یادداشت های بین راهی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


?''بین راهی'' جایی است برای نوشتن از سنت و تجدد، شهر و روستا، دین و سیاست، حوزه و دانشگاه، خوبی و خوشی و فرد و جامعه - اکبر محمدی(گل تپه)
@bainerahi
ارتباط با نویسنده: @goltapem

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


✅ یک روز با استاد فیرحی

✍️چندی پیش توفیق همراهی استاد گرانقدری را داشتم که جامعه علمی او را با پروژه مردم سالاری دینی و فقه سیاسی‌اش می شناسد!

✅پس از گفتگو درباره سیاست، مشروطه، آزادی، دین و دیگر سوالاتی از این دست، ترجیح دادم از مسائل نظری گذر کنم و از تجربه زیسته استاد بیشتر بیاموزم. برای همین نخست از سختی و دشواری طی مسیر و مشکلات مادی زندگی پرسیدم و صمیمانه شنیدم که زندگی آمیخته‌ای از تدبیر و تقدیر است و آن‌قدرها هم که عده ای می‌گویند تماما قابل مدیریت و کنترل نیست.

✅می‌گفت چند تصمیم مهم در زندگی هر انسانی وجود دارد که دقت در انتخاب آنها می‌تواند تدبیر پذیری زندگی را بالا ببرد و آن را در مسیر دلخواه‌تری قرار دهد؛ "پایداری، محل زندگی، شغل و ازدواج"! نسبت به انتخاب دوستان خوب هم اهمیت مشابهی قائل بود.


✅از استرسم درباره افتادن در تله جمع کردن رزومه و سیکل معیوب مقاله سازی وکتاب و تدریس هایی که ممکن است با آمادگی کاملی همراه نباشد برایش گفتم و او از اینکه تاکنون نشده بخاطر رزومه چیزی بنویسد برایم گفت!

✅اندکی از اشتیاقی که برای خواندن و نوشتن دارد حرف زد. دلهره این را داشت که نکند تقدیر اجازه اتمام نوشته و تکمیل ایده ای را ندهد. تعجب نکردم! استاد حقیقتا عاشق پرسیدن، اندیشیدن و کاویدن است. اگر از نزدیک با او حرف زده باشی، شور و اشتیاق وصف ناشدنی‌اش را می بینی! می بینی که وقتی از نکته جدیدی که به آن پی برده برایت حرف می زند چنان شورمندانه و دقیق سخن می‌گوید که بی اختیار هر کسی را با خودش همراه می سازد.


✅خلاصه هر چه من از روزگار گلایه می‌کردم و از سختی مسیر و مشکلات برایش می‌گفتم او دعوت به آرامش و امیدواری می‌کرد و معتقد بود که بزودی مشکلات می‌گذرد و روزهای خوب می آید.

✅راز آرامش او را در این آشفته بازار نفهمیدم! شاید این اطمینان خاطر را از مطالعه تاریخ داشته باشد که می‌داند جهان با همه کسانی که به خود دیده و تمامی فراز و نشیب‌هایی که داشته، همچنان برقرار و پابرجاست! شاید هم این موهبت را از الهیات به ارث برده است! آخَر استاد به "الهیات امید" باور جدی دارد و بارها از آن برایمان حرف زده است. تا آنجا که ما پیش خودمان گاهی استاد را با همین وصف می خوانیم.

✅از ایشان درباره جایگاه باورهای مذهبی در زندگی‌اش پرسیدم او الهیات را به عنوان مامن نخست و نهایی انسان می دانست و گویا مذهب، بخش مهمی از نظام زیستی و فکری او را تشکیل می دهد و در پرتو آن احساس آرامش بیشتری می‌کند. حرفش را اینگونه ادامه داد: زمانی که انسان جوان است و از نیرو و انرژی جوانی برخوردار است احساس می کند آزادی و اختیار نامحدودی دارد و چنانچه از پدر و مادر خویش مستقل شده می خواهد از هر چیز دیگری از جمله خدا نیز مستقل شود؛ ولی هر چه بیشتر می‌گذرد در می‌یابد نمی‌تواند با احساس رهایی و یلگی حاصل از آن کنار بیاید و در نهایت بار دیگر به سمت خدا، مذهب و دیگر امور معنوی متمایل می‌شود.

✅دکتر داود فیرحی، دقیق تر اگر بگویم حجت الاسلام دکتر داود فیرحی! طلبه-دانشجویی که مانند الگوی خویش(شهید بهشتی) حوزه و دانشگاه را با هم فراگرفته کسی است که دغدغه سنت و تجدد دارد و به تناقض میان آنها معتقد نیست. نه البته مانند سنتی‌ها و روشنفکرانی که چشم دیدن همدیگر را ندارند و نه همانند سیاستمدارانی که به فراخور موقعیت و نیاز، از یکی از آن‌ها و گاهی از هر دو دفاع می کنند! فیرحی عمیقا به هر دو باور دارد و به آشتی میان آنها فکر می کند تا جایی که رد پای این اختلاف را تا قصه آدم و حوا به عقب می برد تا دوباره همه چیز را درست و حسابی کنار هم بچیند.

✅گاهی با خود می اندیشم آنچه امام خمینی(ره) از همراهی جمهوریت و اسلامیت در نظر داشت به قلم و اندیشه دکتر فیرحی در حال پیگیری و انجام است. پیش از این در یادداشتی با عنوان پیش فرض‌های امام خمینی گفته و نوشته‌ام که دریافت من اینست که کسی بدرستی به این نکته پی نبرده که امام به عبارت "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" به عنوان یک پیش فرض غیرقابل مناقشه عمیقا باور داشت و آن را صرفا به عنوان تاکتیکی دفاعی در برابر سنتی ها و روشنفکران مطرح نکرده است. بنابراین فکر می‌کنم نباید به نتایج وایده‌های ناتمام حاصله از آن، تعصب بی‌جا نشان داد و راه نوآوری و نظریه‌پردازی در این زمینه را تمام شده تصور کرد. به نظر چنین پیش فرضی ارزش ایده پردازی های نو و تلاش های بنیادی‌تری را دارد.

✅شاگرد شایسته‌ای برای...

📝اکبر محمدی

با زدن بر روی INSTANT VIEW ادامه یادداشت را بخوانید..

یادداشت های بین راهی
@bainerahi
@bainerahi
@bainerahi

https://telegra.ph/%D9%BE%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D9%88%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D8%B1%D8%AD%DB%8C-07-11


✅سر نخواستن علی(ع) جنگ است!

✍️زندگی علی (ع) پر از رمز و راز است. نقاط کور زندگی او به قدری است که گاهی در اینکه امام نخستین شیعیان و از معدود انسان های کم نظیری است که پا بر این کره خاکی گذاشته‌اند شک می‌کنم. چرا روایت دندان‌گیری از زندگی علی وجود ندارد؟ حتما باید جرج جرداق مسیحی بیاید و چیزی در این باره بنویسد!

🔹عجیب نیست که شرح حال منسجم و پیوسته‌ای از بیست‌و‌پنج سال خانه ‌نشینی علی در دست نیست؟ مگر تمام این بیست و پنج سال به آه و ناله و نفرین گذشته است؟! مگر علی کم کسی بوده که جامعه اسلامی به کردار و گفتار او توجهی نکند؟ مگر شیعیان به غیر از علی پیشوای دیگری داشته‌اند که تلاشی در جهت ثبت و ضبط بیست‌وپنج سال از زندگی امام خود نکرده باشند!

🔸پس چرا زندگی او پر از ابهام است؟ چرا اطلاع درستی از زندگی علی پس از رحلت پیامبر وجود ندارد؟ عجیب نیست که بیست‌و‌پنج سال از زندگی علی به اندازه بیست‌و‌پنج دقیقه هم برایمان حرف ندارد! مگر می‌شود بیست‌و‌پنج سال از زندگی علی را صرفا در انفاق و خانه نننشینی وگرد‌آوری قرآنی که به دستمان نرسیده خلاصه کرد؟

🔹هرگز در جنگی شرکت نداشته؟ پسران او عازم نبردی نشده اند؟در این بیست و پنج سال هیچ نوع کار سیاسی انجام نداده است؟ ایامی که خلیفه دوم جهت رهبری سپاهی به خارج ازمدینه می‌رفت علی جانشین او در شهر نمی‌شده است! به خلفا مشاوره نمی داده! نوع تعامل او با حاکمانی که حقش را غصب، همسرش را شهید و دین خدا را به انحراف کشیدند چگونه بوده است؟ 9 همسر و 27 فرزند او چه مشیی را در زمان خانه نشینی او پیش گرفته اند؟ آیا با خلفا مخالفت کرده و به جنگ برخاسته اند و یا با آنها همکاری کرده و برایشان جنگیده‌اند؟

🔸مهم است که علی را در قامت علی ببینیم و بشناسیم. او هر دو نوع تجربه حکمرانی و اپوزیسیون بودن را همزمان در کارنامه خود دارد. علی کسی بود که با اینکه می‌دید جامعه اسلامی به چه سمت و سویی در حرکت است صبوری پیشه کرد و نه در طلب قدرت برآمد و نه به بهانه صلاح دین و مردم، فعالیتی نظامند بر علیه حکومت کرد. مدارای علی چه با خلفای سه گانه و چه با مخالفان داخلی خود در زمان حکمرانی‌اش عجیب نیست؟

