آیدایِ کوچکِ او?


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


بنویسیم ؛ بماند به یادگار?
http://t.me/aida_koohyar_bot
https://t.me/BiChatBot?start=sc-221546549

https://telegram.me/dar2delbot?start=send_7bYml96
ناشناسامون?

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


من چندتا قانون درست و حسابی و
واقعی در مورد عشق و ازدواج بلدم:
اگر به دیگری احترام نگذاری،
مشکل پیدا می‌کنی.
اگر توافق و مصالحه بلد نباشی،
مشکل پیدا می‌کنی.
اگر بلد نباشی آزادانه از آن‌چه که بین شما اتفاق می‌افتد،
راحت حرف بزنی، مشکل پیدا می‌کنی
و اگر ارزش گذاری‌هایتان یکسان و مشترک نباشد،
مشکل پیدا میکنید.
ارزش هایتان باید مشابه باشند!
#میچ_آلبوم


اینو یادتونه؟؟
من به اون فامیل دور گفتم ما عکس نگرفتیم عکاس گرفت
بعد یه دخترداییم زحمت کشیده استوری گذاشته اونم دقیقا عکسی که من دارم سلفی میگیرم و اون فامیل هم جزو فالوراشه😁
یکم ضایع شد فک کنم
خب به من چه میخاست انقد فضولبازی درنیاره منم مث آدم واسش بفرستم😒


این باقیمانده از دوران کنکور کوهیار📚


ازمزایای اینکه راحت باکسی گرم نمیگیرم اینه که توکتابخونه وقت استراحت نشستم چیزای قدیمیمونو پیدامیکنم..
یه اسکرین شاتا و عکسایی پیداکردم از لابه لای چتامون که فک میکردم با عوض شدن گوشیم همش رفته..
یکی دوتا عکس دوتاییمونم هست به زور دارم جلوخودمو میگیرم نشونتون ندم💅🏻👫


دخترداییم بود که همیشه باهام حرف میزد ولی اونم الان درگیر عروسیشه و ترجیح میدم چیزی نگم بهش..


گاهی حس میکنم لازم دارم با یکی عاقلتر از خودم مشورت کنم که سر یه چیزایی چجوری رفتار کنم باهاش..
بالاخره ازمنِ۲۰ساله با همین یه بار تجربه عشق نمیشه انتظار داشت همه چیو بلدباشم..
اینجاست که میگم کاش خواهر بزرگتر داشتم یکم کمکم میکرد..


با بابام حرف زدم قرارشد فردا برم کتابخونه عمومی شهر ، اگه جوش خوب بود هرروز برم..
گفت خودم با مامانتم حرف میزنم که همکاری کنه سراین موضوع.. یه خیابون فاصله هم هست فقط بین خونمون وکتابخونه..
گفت بذار یکم کارام سبک شه باز برنامه کشیکامو یجور میچینم باخودم بری وبیای کتابخونه بیمارستان..
مردترینه واقعا.. کسی که بیشتر وبهتر از هرکسی حمایتم کرده همیشه و راجع به همه چی❤️
و من نیز شدیدا بابایی هستم..


Репост из: دنی?ای ما دو?تا عاش?ق?
زیاد نمیشیم 😃🙄🙏🏻


Репост из: اینجابرای من
با حرف زدن دیگه حق مطلب ادا نمیشه اگه می خواید احساساتتون رو نشون بدید فقط بغل.
فقط بغل.
فقط بغل.
فقط بغل.


وقتی داییم اینا سربازی بودن سال اخر جنگ بود فک کنم..
داییم که تهران بود فک کنم.. ولی بابای کوهیار همون خط جنگی بوده.. کوهیار میگه باباش تعریف میکنه فرصت پیدامیکرده مینشسته درس میخونده بقیه هم میگفتن توچجور آدمی هستی معلوم نیست یه دقیقه دیگه زنده ایی یا نه اونوقت نشستی درس میخونی؟؟


میدونید چی میخام بگم؟
اینکه یکی پول باباش وسوسه‌ش نکرده نشسته درس خونده خودش واسه خودش کسی شده
یکی انقد اراده کرده که از معدل پایین رسیده به رتبه عالی اونم سالی که پدرش فوت کرده
یکی دیگه هم کارکرده هم درس خونده..
اونوقت خودمو که مقایسه میکنم بااینا میبینم هیچ سختی نمیکشم نسبت به اینا و بیشتر ازهمشونم ادعام میشه..
واقعا تک تکشون برام اسطوره‌ن


