه است. به‌خصوص بعد از عملیات تخلیه‌سازی که آمریکا به راه انداخته بود، دانشجوها خیلی راحت می‌توانستند ما را تیرباران کنند. ولی این کار را نکردند. این نشان می‌دهد که آن‌ها به حقوق بشر اعتقاد دارند که از این بابت خوشحالم! تا به حال گروگان‌گیری از این بهتر را تصور نمی‌کردم.

...امروز لیست مواد غذایی را که نیاز داشتیم به بابانوئل (یکی از دانشجویان) دادم. این‌طوری کنار لوبیاهای بیل، چیز دیگری هم برای خوردن داریم. تنها کافی است درخواست کنید و اگر از دست آن‌ها ساخته باشد، فراهم می‌کنند. امروز بعد از ظهر، برای ما بستنی آوردند. صبح بیل فقط به آن‌ها گفتم هوس بستنی کرده‌ایم. چند ساعت بعد یکی از دانشجوها با سه بستنی قیفی به سراغمان آمد که هر کدام را توی نایلون جداگانه گذاشته بودند. چه پذیرایی دل‌پذیری!

گروگان‌گیری ایرانی، خاطرات راکی سیکمن، ترجمه ی مریم کمالی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ✂️ برشی از صفحات ۱۵۰ و ۱۵۲






📄 اگر اجازه‌ی نشر آن را می‌دادند، شاید بهشتی دیگر شهید مظلوم نبود‼️‼️

درباره‌ی مرحوم شهید بهشتی سندی درآمده بود که شورای هماهنگی [دانشجویان پیرو خط امام] مانع نشر آن می‌شد و این مسئله برای دانشجویان مسلمان پیرو خط امام سئوال شده بود...
به یاد دارم روزی پایین ساختمان اصلی سفارت، اسلحه‌به‌دوش مشغول پست دادن بودم که برادر مختاری را دیدم. ایشان به ساختمان اصلی سفارت که محل نگهداری اسناد و گروگان‌ها بود، رفت و آمد زیادی داشتند. از ایشان پرسیدم: ماجرای سند آقای بهشتی چیست؟ آقای مختاری گفتند: اجازه بدهید برای بعد؛ اما من اصرار کردم همین حالا بگویید!...
پرسیدم: حداقل بگویید این سند در رد آقای بهشتی است یا در تأیید ایشان؟ گفتند: در تأیید ایشان است. پرسیدم: پس چرا منتشر نمی‌شود؟ که گفتند: خب آقایان دوست ندارند!!
دلیلش این بود بود که مواضع فکری شورای هماهنگی با مرحوم شهید بهشتی زاویه داشت. برخی از ایشان به اصطلاح آن زمان "خط سه" بودند که با روحانیت زوایه داشتند (البته جز با آقای خوئینی‌ها). حزب جمهوری هم صبغه‌ی روحانیتش خیلی قوی بود و رهبر این حزب هم شخصی روحانی، مانند شهید بهشتی بود؛...
لذا سند مربوط به ایشان را با فاصله‌ی زیادی منتشر کردند... متأسفانه این اجحاف در حق ایشان شد و شاید اگر این سند به موقع منتشر می‌شد، ایشان دیگر شهید مظلوم نمی‌بودند.
بعدها محتوای این سند را مطالعه کردم که شرح ملاقات شهید بهشتی با نمایندگان آمریکا بود و شهید با مواضع انقلابی، از کشور حمایت کرده بودند.

✂️ برشی از مصاحبه‌ی خانم دکتر فائزه مصلحی، در پنجمین نشست تاریخ شفاهی لانه‌ی جاسوسی📌
⬇️ متن اسناد مربوط به شهید بهشتی را ذیلاً بازدید فرمایید.⬇️


هم اکنون، نشست لانه ی بحران با حضور دکتر روح الامینی


با سلام خدمت همراهان کانال؛
اگر شما هم از دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا سئوالی دارید، می‌توانید آن را به آی دی مدیر کانال برای مطرح کردن در روز نشست تاریخ شفاهی ارسال نمایید.
منتظر انتقادات و پیشنهادات شما نیز هستیم .


ششمین نشست «لانه‌ی بحران»
(تاریخ شفاهی لانه‌ی جاسوسی)
با حضور آقای دکتر "عبدالحسین روح‌الامینی"، از دانشجویان پیرو خط امام
⏰ زمان: 3شنبه، 21 آذر 1396، ساعت 16
🏫 مکان: باغ‌موزه‌ی 13 آبان


دلایل تسخیر؛ به روایت اقبال شاکری

🔸 بعد از این‌که مرحوم بازرگان از امام حکم را گرفته و مستقر شد، مسائلی پیش آمد که به نظر می‌رسید هم‌راستای مدیریت کلان کشور نبوده و با اهداف انقلاب اسلامی همسو نیست.
بعضی جاها انحرافاتی دیده می‌شد. ملاقات بدون هماهنگی آقای بازرگان و مرحوم دکتر یزدی با برژینسکی در الجزایر بر روی تحلیل‌های ما تأثیرگذار بود. و امکان این‌که این دولت نوپا بتواند خواسته‌های مردم را برآورده کند، تقریباً به صفر می‌رسید. از طرف دیگر آمریکا هم شاه راه پناه داده بود که مورد تنفر و خشم شدید مردم و حضرت امام قرار گرفت و تقریباً مقابله با انقلاب اسلامی و نفوذ در درون آن را پیش گرفت.
از یک طرف حرکت‌های منفعلانه‌ی دولت موقت، از طرفی فعالیت‌های براندازانه‌ای که در کشور شکل می‌گرفت، به نظر ما رسید که سفارت آمریکا تقریباً در مرکز فرماندهی این حرکات است. و ارتباطاتی که از طریق افشاگری اسناد بیرون آمد، این مسئله را تأیید کرد.
در مجموع این تحلیل دانشجویان بود:
1- ضعف دولت موقت
2- پناه دادن آمریکا به شاه
3- حمایت‌های سفارت از جریان‌های برانداز

✂️ بخش‌هایی از اظهارات آقای اقبال شاکری، از دانشجویان تسخیرکننده‌ی سفارت آمریکا، در چهارمین نشست «لانه‌ی بحران» (96/8/24)

Показано 20 последних публикаций.

225

подписчиков
Статистика канала