🔹مگر او همان کسی نیست که عهدنامه مالک اشتر را نوشته است؟ آخر مگر همو نیست که مردم بخاطرش نزدیک بود حسنین را زیر پای خود له کنند! خطبه شقشقیه مگر از علی نیست! قضاوت های اعجاب انگیز او مگر معروف نیست! مگر افتخار تمام اولین‌ها بنام او ثبت نشده! چه کسی باور می کند چنین کسی بیست‌و‌پنج سال در سکوت زندگی کرده باشد؟

🔸مهم‌تر از آن باورتان می شود در پنج سال حکومت او هیچ نکته قابل اعتنایی در شیوه حکمرانی اش نهفته نباشد؟ چرا طلحه و زبیر را شایسته امارت ندانست و هزینه جنگ جمل را پذیرفت؟ کارگزاران خود را با توجه به چه ویژگی هایی برمی‌گزید و راهی ولایات می‌کرد؟ چگونه بر آنها نظارت داشت و به چه دلایلی مجبور به برکناری تعدادی از آن‌ها شد؟ فرزندان باقی مانده او چه جایگاهی در زمان حکمرانی پدرشان داشته اند؟

🔹حضور فعال زنانی مانند ام سلمه ، عایشه، میمونه، بنت عمیس ، ام فضل ، ام الخیر، ام سنان رزقاء ، دارمیه حجونیه، لیلی غفاریه، زینب(س)، بکاره هلالیه، سوده همدانی و زنان محافظ که هر یک از کارنامه سیاسی، اجتماعی و نظامی قابل اعتنایی برخوردارند در حکومت علی عجیب نیست؟! غصه خوردن علی برای درآوردن خلخالی از پای زن غیرمسلمانی در جامعه اسلامی عجیب نیست!

🔸عجیب نیست که علی به دست مخالفان داخلی خود به شهادت رسید؟! او که نسبت به کینه و دشمنی آنها آگاه بود چرا اقدام پیشگیرانه ای نکرد؟! اصلا جان خودش به کنار، مگر انحرافی که خوارج در دین ایجاد کرده بودند کم بود که علی نسبت به آن بی توجهی کرد؟! حداقل می توانست آنان را تبعید کند تا به حال خود زندگی کرده و بمیرند و دین وایمان مردم از شرشان مصون بماند! علی بارها مسلمانان را در جنگ های صفین ،نهروان وجمل آزموده بود و به ساده لوحی آنها واقف بود. چرا اجازه داد این انحراف پا بگیرد؟

🔹عجیب نیست که علی زمینه حکومت حسنین(ع) را تثبیت نکرد و اجازه داد روند حکمرانی جامعه اسلامی از شایستگان به نفع حاکمان فرومایه تغییر مسیر دهد؟! یعنی نمی توانست یا نمی ارزید و علی نمی خواست؟ عجیب نیست که حرص حکومت نداشت و هرگز خود را نه برای کسب آن و نه برای حفظ آن به آب و آتش نزد!

♻️با این همه عجیب نیست که این قدر کم از زیست اجتماعی علی می دانیم؟ نمی دانم! شاید او واقعا زیست فردی و سیاسی قابل اعتنایی نداشته است؟ شاید هم صلاح نیست بیشتر از این در این باره کنجکاوی شود!

📝اکبر محمدی
@bainerahi


✅"تراژدی انسان ایرانی"

✍مدتی می شود به نتیجه رسید‌ه‌ام که در پسِ مناسبات جاری کشور هیچ نوع تعهد اخلاقی، فلسفی و دینی قابل اعتنایی وجود ندارد و یک بازی تمام عیار قدرت در جریان است و حالا به نظر می آید این فریب به حوزه دانش و اندیشه نیز تسری پیدا کرده است.

🔹دیگر کسی آثار همدیگر را نمی خواند! هر کس به فکر ایده خویش است و توجهی ندارد که اخلاق علمی ایجاب می کند تا از نظریات متضاد یا متناظر با خود آگاه باشد. باور نکردنی است که دو استاد یک دانشکده بی اطلاع از یافته های همدیگرند. چرخه بی تفاوتی تمام جامعه علمی را فرا گرفته است.

🔸جای شکرش باقی است که هنوز عادت نکرده ام نسبت به یافته های دیگران بی توجه باشم و با ادعایی که خود باوری به فایده مندی آن ندارم کسب اعتبار کرده و به امرار معاش بپردازم. در این آشفته بازار شاید همین اندازه از خویشتن‌داری نیز تحسین الهه‌ی معبد دلفی را برانگیزد!

🔹زمانی که وضعیت حوزه، دانشگاه و جامعه علمی کشور این گونه است و روشنفکران ما درگیر قدرت و ثروت شده اند، نباید انتظاری از حاکمیت و جامعه مدنی داشت چرا که وجود روشنفکر دغدغه مند و مستقل، پیش شرط لازم شکل گیری نهادهای مدنی توانمند در حکومت های اقتدارگرست.

🔸جمهوری اسلامی پیش تر ها نشان داده است که وقعی به نخبگان فکری و فرهنگی کشور نمی نهد و نمایندگان شور و شعور جامعه را به هیچ انگاشته و براحتی اقدام به ایجاد محدودیت برای آنها می کند. در مخیله‌ای کسی نمی گنجید که بتوان پشتوانه مردمی عادل فردوسی پور و دیگر شخصیت های مطرح علمی، سیاسی و فرهنگی کشور را نادیده گرفت و اقدام به ممانعت از فعالیت آنها کرد و دل نگران اعتراض و مخالفتی از سوی جامعه نبود!

🔹بگذریم! هر از گاهی که چنین افکاری به ذهنم هجوم می‌آورد ناخودگاه به یاد حرف دکتر سید جواد هیئت میفتم که می گفت: "نظام های اقتدارگرا، انسانها را نمی کُشند بلکه آنها را رذل می کنند" انسان رذل بی شخصیت می شود، در برابر چیزی مقاومت نمی کند و بسادگی می توان در برابر دیدگان چنین کسی به حقوق او یا دیگری تعدی کرد.

🔸هانا آرنت به خوبی این پدیده را تئوریزه کرده است. از نظر آرنت سلب آزادی بیان و کنش گری انسان، هویت او را دچار مخاطره کرده و شخصیت او را از بین می برد. در چنین شرایطی احساس تعهد از میان می رود و دیگر کسی به آرمانی تعلق خاطر ندارد و روي هم رفته انسان ها بي خيال، سطحي نگر ، ناخرسند و تنها می شوند.

♻️رها شده‌ی تنها حکایت‌گر وضع انسان امروز ایرانی است و تفاوتی میان دارا و ندار و بی سواد و تحصیلکرده نیست. انسان هایی که سخت کار می کنند اما هدفی برای زیست اجتماعی و فرهنگی خویش ندارند. بواقع دیگر خبری از انسان خلاق و سازنده ایرنی نیست. و باید بصورت جدی نگران خودمان باشیم! دور نیست روزی که شاهد تراژدی انسان ایرانی باشیم و از شیئ وارگی او بنویسیم و بگوییم!

📝اکبر محمدی
@bainerahi


Репост из: فرهیختگان
چرا سخن عراقچی بیراه نیست؟!

فکر می کنم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران یکی از بلوغ یافته ترین دوره های حرفه ای خود را سپری می کند. دوره ای که بیراه نیست بخاطر پیوند وثیق آن با توافق هسته ای، آن را " دوره برجامی" سیاست خارجی ایران بنامیم. مسئله برجام تمرین خوبی برای سیاست ورزی حرفه ای دستگاه دیپلماسی بود. ساعت ها گفتگو برای رسیدن به یک توافق خوب، نشانگر دور هم جمع آمدنِ تیمی حرفه ای و کارکشته در دستگاه دیپلماسی کشور پس از چهل سال پیگیری ایدولوژیک مسائل خارجی بود.

🔹بختِ بد روحانی و ظریف بخاطر بر سر کار آمدن ترامپ اگر چه دست دولت را در پیشبرد شعارهای تبلیغاتی خویش خالی گذاشت اما زمینه‌ای دیگر برای استمرار مُجدانه کارهای کارشناسی و دیپلماتیک فراهم آورد و به قول معروف برجام اگر برای شاخص های اقتصادی دولت روحانی آب نشد برای دستگاه سیاست گذاری خارجی کشور نان که شد.

🔸با خروج یک طرفه آمریکا از برجام، ایران همانند چهل سال گذشته دست به اقدامی انقلابی و نسنجیده نزد و گفتگوها و مذاکرات پیچیده دیگری را آغاز کرد تا مناسب ترین تصمیم ممکن در شرایط موجود را بگیرد. ایران تمام راههای ممکن در این زمینه را بررسی کرد و با کار کارشناسی صورت گرفته که حاصل هفته ها مذاکره با منتقدین داخلی و رؤسا و کارشناسان پنج کشور اروپایی باقی مانده در برجام بود به جمع بندی نهایی رسید.