یه چیزتعریف کنم؟ بنظرخودم که جالبه..
بابای من و بابای کوهیار و داییم دوست بودن ازبچگی.. بابای من سه سال کوچیکتر ازاون دوتا..
پدربزرگ پدریم وضعش خیلی خوب بوده وکلی خدم وحشم..ولی بابام درس میخونده هرچقد بهش میگن بابات اندازه نوه نتیجه‌تم پول داره تودرس نخون فقط کیف کن باپول بابات گوش نمیکرده میگفته شخصیت چی؟ برم تهران بگم من پسرفلانیم کسی منومیشناسه؟من میخام برم بگم من خودم فلانیم..
ازاونور پدربزرگ مادریمم وضعش خوب بوده ولی داییام بیشتر به همون کارای باباشون مشغول بودن خیلی اهل درس نبودن
پدربزرگ کوهیار فوت کرده وقتی باباش خیلی کوچیک بوده و باباش رسما نون آور خونواده
بابام همون سال اول کنکورش دورقمی میشه وپزشکی ایران قبول میشه
بعد به داییم برمیخوره که چرا اون دکترشه من نشم میره سربازی برمیگرده تصمیم میگیره درس بخونه که سال اول بابابزرگم فوت میکنه ونمیتونه خوب بخونه وسال بعدش بامعدل ۱۰.۷۵دیپلم رتبش میشه ۲۰۰ جوریکه ازسنجش زنگ میزنن شک میکنن که چی شد..
بعد بابای کوهیارهم سربازیشو تموم میکنه میاد میبینه عه دوستاش دکترشدن اونم شروع میکنه خوندن و بعدیکی دوسال دندون تهران.. درحالیکه هم کارمیکرده خرج خونوادشونو دربیاره هم درس میخونده


چه هواییه ها
کل خیابونارو آب گرفته..یعنی نه خیابونی دیده میشه نه پیاده رویی نه جوب آبی نه هیچ چیز دیگه..
بارون یکسره داره میباره از دیشب..
واقعاخداروشکر دیشب قبل شدیدشدن بارون هم کوهیار رسیدخونه هم مراسم نامزدی تموم شد..


۲۶سالمه
حتما با کوهیار ازدواج کردیم😍
اگه خدا بخواد همینجا دندونپزشکیمو سالای اخرشم
وگرنم ترکیه😁
کوهیارم اگهههه مامان باباش بذارن همینطور
و احتمالا خوشحالم که دوران پرچالشیو پشت سرگذاشتم و ثمرشو دارم میبینم


Репост из: اینجابرای من
بنظرتون۶سال دیگه چندسالتونه؟
چیکارمیکنین؟
به کجا رسیدین؟


بعدتولد داداش کوچیکم مامان من فشارخون بعدحاملگی گرفت و حدود یه ماه تهران بستری بود و میشه گفت خیلی وضع بدی داشت و خیلی خداروشکر که حالش خوب شد..
اولین بار این جمله همونموقع وقتی خیییلی ناراحت بودم ازجلوم دراومد.. داداش یه ماهه‌م اینجا بود و مامان بابام تهران.. اینو دیدم سعی کردم قویتر باشم و نذارم ناامیدشم ازخدا
دومین بار وقتی عمه های کوهیار خیلی بد پشت خودم وخونوادم حرف زدن و خیلی گریه کرده بودم سرش دوستم اینو برام فرستاد
سومین بار وقتی نتیجه کنکور اومد و کلمه ی مردود رو دیدم ازتو یه مجله خوندم اینو و تصمیم گرفتم بازبخونم


Репост из: @dar2delbot
#پیام_ناشناس
📩 پیغام جدید از *****:

حالا چرا این جمله.؟
این جمله رو اولین بار کجا دیدی یا شنیدی؟
@dar2delkon
--------------------
↩️ جواب بده: /reply_VvJy0Qhg7wQZD

⛔️ بلاک کن: /block_ReJbKdsazdDQ3h8

🕰 تاریخچه مکالمه: #NZNXP60TPKeQWjiXtk

--------------------
🍳 شام مام، اسپانسر در2دل:
👌شیکمو ها عضو شن👌


ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی


Репост из: ?دختر پاییز?
اگه قرار باشه یه جمله رو بزنی
همیشه جلوچشمت باشه اون جمله چیه ؟

#شایدچالش


الان یکیشون پی ام داده باز که عروسی کجا و چه تاریخیه
از وقتی فهمیده نامزد کرد دخترداییم ، هی میاد میگه فلان لباس نپوشیاااا فلان ارایشگا نریا
بدم میاد وقتی میگه به حرف کوهیار گوش ندیا اون گیرمیده مهم نیس بعدا درست میشه ولی تو لباس کوتاه بپوش😒
خب من ساقدوشم ولی درعین شیک بودن قطعا یجوری خواهم بود که به غرور کوهیارمم برنخوره

Показано 20 последних публикаций.

42

подписчиков
Статистика канала