▪️| #بانویکثیف_2 |▪️
💫💫💫
💫💫
💫
اومی زمزمه کرد و پاهام رو تا حد ممکن باز کرد...وحشیانه شروع کرد به خوردن ، مکیدن ، لیسیدن و گاز گرفتن بهشتم
صدای آه و ناله هام کل اتاق رو فرا گرفته بود..
نگاه های خیره ی فیلم بردار و کارگردان رو روی به*شتم احساس میکردم...
اما این لذت و پولی که قرار بود بخاطرش
بهم بدن برام مهم تر بود...با گاز محکمی که از به*شتم زد جیغ خیلی بلندی زدم و سرش و بیشتر به خودم فشار دادم...
زبونشو تا ته کرد داخل و میخورد...با آه کشداری که کشیدم روی تخت نیم خیز شدم...
آروم گفت:
-بزار بمونه واسه ی وقتی که میره تو اون به*شت تنگ و داغت...
لبخندی زدم که گفت:
-داگی شو..زود..
چشمی گفتم و داگ استایل شدم..
یهو پاهامو گرفت و داد بالا...مردو*نگیشو با به*شتم تنظیم کرد...
آروم آروم کلاهکشو واردم کرد..آه بلندی کشیدم که یهو وحشیانه همشو واردم کرد..
جیغ خیلی بلندی زدم که همزمان خون بکارتم ریخت بیرون..
https://t.me/joinchat/AAAAAEaOO8yRGkpf4yXyuQ
💫
💫💫
💫💫💫
💫💫💫
💫💫
💫
اومی زمزمه کرد و پاهام رو تا حد ممکن باز کرد...وحشیانه شروع کرد به خوردن ، مکیدن ، لیسیدن و گاز گرفتن بهشتم
صدای آه و ناله هام کل اتاق رو فرا گرفته بود..
نگاه های خیره ی فیلم بردار و کارگردان رو روی به*شتم احساس میکردم...
اما این لذت و پولی که قرار بود بخاطرش
بهم بدن برام مهم تر بود...با گاز محکمی که از به*شتم زد جیغ خیلی بلندی زدم و سرش و بیشتر به خودم فشار دادم...
زبونشو تا ته کرد داخل و میخورد...با آه کشداری که کشیدم روی تخت نیم خیز شدم...
آروم گفت:
-بزار بمونه واسه ی وقتی که میره تو اون به*شت تنگ و داغت...
لبخندی زدم که گفت:
-داگی شو..زود..
چشمی گفتم و داگ استایل شدم..
یهو پاهامو گرفت و داد بالا...مردو*نگیشو با به*شتم تنظیم کرد...
آروم آروم کلاهکشو واردم کرد..آه بلندی کشیدم که یهو وحشیانه همشو واردم کرد..
جیغ خیلی بلندی زدم که همزمان خون بکارتم ریخت بیرون..
https://t.me/joinchat/AAAAAEaOO8yRGkpf4yXyuQ
💫
💫💫
💫💫💫