🔹اگر چه به دلیل حساسیت های موجود هیچ گاه تصمیم نهایی در این خصوص به صورت رسمی اعلام نگردید اما اقدام ایران به خروج تدریجی از برجام و اتخاذ سیاست های مهاجرتی اخیر نشانه هایی از این تصمیم می باشد.

🔸ساعت ها کار کارشناسی در کنار تصمیمات هماهنگ سیاسی در مجموعه نظام و استفاده از تمام ظرفیت های حقوقی(پیمان مودت و دیوان بین المللی) و سیاسی(مذاکره با کشورهای مختلف) موجود سبب می شود تا به جرات بگویم که به نظرم دستگاه سیاست خارجی ایران، هم اکنون در ایده آل ترین وضعیت تاریخی خویش قرار دارد و قرارِ بر چنین رویکردی نوید بخش آینده ای روشن برای سیاست خارجی ج.ا.ا خواهد بود.

🔹ممکن است گفتن این جمله کمی ناخوشآیند به نظر آید اما من تصمیم اخیر دستگاه سیاست خارجی مبنی بر اخراج اتباع افغانستانی را نیز در همین راستا می بینم و البته آن را کاملا در محدوده سیاست های اعلامی ایران می دانم که به هیچ وجه اراده ای جدی پشت سر آن وجود ندارد و هرگز عملیاتی نخواهد شد.

🔸متوجه هول و هراسی هستم که این سیاست در دل خانواده های افغانستانی ایجاد کرده است. چنانچه بر کسی پوشیده نیست که چه پیوندهای عمیق و دیرینه ای میان این دو ملت همسایه وجود دارد. محمد کاظم کاظمی شاعر خوب افغانستانی اخیرا در یادداشتی با عنوان "مهاجران افغانستان و شمشیر داموکلس" به برخی از این پیوندهای دیرینه اشاره کرده است که به دلیل جلوگیری از تطویل یادداشت از ذکر مجدد آنها خودداری می کنم.

🔹با این حال و در کمال تاسف باید اذعان کرد که این تصمیم یکی دیگر از همان ناگزیرهایی است که به قول "رضا بابایی" دو دهه ای می شود که دومینویی از آنها ج.ا.ا را در دام خود گرفتار کرده است. و در واقع حاکی از عدم تدوین سیاست مهاجرت در این چهل سال می باشد که مانع از ادغام اجتماعی صحیح مهاجران و سیاست گذاری های درست در این زمینه شده است.(محمد فاضلی) اما هیچکدام از اینها به نظرم به معنای اشتباه بودن مواضع اخیر دولت نمی باشد.

🔸اقدام اخیر ایران سیاستی قابل درک در چارچوب دولت- ملی و نگاه رئالیستی به سیاست می باشد. اگر چه البته ج.ا.ا هرگز حاضر نشده است چنین رویکردی را رسما بپذیرد و بارها آن را منافی با آرمان های دینی و انسانی خویش عنوان کرده است. اما این دقیقا وجه ممیزه حکومت های ایدئولوژیکی و رئالیستی از هم می باشد و همان چیزی است که از آن تعبیر به کار کارشناسی و پختگی سیاست خارجی می شود.

🔹واقع‌گرایی یکی از نظریه‌های روابط بین‌الملل است که سیاست‌های جهانی را بر اساس رقابت دولت‌ها بر سر منافع ملی خود تعریف می‌کند. واقع‌گرایی، مهم‌ترین و پایدارترین نظریهٔ روابط بین‌الملل محسوب می‌شود. معمولاً جاذبه این نظریه به دلیل نزدیکی آن با عملکرد سیاست‌مداران و همچنین فهم متعارف از سیاست بین‌الملل، دانسته می‌شود(حمیرا مشیرزاده)

♻️کسانی که مخالف اتخاذ چنین رویکردی از جانب دستگاه سیاست خارجی می باشند چه نوع سیاستگذاری خارجی را در حال حاضر مفید فایده تر از سیاست اتخاذی دولت می دانند؟ مقابله فیزیکی با آمریکا؟! تسلیم؟! انفعال و زندگی در شعب ابی طالب؟! و یا تحت فشار قرار دادن کشورهای اروپایی و سازمان های بین المللی جهت پایبندی عملی به برجام و قبول سایر تعهدات بین المللی خویش؟

اکبر محمدی/یادداشتهای بین‌راهی


جان آگه با #فرهیختگان
http://kherad.org


باز نشر یادداشت فوق(چرا سخن عراقچی بیراه نیست؟!)در فضای مجازی👇


✅چرا سخن عراقچی بیراه نیست؟!

✍فکر می کنم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران یکی از بلوغ یافته ترین دوره های حرفه ای خود را سپری می کند. دوره ای که بی ربط نیست بخاطر پیوند وثیق آن با توافق هسته ای، آن را " دوره برجامی" سیاست خارجی ایران بنامیم. مسئله برجام تمرین خوبی برای سیاست ورزی حرفه ای دستگاه دیپلماسی بود. ساعت ها گفتگو برای رسیدن به یک توافق خوب، نشانگر دور هم جمع آمدنِ تیمی حرفه ای و کارکشته در دستگاه دیپلماسی کشور پس از چهل سال پیگیری ایدولوژیک مسائل خارجی بود.

🔹بختِ بد روحانی و ظریف بخاطر بر سر کار آمدن ترامپ اگر چه دست دولت را در پیشبرد شعارهای تبلیغاتی خویش خالی گذاشت اما زمینه‌ای دیگر برای استمرار مُجدانه کارهای کارشناسی و دیپلماتیک فراهم آورد و به قول معروف برجام اگر برای شاخص های اقتصادی دولت روحانی آب نشد برای دستگاه سیاست گذاری خارجی کشور نان که شد.

🔸با خروج یک طرفه آمریکا از برجام، ایران همانند چهل سال گذشته دست به اقدامی انقلابی و نسنجیده نزد و گفتگوها و مذاکرات پیچیده دیگری را آغاز کرد تا مناسب ترین تصمیم ممکن در شرایط موجود را بگیرد. ایران تمام راههای ممکن در این زمینه را بررسی کرد و با کار کارشناسی صورت گرفته که حاصل هفته ها مذاکره با منتقدین داخلی و رؤسا و کارشناسان پنج کشور اروپایی باقی مانده در برجام بود به جمع بندی نهایی رسید.

🔹اگر چه به دلیل حساسیت های موجود هیچ گاه تصمیم نهایی در این خصوص به صورت رسمی اعلام نگردید اما اقدام ایران به خروج تدریجی از برجام و اتخاذ سیاست های مهاجرتی اخیر نشانه هایی از این تصمیم می باشد.

🔸ساعت ها کار کارشناسی در کنار تصمیمات هماهنگ سیاسی در مجموعه نظام و استفاده از تمام ظرفیت های حقوقی(پیمان مودت و دیوان بین المللی) و سیاسی(مذاکره با کشورهای مختلف) موجود سبب می شود تا به جرات بگویم که به نظرم دستگاه سیاست خارجی ایران، هم اکنون در ایده آل ترین وضعیت تاریخی خویش قرار دارد و قرارِ بر چنین رویکردی نوید بخش آینده ای روشن برای سیاست خارجی ج.ا.ا خواهد بود.

🔹ممکن است گفتن این جمله کمی ناخوشآیند به نظر آید اما تصمیم اخیر دستگاه سیاست خارجی مبنی بر اخراج اتباع افغانستانی را نیز در همین راستا می بینم و البته آن را کاملا در محدوده سیاست های اعلامی ایران می دانم که به هیچ وجه اراده ای جدی پشت سر آن وجود ندارد و هرگز عملیاتی نخواهد شد.

🔸متوجه هول و هراسی هستم که این سیاست در دل خانواده های افغانستانی ایجاد کرده است. چنانچه بر کسی پوشیده نیست که چه پیوندهای عمیق و دیرینه ای میان این دو ملت همسایه وجود دارد. محمد کاظم کاظمی شاعر خوب افغانستانی اخیرا در یادداشتی با عنوان "مهاجران افغانستان و شمشیر داموکلس" به برخی از این پیوندهای دیرینه اشاره کرده است که به دلیل جلوگیری از تطویل یادداشت از ذکر مجدد آنها خودداری می کنم.

🔹با این حال و در کمال تاسف باید اذعان کرد که این تصمیم یکی دیگر از همان ناگزیرهایی است که به قول "رضا بابایی" دو دهه ای می شود که دومینویی از آنها ج.ا.ا را در دام خود گرفتار کرده است. و در واقع حاکی از عدم تدوین سیاست مهاجرت در این چهل سال می باشد که مانع از ادغام اجتماعی صحیح مهاجران و سیاست گذاری های درست در این زمینه شده است.(محمد فاضلی) اما هیچکدام از اینها به نظرم به معنای اشتباه بودن مواضع اخیر دولت نمی باشد.

🔸اقدام اخیر ایران سیاستی قابل درک در چارچوب دولت- ملی و نگاه رئالیستی به سیاست می باشد. اگر چه ج.ا.ا هرگز حاضر نشده است چنین رویکردی را رسما بپذیرد و بارها آن را منافی با آرمان های دینی و انسانی خویش عنوان کرده است. اما این دقیقا وجه ممیزه حکومت های ایدئولوژیکی و رئالیستی از هم می باشد و همان چیزی است که از آن تعبیر به کار کارشناسی و پختگی سیاست خارجی می شود.

🔹واقع‌گرایی یکی از نظریه‌های روابط بین‌الملل است که سیاست‌های جهانی را بر اساس رقابت دولت‌ها بر سر منافع ملی خود تعریف می‌کند. واقع‌گرایی، مهم‌ترین و پایدارترین نظریهٔ روابط بین‌الملل محسوب می‌شود. معمولاً جاذبه این نظریه به دلیل نزدیکی آن با عملکرد سیاست‌مداران و همچنین فهم متعارف از سیاست بین‌الملل، دانسته می‌شود(حمیرا مشیرزاده)

♻️کسانی که مخالف اتخاذ چنین رویکردی از جانب دستگاه سیاست خارجی می باشند چه نوع سیاستگذاری خارجی را در حال حاضر مفید فایده تر از سیاست اتخاذی دولت می دانند؟ مقابله فیزیکی با آمریکا؟! تسلیم؟! انفعال و زندگی در شعب ابی طالب؟! و یا تحت فشار قرار دادن کشورهای اروپایی و سازمان های بین المللی جهت پایبندی عملی به برجام و قبول سایر تعهدات بین المللی خویش؟

📝اکبر محمدی
@bainerahi


Репост из: سخنرانی‌ها
✍️ اکبر محمدی

🖊 معلمی به نام ''رضا بابایی''


✅با خودم خیلی فکر کردم که چرا من دلیل موجهی برای تشکر و قدردانی از این روز گرامی ندارم و چرا این روزها علم و معلم واژه های خنثای ذهن من شده اند!؟ این روزها با خودم می گویم ای کاش بین علم بهتر است یا ثروت کسی برایم می گفت زندگی از هردوي اینها و بلکه از هر چیز دیگری در این جهان هستی بهتر است.

🆔 @sokhanranihaa
✅آری این روزها می بینم آنچه آموخته و اندوخته ام مرا با زندگی آشتی نمی دهد و ذره ای از رنج بودنم را نمی کاهد، ای کاش یکی از معلمانم می گفت دانش نه برای ارتزاق نه برای پرستيژ نه برای تفنن بلکه برای تمدن و مدنی زیستن است، دانش را باید با توان تاثیر وتوان اداره امورش شناخت، از خودم می پرسم آیا آنچه تا کنون در مدارس و دانشگاه و حوزه آموخته ام مرا به دامان زندگی آرام هدایت کرده است!؟ گره کورِ بودنم و چگونه زیستنم را می گشاید؟ احساس زنده بودن و زندگی کردن و شکوفا شدن را به من می دهد؟

✅بگذریم! این روزها نمی دانم روز معلم را باید به که و چرا تبریک بگویم، شاید با نوشتن از رضا بابایی بهانه و خاطره خوب معلمی را به یاد آورم. راستش را بخواهید من در چگونه زیستنم تا حدودی متاثر از بابایی بوده ام و زیاد پیش آمده که به سبک زندگی او فکر کنم. به نظرم بابایی از خصوصیات متمایزی برخوردار است. دغدغه مندی، خوش ذوقی ، علاقمندی به فرهنگ دینی و ادب فارسی تنها برخی از ویژگی های ممتاز او به شمار می آید.

✅علاقه به فرهنگ دینی حاکی از تعلق خاطر بابایی به حقیقت جویی بوده و شعر و ادبیات منشا الهام بابایی و مرهم زخم های روح رنجورمان می باشد. دغدغه مندی و دردمندی ، او را از طیف آکادمسین جدا می سازد که به دنبال تکمیل رزومه و ارتقای رتبه علمی خویش اند. اما او در فکر رزومه نبوده و ترجیح می دهد ایده های خویش را تنها در چند پاراگراف کوتاه به مخاطبانش عرضه کند. درست به همین خاطر است که یادداشت های بابایی بجای خاک خوردن در لابلای مجلات و گوشه کتابخانه ها، خیلی زود نُقل محافل شده و آرامش خاطر خوانندگان و علاقه مندان به یادداشت هایش را در مواجهه با مسائل جاری فراهم می آورد. بابایی به عنوان یک جستارنویس حرفه ای، نغز و کوتاه می نویسد و اسم آن را یادداشت می گذارد.

✅او درد انسان دارد وآیینه تمام نمای آموخته ها و اندوخته های خویش و از نظر روحی یک انسان سالم و طبیعی است. انسان طبیعی احساسات خود را در لحظه بروز می دهد. به اندازه ای که تعداد انسانهای طبیعی یک جامعه بیشتر باشد جامعه از سلامت و آمادگی بیشتری جهت توسعه برخوردار خواهد بود.

✅روحیه حساس بابایی حاکی از پیوند وثیقی است که با شعر و ادبیات دارد. معمولا شاعر و ادیب زود رنج می شود چرا که قلب او نیرومندتر از مغز اوست و باصطلاح از آن دسته از انسانهای خوش قلبی است که اصلا به دنیا آمده اند برای دوست داشته شدن! چنین انسانهایی سیگنال رفتار و گفتار خود را از قلب و احساس خویش می گیرند و بیشتر دلی رفتار می کنند. حساب چنین افرادی از همه جداست و به قول قیصر "چگالی وجودشان بالاست". بابایی برای من از این سنخ انسانهاست؛ آنهایی که "یادت نمی رود هست هایشان را"

✅اما انسان های باهوش حاضرند برای رسیدن به خواسته های خویش هر چیزی از جمله ارزش های انسانی را نادیده بگیرند. بابایی اینگونه نیست او یک انسان سالم اجتماعی است.کسی که دغدغه جامعه و کشورش را دارد و خود را شریک رنج و مرارت هایی می داند که مردمان کشورش متحمل می شوند. او صریح است و راحت می نویسد و دلبسته هیچ مرام و مسلکی نیست و اگر اشتباهی کند اِبایی از گفتن آن ندارد.

✅بابایی کسی نیست که اخبار ناگوار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تاثیری بر او نداشته باشد. دیده ام که برخی اخبار او را تا مرز ویرانی پیش می برد. رضا بابایی حساس است؛ چیزی که همه باید باشند. مگر نه اینکه همه باید نسبت به آنچه دور و برشان اتفاق می افتد حساس باشند؟

✅او حقیقتا یک نویسنده است و به قول چسلا و میلوشِ شاعر: "وقتی نویسنده ای در یک خانواده متولد می شود فاتحه آن خانواده خوانده است". آنها چون حاضر نمی شوند بخاطر قضاوت دیگران یا جلب منافع مادی زندگی، روش و منش خویش را تغییر دهند عموما مورد بی مهری قرار می گیرند. اما هیچ چیزآنان را از برج ارزش های اصیل انسانی پایین نمی آورد و همچنان معلم وار در هر موقعیتی می آموزند و می آموزانند.

✅بابایی علیرغم همه توانمندی های بی همتایش در حوزه فرهنگ دینی، ادبیات، ویراستاری و مثنوی خوانی، عضو هیات علمی دانشگاهی نیست و ریاست موسسه ای را بر عهده ندارد و هیچ عنوانی جز"رضا بابایی" را با خود یدک نمی کشد.

✅مرور اندکی از زندگی این جنس آدم ها کافی است که روز ارزشمندی به نام معلم بهترین روز بهار و سالمان باشد.


🆑کانال سخنرانی ها
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @MostafaTajzadeh
🌹


Репост из: فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
📝📝📝معلمی به نام ''رضا بابایی''

✍🏻اکبر محمدی
✅با خودم خیلی فکر کردم که چرا من دلیل موجهی برای تشکر و قدردانی از این روز گرامی ندارم و چرا این روزها علم و معلم واژه های خنثای ذهن من شده اند!؟ این روزها با خودم می گویم ای کاش بین علم بهتر است یا ثروت کسی برایم می گفت زندگی از هردوي اینها و بلکه از هر چیز دیگری در این جهان هستی بهتر است.
✅آری این روزها می بینم آنچه آموخته و اندوخته ام مرا با زندگی آشتی نمی دهد و ذره ای از رنج بودنم را نمی کاهد، ای کاش یکی از معلمانم می گفت دانش نه برای ارتزاق نه برای پرستيژ نه برای تفنن بلکه برای تمدن و مدنی زیستن است، دانش را باید با توان تاثیر وتوان اداره امورش شناخت، از خودم می پرسم آیا آنچه تا کنون در مدارس و دانشگاه و حوزه آموخته ام مرا به دامان زندگی آرام هدایت کرده است!؟ گره کورِ بودنم و چگونه زیستنم را می گشاید؟ احساس زنده بودن و زندگی کردن و شکوفا شدن را به من می دهد؟
✅بگذریم! این روزها نمی دانم روز معلم را باید به که و چرا تبریک بگویم، شاید با نوشتن از رضا بابایی بهانه و خاطره خوب معلمی را به یاد آورم. راستش را بخواهید من در چگونه زیستنم تا حدودی متاثر از بابایی بوده ام و زیاد پیش آمده که به سبک زندگی او فکر کنم. به نظرم بابایی از خصوصیات متمایزی برخوردار است. دغدغه مندی، خوش ذوقی ، علاقمندی به فرهنگ دینی و ادب فارسی تنها برخی از ویژگی های ممتاز او به شمار می آید.
✅علاقه به فرهنگ دینی حاکی از تعلق خاطر بابایی به حقیقت جویی بوده و شعر و ادبیات منشا الهام بابایی و مرهم زخم های روح رنجورمان می باشد. دغدغه مندی و دردمندی ، او را از طیف آکادمسین جدا می سازد که به دنبال تکمیل رزومه و ارتقای رتبه علمی خویش اند. اما او در فکر رزومه نبوده و ترجیح می دهد ایده های خویش را تنها در چند پاراگراف کوتاه به مخاطبانش عرضه کند. درست به همین خاطر است که یادداشت های بابایی بجای خاک خوردن در لابلای مجلات و گوشه کتابخانه ها، خیلی زود نُقل محافل شده و آرامش خاطر خوانندگان و علاقه مندان به یادداشت هایش را در مواجهه با مسائل جاری فراهم می آورد. بابایی به عنوان یک جستارنویس حرفه ای، نغز و کوتاه می نویسد و اسم آن را یادداشت می گذارد.
✅او درد انسان دارد وآیینه تمام نمای آموخته ها و اندوخته های خویش و از نظر روحی یک انسان سالم و طبیعی است. انسان طبیعی احساسات خود را در لحظه بروز می دهد. به اندازه ای که تعداد انسانهای طبیعی یک جامعه بیشتر باشد جامعه از سلامت و آمادگی بیشتری جهت توسعه برخوردار خواهد بود.
✅روحیه حساس بابایی حاکی از پیوند وثیقی است که با شعر و ادبیات دارد. معمولا شاعر و ادیب زود رنج می شود چرا که قلب او نیرومندتر از مغز اوست و باصطلاح از آن دسته از انسانهای خوش قلبی است که اصلا به دنیا آمده اند برای دوست داشته شدن! چنین انسانهایی سیگنال رفتار و گفتار خود را از قلب و احساس خویش می گیرند و بیشتر دلی رفتار می کنند. حساب چنین افرادی از همه جداست و به قول قیصر "چگالی وجودشان بالاست". بابایی برای من از این سنخ انسانهاست؛ آنهایی که "یادت نمی رود هست هایشان را"
✅اما انسان های باهوش حاضرند برای رسیدن به خواسته های خویش هر چیزی از جمله ارزش های انسانی را نادیده بگیرند. بابایی اینگونه نیست او یک انسان سالم اجتماعی است.کسی که دغدغه جامعه و کشورش را دارد و خود را شریک رنج و مرارت هایی می داند که مردمان کشورش متحمل می شوند. او صریح است و راحت می نویسد و دلبسته هیچ مرام و مسلکی نیست و اگر اشتباهی کند اِبایی از گفتن آن ندارد.
✅بابایی کسی نیست که اخبار ناگوار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تاثیری بر او نداشته باشد. دیده ام که برخی اخبار او را تا مرز ویرانی پیش می برد. رضا بابایی حساس است؛ چیزی که همه باید باشند. مگر نه اینکه همه باید نسبت به آنچه دور و برشان اتفاق می افتد حساس باشند؟
✅او حقیقتا یک نویسنده است و به قول چسلا و میلوشِ شاعر: "وقتی نویسنده ای در یک خانواده متولد می شود فاتحه آن خانواده خوانده است". آنها چون حاضر نمی شوند بخاطر قضاوت دیگران یا جلب منافع مادی زندگی، روش و منش خویش را تغییر دهند عموما مورد بی مهری قرار می گیرند. اما هیچ چیزآنان را از برج ارزش های اصیل انسانی پایین نمی آورد و همچنان معلم وار در هر موقعیتی می آموزند و می آموزانند.
✅بابایی علیرغم همه توانمندی های بی همتایش در حوزه فرهنگ دینی، ادبیات، ویراستاری و مثنوی خوانی، عضو هیات علمی دانشگاهی نیست و ریاست موسسه ای را بر عهده ندارد و هیچ عنوانی جز"رضا بابایی" را با خود یدک نمی کشد.
✅مرور اندکی از زندگی این جنس آدم ها کافی است که روز ارزشمندی به نام معلم بهترین روز بهار و سالمان باشد.
@IRANINtellectuals
🆔@MostafaTajzadeh
http://up.upinja.com/kmva4.jpeg


Репост из: فرهیختگان
معلمی به نام ''رضا بابایی''

با خودم خیلی فکر کردم که چرا من دلیل موجهی برای تشکر و قدردانی از این روز گرامی ندارم و چرا این روزها علم و معلم واژه های خنثای ذهن من شده اند!؟ این روزها با خودم می گویم ای کاش بین علم بهتر است یا ثروت کسی برایم می گفت زندگی از هردوي اینها و بلکه از هر چیز دیگری در این جهان هستی بهتر است.

🔹آری این روزها می بینم آنچه آموخته و اندوخته ام مرا با زندگی آشتی نمی دهد و ذره ای از رنج بودنم را نمی کاهد، ای کاش یکی از معلمانم می گفت دانش نه برای ارتزاق نه برای پرستيژ نه برای تفنن بلکه برای تمدن و مدنی زیستن است، دانش را باید با توان تاثیر وتوان اداره امورش شناخت، از خودم می پرسم آیا آنچه تا کنون در مدارس و دانشگاه و حوزه آموخته ام مرا به دامان زندگی آرام هدایت کرده است!؟ گره کورِ بودنم و چگونه زیستنم را می گشاید؟ احساس زنده بودن و زندگی کردن و شکوفا شدن را به من می دهد؟

🔸بگذریم! این روزها نمی دانم روز معلم را باید به که و چرا تبریک بگویم، شاید با نوشتن از رضا بابایی بهانه و خاطره خوب معلمی را به یاد آورم. راستش را بخواهید من در چگونه زیستنم تا حدودی متاثر از بابایی بوده ام و زیاد پیش آمده که به سبک زندگی او فکر کنم. به نظرم بابایی از خصوصیات متمایزی برخوردار است. دغدغه مندی، خوش ذوقی ، علاقمندی به فرهنگ دینی و ادب فارسی تنها برخی از ویژگی های ممتاز او به شمار می آید.

🔹علاقه به فرهنگ دینی حاکی از تعلق خاطر بابایی به حقیقت جویی بوده و شعر و ادبیات منشا الهام بابایی و مرهم زخم های روح رنجورمان می باشد. دغدغه مندی و دردمندی ، او را از طیف آکادمسین جدا می سازد که به دنبال تکمیل رزومه و ارتقای رتبه علمی خویش اند. اما او در فکر رزومه نبوده و ترجیح می دهد ایده های خویش را تنها در چند پاراگراف کوتاه به مخاطبانش عرضه کند. درست به همین خاطر است که یادداشت های بابایی بجای خاک خوردن در لابلای مجلات و گوشه کتابخانه ها، خیلی زود نُقل محافل شده و آرامش خاطر خوانندگان و علاقه مندان به یادداشت هایش را در مواجهه با مسائل جاری فراهم می آورد. بابایی به عنوان یک جستارنویس حرفه ای، نغز و کوتاه می نویسد و اسم آن را یادداشت می گذارد.

او درد انسان دارد وآیینه تمام نمای آموخته ها و اندوخته های خویش و از نظر روحی یک انسان سالم و طبیعی است. انسان طبیعی احساسات خود را در لحظه بروز می دهد. به اندازه ای که تعداد انسانهای طبیعی یک جامعه بیشتر باشد جامعه از سلامت و آمادگی بیشتری جهت توسعه برخوردار خواهد بود.

🔸روحیه حساس بابایی حاکی از پیوند وثیقی است که با شعر و ادبیات دارد. معمولا شاعر و ادیب زود رنج می شود چرا که قلب او نیرومندتر از مغز اوست و باصطلاح از آن دسته از انسانهای خوش قلبی است که اصلا به دنیا آمده اند برای دوست داشته شدن! چنین انسانهایی سیگنال رفتار و گفتار خود را از قلب و احساس خویش می گیرند و بیشتر دلی رفتار می کنند. حساب چنین افرادی از همه جداست و به قول قیصر "چگالی وجودشان بالاست". بابایی برای من از این سنخ انسانهاست؛ آنهایی که "یادت نمی رود هست هایشان را"

🔹اما انسان های باهوش حاضرند برای رسیدن به خواسته های خویش هر چیزی از جمله ارزش های انسانی را نادیده بگیرند. بابایی اینگونه نیست او یک انسان سالم اجتماعی است.کسی که دغدغه جامعه و کشورش را دارد و خود را شریک رنج و مرارت هایی می داند که مردمان کشورش متحمل می شوند. او صریح است و راحت می نویسد و دلبسته هیچ مرام و مسلکی نیست و اگر اشتباهی کند اِبایی از گفتن آن ندارد.

بابایی کسی نیست که اخبار ناگوار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تاثیری بر او نداشته باشد. دیده ام که برخی اخبار او را تا مرز ویرانی پیش می برد. رضا بابایی حساس است؛ چیزی که همه باید باشند. مگر نه اینکه همه باید نسبت به آنچه دور و برشان اتفاق می افتد حساس باشند؟

🔸او حقیقتا یک نویسنده است و به قول چسلا و میلوشِ شاعر: "وقتی نویسنده ای در یک خانواده متولد می شود فاتحه آن خانواده خوانده است". آنها چون حاضر نمی شوند بخاطر قضاوت دیگران یا جلب منافع مادی زندگی، روش و منش خویش را تغییر دهند عموما مورد بی مهری قرار می گیرند. اما هیچ چیزآنان را از برج ارزش های اصیل انسانی پایین نمی آورد و همچنان معلم وار در هر موقعیتی می آموزند و می آموزانند.

بابایی علیرغم همه توانمندی های بی همتایش در حوزه فرهنگ دینی، ادبیات، ویراستاری و مثنوی خوانی، عضو هیات علمی دانشگاهی نیست و ریاست موسسه ای را بر عهده ندارد و هیچ عنوانی جز"رضا بابایی" را با خود یدک نمی کشد.

♻️مرور اندکی از زندگی این جنس آدم ها کافی است که روز ارزشمندی به نام معلم بهترین روز بهار و سالمان باشد.

اکبر محمدی


جان آگه با #فرهیختگان
http://kherad.org


باز نشر یادداشت فوق(معلمی به نام رضا بابایی)در فضای مجازی👇


✅معلمی به نام ''رضا بابایی''

✍️با خودم خیلی فکر کردم که چرا من دلیل موجهی برای تشکر و قدردانی از این روز گرامی ندارم و چرا این روزها علم و معلم واژه های خنثای ذهن من شده اند!؟ این روزها با خودم می گویم ای کاش بین علم بهتر است یا ثروت کسی برایم می گفت زندگی از هردوي اینها و بلکه از هر چیز دیگری در این جهان هستی بهتر است.

🔹آری این روزها می بینم آنچه آموخته و اندوخته ام مرا با زندگی آشتی نمی دهد و ذره ای از رنج بودنم را نمی کاهد، ای کاش یکی از معلمانم می گفت دانش نه برای ارتزاق نه برای پرستيژ نه برای تفنن بلکه برای تمدن و مدنی زیستن است، دانش را باید با توان تاثیر وتوان اداره امورش شناخت، از خودم می پرسم آیا آنچه تا کنون در مدارس و دانشگاه و حوزه آموخته ام مرا به دامان زندگی آرام هدایت کرده است!؟ گره کورِ بودنم و چگونه زیستنم را می گشاید؟ احساس زنده بودن و زندگی کردن و شکوفا شدن را به من می دهد؟

🔸بگذریم! این روزها نمی دانم روز معلم را باید به که و چرا تبریک بگویم، شاید با نوشتن از رضا بابایی بهانه و خاطره خوب معلمی را به یاد آورم. راستش را بخواهید من در چگونه زیستنم تا حدودی متاثر از بابایی بوده ام و زیاد پیش آمده که به سبک زندگی او فکر کنم. به نظرم بابایی از خصوصیات متمایزی برخوردار است. دغدغه مندی، خوش ذوقی ، علاقمندی به فرهنگ دینی و ادب فارسی تنها برخی از ویژگی های ممتاز او به شمار می آید.

🔹علاقه به فرهنگ دینی حاکی از تعلق خاطر بابایی به حقیقت جویی بوده و شعر و ادبیات منشا الهام بابایی و مرهم زخم های روح رنجورمان می باشد. دغدغه مندی و دردمندی ، او را از طیف آکادمسین جدا می سازد که به دنبال تکمیل رزومه و ارتقای رتبه علمی خویش اند. اما او در فکر رزومه نبوده و ترجیح می دهد ایده های خویش را تنها در چند پاراگراف کوتاه به مخاطبانش عرضه کند. درست به همین خاطر است که یادداشت های بابایی بجای خاک خوردن در لابلای مجلات و گوشه کتابخانه ها، خیلی زود نُقل محافل شده و آرامش خاطر خوانندگان و علاقه مندان به یادداشت هایش را در مواجهه با مسائل جاری فراهم می آورد. بابایی به عنوان یک جستارنویس حرفه ای، نغز و کوتاه می نویسد و اسم آن را یادداشت می گذارد.

او درد انسان دارد وآیینه تمام نمای آموخته ها و اندوخته های خویش و از نظر روحی یک انسان سالم و طبیعی است. انسان طبیعی احساسات خود را در لحظه بروز می دهد. به اندازه ای که تعداد انسانهای طبیعی یک جامعه بیشتر باشد جامعه از سلامت و آمادگی بیشتری جهت توسعه برخوردار خواهد بود.

🔸روحیه حساس بابایی حاکی از پیوند وثیقی است که با شعر و ادبیات دارد. معمولا شاعر و ادیب زود رنج می شود چرا که قلب او نیرومندتر از مغز اوست و باصطلاح از آن دسته از انسانهای خوش قلبی است که اصلا به دنیا آمده اند برای دوست داشته شدن! چنین انسانهایی سیگنال رفتار و گفتار خود را از قلب و احساس خویش می گیرند و بیشتر دلی رفتار می کنند. حساب چنین افرادی از همه جداست و به قول قیصر "چگالی وجودشان بالاست". بابایی برای من از این سنخ انسانهاست؛ آنهایی که "یادت نمی رود هست هایشان را"

🔹اما انسان های باهوش حاضرند برای رسیدن به خواسته های خویش هر چیزی از جمله ارزش های انسانی را نادیده بگیرند. بابایی اینگونه نیست او یک انسان سالم اجتماعی است.کسی که دغدغه جامعه و کشورش را دارد و خود را شریک رنج و مرارت هایی می داند که مردمان کشورش متحمل می شوند. او صریح است و راحت می نویسد و دلبسته هیچ مرام و مسلکی نیست و اگر اشتباهی کند اِبایی از گفتن آن ندارد.

بابایی کسی نیست که اخبار ناگوار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تاثیری بر او نداشته باشد. دیده ام که برخی اخبار او را تا مرز ویرانی پیش می برد. رضا بابایی حساس است؛ چیزی که همه باید باشند. مگر نه اینکه همه باید نسبت به آنچه دور و برشان اتفاق می افتد حساس باشند؟

🔸او حقیقتا یک نویسنده است و به قول چسلا و میلوشِ شاعر: "وقتی نویسنده ای در یک خانواده متولد می شود فاتحه آن خانواده خوانده است". آنها چون حاضر نمی شوند بخاطر قضاوت دیگران یا جلب منافع مادی زندگی، روش و منش خویش را تغییر دهند عموما مورد بی مهری قرار می گیرند. اما هیچ چیزآنان را از برج ارزش های اصیل انسانی پایین نمی آورد و همچنان معلم وار در هر موقعیتی می آموزند و می آموزانند.

بابایی علیرغم همه توانمندی های بی همتایش در حوزه فرهنگ دینی، ادبیات، ویراستاری و مثنوی خوانی، عضو هیات علمی دانشگاهی نیست و ریاست موسسه ای را بر عهده ندارد و هیچ عنوانی جز"رضا بابایی" را با خود یدک نمی کشد.

♻️مرور اندکی از زندگی این جنس آدم ها کافی است که روز ارزشمندی به نام معلم بهترین روز بهار و سالمان باشد.

📝اکبر محمدی
@bainerahi


سلام
برای کمک به کودکان سیل زده توسط ستاک، منتظرتون هستیم.
لطفا به لینک زیر https://ratacf.ir/setak
مراجعه کنید و چند دقیقه ای وقت بذارین و ثبت نام کنید. مبلغ کمک مهم نیست ولی مشارکت شما برامون خیلی مهمه!
منتظرتونیم.
@setakngo
@bainerahi


📍دکتر فرهنگ رجایی میان مدرنیته و اسلام از یک‌سو و مدرنیسم و اسلام‌گرایی از سوی دیگر قائل به تمایز است. از نظر رجایی در حالی که اسلام و مدرنیته هر دو نظام فکری هستند، مدرنیسم و اسلا‌م‌گرایی به ایدئولوژی تبدیل شده‌اند
ایدئولوژی مرام‌نامه و سلاح عمل است در حالی که اندیشه پیچیدگی‌های فراوان انسان و جهان را مد نظر قرار می‌دهد. از این جهت اسلام‌گرایی و مدرنیسم همۀ اسلام و مدرنیته نیستند و تنها فهم‌های محدودی از این دو به حساب می‌آیند.

📍کمی با هم گفتگو کردیم. بیش از هر چیزی این نکته برایم جالب آمد که او با اینکه در خارج از ایران زندگی می کند اما همچون بیشتر هم نسلان خود، دل در گرو اسلام و فهم درستی از آن دارد. نسلی که خود نقشی در انقلاب داشته اند نمی توانند نسبت به کجی ها و کاستی های آن بی تفاوت باشند و تلاش می کنند بگویند که آنچه ما در سر داشتیم چیز دیگری بود. .به نظر می آید نخبگان خارج نشین نسبت به هم قطاران داخلی خود، کمتر دین گریز شده و بیشتر به آینده امیدوارند..

**فرهنگ رجایی استاد تمام گروه فلسفه سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه کارلتون و رئیس دانشکده علوم انسانی این دانشگاه است.
@bainerahi


✅"سکوت کامل"

✍️چین در سایه سکوت سایر کشورها دست به یک تصفیه حساب گسترده دینی زده است و جمعیت حدودا چهل میلیونی مسلمان خود را خصوصا در استان مسلمان نشین سین کیانگ(ترکستان) با وسعتی بیش از ایران را تحت شدیدترین تدابیر امنیتی قرار داده است.

🔹پکن منطقه خودمختار اویغور را به یک اردوگاه بازداشت جمعی بزرگ تبدیل کرده و کمپ هایی در آن ایجاد کرده که در آنها مسلمانان را وادار می کنند تا دست از باورهای دینی خود بکشند، زبان چینی یاد بگیرند، شعارهای حزب کمونیست را حفظ کرده و رهبران آن را ستایش کنند.

کمونیست ها بمنظور شناسایی و اعمال سیاست های ضد افراط گرایی، درب خانه تعدادی از اویغورها را با علامت ستاره سرخ نشانه گذاری کرده اند. روز به روز بر تعداد اردوگاهها افزوده می شود به گونه ای که اطراف اردوگاهها می توان از هر خانواده اویغوری یک نفر را پیدا کرد که آمده است تا خبری از پدر، مادر،خواهر یا برادر خویش به دست آورد.

🔹در فواصل کمی از هم ایستگاههای پلیس و شناسایی مستقر شده و متن های تبلیغاتی کمونیستی بصورت مداوم از بلندگوهای تبلیغاتی دولت بوسیله خودروهایی که در طول روز در شهر می گردند پخش و تکرار می شود.

حزب کمونیست چین، مسلمانان سین کیانگ را براساس سنجه هایی چون سن، درجه ایمان، رفتار دینی ، ارتباطات با خارج از کشور و تجربه با دنیای خارج به سه دسته "امن، عادی، و نا امن" تقسیم کرده و افراد متعلق به گروه ناامن را فورا بازداشت کرده و به اردوگاهها بازپروری منتقل می کند. براساس یافته های غیر رسمی شمار بازداشتی ها بین 1 تا 2 میلیون نفر تخمین زده می شود

🔹مقامات رسمی چین از این کمپ ها به عنوان "مراکز آموزش حرفه ای" نام می برند. جایی که در آن زنان تحت عنوان "زنان عصر جدید" آموزش می بینند تا از ایدئولوژی رهایی یابند. مقامات چین ادعا می کنند که با این اقدامات در حال مبارزه با تروریسم هستند و مراکز آموزش حرفه ای بمانند مدارس شبانه روزی می باشند که به مسلمانان برای زندگی بهتر در دنیای جدید کمک می کنند.

اما در واقع پکن به بهانه مشارکت تعدای اویغور در عملیات های تروریستی داعش فرصت خوبی بدست آورده است تا با نظارت دیجیتال ، برپایی اردوگاههای تفتیش عقاید و تخریب محله های قدیمی (از جمله در کاشغر که از نمونه های اعلای معماری اسلامی است)، نسبت به "چینی سازی'' جامعه خویش اقدام کند. سیاست هایی که مشخص نیست چه مقدار می تواند الهام بخش اطاعت از حکومت مرکزی بوده و یک جامعه وفادار به پکن را به وجود آورد.

🔹پکن باید در نظر داشته باشد که به بهانه "مقابله با افراط گرایی" نمی تواند حقوق مسلم چهل میلیون انسان مسلمان را نادیده بگیرد. تفتیش عقاید و الزام به تغییر مذهب قرون وسطایی دیگر جایی در دنیای جدید ندارد. مرز روشنی میان عقاید افراطی و اعمال خرابکارانه وجود دارد که به نظر می رسد چینی ها تمایلی ندارند به آن توجه کنند. صرف داشتن دیدگاههای افراطی مجوزی برای مقابله حذفی و سلب حقوق اولیه نمی باشد.

طبق ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی عقیده، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و برگزاری آن در محیط عمومی یا خصوصی است و هیچ فردی حق اهانت و تعرض به فرد دیگری به لحاظ تمایز و اختلاف اندیشه را ندارد.

🔹ترکهای مسلمان اویغور، مصداق کامل نادیده گرفته شدن تمامی ارزش های انسان محورانه و خداگرایانه در جهان امروز می باشند. روابط اقتصادی با چین به اندازه ای اهمیت پیدا کرده که صدایی در هیچ کجای جهان برای دفاع از اویغورها بلند نیست.

اعتقاد دارم اگر جایی قرار است خداوند وارد شود و دخالت کند، درست همین جا و بخاطر ظلمی می باشد که در برابر چشم همگان نسبت به اویغورها اتفاق می افتد. چرا که همه گروههایی که به هر دلیلی در نقاط مختلف جهان تحت ظلم و ستم قرار گرفته اند، حامیانی را در کنار خود احساس می کنند که دست کم در سیاست های اعلانی خویش دفاع از حقوق آنها را به عنوان یکی از مهم ترین سیاست های خود بیان می کنند. در حالی که به نظر می رسد اویغورها کسی را در این دنیا ندارند که به فریادشان برسد و آرمان های انسانی و اخلاقی را بر منافع سیاسی و اقتصادی ترجیح دهد.

♻️اینجاست که باید توجه کرد که وقتی از ادعاهای حقوق بشری ،دموکراسی و اسلام گرایی صحبت می شود دقیقا از چه چیزی حرف زده می شود! و وقتی از اقتدارگرایی کشورهای چین، روسیه و دیگر نظام های ایدئولوژیک خاورمیانه سخن به میان می آید منظور چیست!

📝 اکبر محمدی
@bainerahi


Репост из: نیلوفر
✅توهم اخلاقی زیستن و پدیده های دگرگون ساز

✍اکبر محمدی
نهادینگی فساد در کشور دیگر چیزی نیست که تنها در محافل خصوصی از آن گفتگو شده و فهم آن نیاز به آگاهی از پشت پرده داشته باشد. اما سوالی که مطرح می شود اینست که چگونه کسانی که از این واقعیت آگاهی دارند بسادگی با آن کنار می آیند؟

در واقع نهادینگی فساد، انسانهای خوب اندک را نیز با خود همراه ساخته و یا منزوی می کند. با انتقال فساد از فرد به سیستم، دیگر کسی مسئول مستقیم آن تلقی نمی شود. و هیچ مسئولی احساس عذاب وجدان نکرده و رنج اخلاقی چندانی از وضعیتی که در آن قرار داریم نمی برد.

🔹در این شرایط علیرغم اینکه انسانها عملا از فضائل اخلاقی فاصله می گیرند ولی خود را بی تقصیر دانسته و تصور می کنند که دارای زیست اخلاقی هستند. در چنین وضعیتی است که سخن از دو پدیده متفاوت به عنوان راه حل به میان می آید:

۱. قدیسان و قهرمانان
قدیسان از دنیا گذشته و قهرمانانی که ترس مانع از کار آنها نمی شود از مهم ترین مولفه های تغییرات اجتماعی- سیاسی در دنیای قدیم بوده اند. انسانهایی که مهر و قهر تاثیری بر آنها نداشته و در شرایط خاص تاریخی همواره تاثیرات مثبتی در روند امور گذاشته اند. چنین افرادی دارای ویژگی های فوق اخلاقی بوده و توان مقابله با نهادینگی فساد را دارند.

۲. انقلاب
انقلاب به عنوان پدیده ای نسبتا مدرن، با دگرگونی های بنیادین در همه عرصه ها همراه است و مهم ترین و آخرین درمان نهادینگی فساد در دنیای جدید به شمار می آید. در دنیای مدرن دیگر قدیسان و قهرمانان، تعیین کننده اصلی نیستند و حق تعیین سرنوشت در اختیار مردم قرار دارد تا با شیوه های مسالمت آمیز(انتخابات و نهادهای مدنی) یا غیر مسالمت آمیز(انقلاب) اراده خود را اعمال کنند.

🔹اگر چه باید توجه داشت که دانش سیاسی با انقلاب مخالف بوده و تنها زمانی تن به آن می دهد که بدلیل مقاومت سیستم، چاره ای جز آن باقی نمانده باشد. چرا که نخستین چیزی که با انقلاب از میان می رود "عقلانیت" است و آخرین چیزی که به خانه باز می گردد نیز "عقلانیت" است.

♻️حال اگر بپذیریم که به دلیل نهادینگی فساد، دیگر کاری از دست هیئت حاکمه بر نمی آید و ''جمهوری اسلامی'' به آستانه ای رسیده است که نیازمند یکی از دو پدیده دگرگون ساز جدی است؛ باید در انتظار کدامین گزینه باقی بمانیم؟ آیا ریشه های سنتی ما قدرتمند تر هستند و یا خلق و خوی جدیدی که پس از مشروطه با آن خو گرفته ایم؟!
@neeloofaran


''انسان حاشیه‌نشین''

✍این مفهوم نخستین بار توسط رابرت پارک مطرح گردید. انسان حاشیه‌نشین به دو گروه متفاوت تعلق دارد، بی‌آنکه به هیچیک از آن‌دو تعلق تام داشته باشد. در نتیجه مفهوم چنین انسانی از خودش ناهمخوان و مبهم است.

🔹یک انسان حاشیه‌نشین ''در دو جهان زندگی می‌کند'' و در هر دو آن‌ها کم و بیش بیگانه است. با این حال موقعیت حاشیه‌نشینی نه بار خاطر انسان بلکه یار شاطرش است. افق دید او در مورد محیط فرهنگی‌اش گسترده‌تر و هوشمندانه‌تر است و نگرشی بی‌طرفانه‌تر و خردمندانه‌تر از دیگران دارد. یک انسان حاشیه‌ای همیشه انسانِ به نسبت متمدن‌تری است.(زندگی و اندیشه بزرگان جامعه‌شناسی، لیوئیس کوزر/محسن ثلاثی)

🔸ویژگی های یک انسان حاشیه نشین را می توان در میان مهاجران جغرافیایی یا فکری بیشتر مشاهده کرد. انسان هایی که از موطن قبلی خویش جدا شده و بطور کامل جذب جغرافیا و ایده جدیدی نشده اند. این دسته از افراد آمادگی و انعطاف بیشتری برای تغییر دارند. کسانی که در گذر از دنیای کهن خود به دنیای جدید اغلب جابجایی های دردناکی را تجربه کرده اند.

🔹انسان های حاشیه نشین همانگونه که بیشتر در معرض تحول آفرینی مثبت قرار دارند به همان اندازه نیز از جانب ''فروپاشی درونی'' تهدید می شوند.

📝اکبر محمدی

@bainerahi


مصطفی ملکیان در فهرست کسانی بود که با خود قرار گذاشته بودیم تا از میانمان نرفته او را ببینیم.
دقت ها و موشکافی های تحلیلی ملکیان به اندازه ای با وسواس همراه بود که کلافه کننده می شد و سر در گمم می کرد.
برای مفهومی ساده به قدری شقوق و فروعات متعدد ذکر می کرد که گاهی جا می ماندم. بواقع درک و دریافت کامل آنچه از ملکیان می شنوی، نیازمند ذهنی نیرومند و تمرکز کافی است.
وقتی به او گفتم که نزدیک به ده سال است که با آثار شما مانوس هستم خندید و بلافاصله گفت: بگو ده سال از عمرت را ضایع کرده ای!
@bainerahi


Репост из: فرهیختگان
''فروپاشی درونی''

ممکن است عبارت فوق را نشنیده باشید ولی مطمئنا آن را تجربه کرده اید.! چنانچه می دانید ساختار بدن مبتنی بر ''اسکلت'' است و با فروریختن آن می توان انسانی را مچاله کرده و درون پلاستیکی جای داد؛ ایستایی و استواری ''روان'' انسان نیز مبتنی بر تمام چیزهایی است که تاکنون با آنها زیسته و درست یا نادرست به زندگی او معنا می بخشد و بخاطر آنها مشکلات را تحمل می کند و به زندگی کردن ادامه می دهد.

با چشم پوشی از استثنائات، "خانواده" مطمئنا در صدر این لیست قرار می گیرد. پدر و مادر نخستین کسانی هستند که هر بچه ای به محض تولد آنها را می بیند و سالیان رشد و بالندگی خود را مدیون آنهاست. از سوی دیگر وابستگی عاطفی والدین به فرزندان خود، جای هیچ تردیدی را در این صدرنشینی باقی نمی گذارد. علیرغم برخی تلاش ها تاکنون هیچ مرام و مسلکی موفق نشده است بصورت سیستماتیک فرزندان و والدین را بر علیه همدیگر بشوراند و به آنها بقبولاند که: ''عقیده بر خون اولویت دارد''

🔹با این حال بی تردید، "اعتقادات" در رتبه دوم معنا بخشی زندگی و پایداری روانی انسان قرار دارد. مسئله ای که شاخه غیرالاهیاتی مدرنیته خواسته آن را نادیده بگیرد اما تاکنون انسانهای زیادی نتوانسته اند بدون شکلی از اعتقاد به زندگی عادی خود ادامه دهند.

شاید بتوان "دلخوشی ها"یی مانند اقوام، دوستان، و علاقه مندی های ورزشی و تفریحی را در رده بعدی استخوان بندی روان انسان قرار داد. علیرغم اهمیت بظاهر کم آنها،به نظر نقشی اساسی در تخلیه هیجانات و کنترل احساسات ایفا می کنند و به عنوان تعدیل کننده ناملایمات دیگر عرصه های زندگی عمل می کنند.

🔸بمناسبت باید افزود که نباید از نقش "تعادل بخشی" هیچکدام از وابستگی های روانی غافل گردید. این مجموعه در کنار هم هست که می تواند از عهده وظایف خود برآید. به عنوان نمونه در زمان فوت یکی از والدین یا فرزندان، دین و عقیده به همراه خویشان و دوستان فرد، تمام ظرفیت خود را بکار می گیرند تا از فروپاشی درونی او جلوگیری کنند و امید به زندگی را در انسان تقویت کنند.

لایه های محافظتی روان انسان در طول زمان بصورت انباشتی شکل می گیرند تا شدیدترین مراقبت را از حیاتی ترین بخش نامرئی انسان یعنی روان او داشته باشند.

🔹رعایت اقتضای حوصله مخاطب این اجازه را نمی دهد تا این کمربند محافظتی را در زندگی سیاسی و اجتماعی نیز بکاویم. اما ضرورت دارد از لایه های تشکیل دهنده حیات سیاسی-اجتماعی خود آگاهی یافته و نسبت به مراقبت از آنها حساس باشیم. فی الجمله باید گفت که ''ناامیدی موجود'' در جامعه نسبت به وضعیت سیاسی-اجتماعی کشور از سویی حاکی از آسیب دیدگی لایه های اصلی محافظتی بوده و از سوی دیگر نشانگر عدم ایفای نقش کنترلی و تعادل بخشی توسط دیگر لایه های مراقبتی است.

🔸در صورتی که جامعه قادر نباشد زیست سیاسی-اجتماعی خود را توجیه کند دست به انتحار خواهد زد و حاضر نمی شود در شرایطی به زیست سیاسی-اجتماعی خود ادامه دهد که هزینه های آن بیشتر از فایده ای است که می رساند. خصوصا زمانی که ''دلبستگی عاطفی'' خود را به هیات حاکمه از دست داده، ''مرام وعقیده'' در نظرش دیگر گون گشته و ناکارآمدی دولت، "دلخوشی های" عادی را نیز دور از دسترس قرار داده باشد.

#اکبر_محمدی_گل_تپه

http://kherad.org


Репост из: فرهیختگان
نوری در تاریکی و رازی سر به مهر!

✅پدر همه خوبی های یک انسان سنتی را بصورت یکجا دارد. او غیور است! کم حرف می زند و سعی می کند بدون در جریان قرار دادن خانواده از پس مشکلات بر آید. پدر غصه ها را درون خود می ریزد و به تنهایی بار خانواده را به دوش می کشد. دلش نمی خواهد شرمنده اهل و عیال شود و بنابراین سخت کار می کند. بیشتر عمر پدر به دور از خانواده و به دنبال یک لقمه نان حلال می گذرد. کمتر با جزئیات روحیات بچه ها آگاه است و فراموش می کند کلاس چندم هستند و گاهی اوقات قادر به درک مطالبات آنان نیست. چون پدر اصلا خانه نیست و همیشه سر کار است.

🔹به همان اندازه که پدر را می توان نماد خوبی های یک انسان سنتی دانست مادر نیز ویژگی های انسان مدرن را داراست. مادر زیاد حرف می زند و مشکلات را با دیگران در میان می گذارد تا راه چاره ای بیابد. گویا به امکانات جمع توجه دارد. بچه ها را بیشتر می شناسد و زودتر از پدر با خواسته های آنها کنار می آید. مادر نسبی نگر است و اطرافیانش را سیاه یا سفید مطلق نمی بیند و یواشکی هم که شده باشد با بچه هایی که مورد خشم پدر قرار گرفته و از خانه دورند ارتباط می گیرد.

اما پدر غرور دارد و خطوط قرمزی را برای خود و خانواده اش در نظر گرفته است و حاضر به عقب نشینی از آنها نیست. رعایت همین خطوط است که به پدر انرژی می دهد تا برای زندگی بجنگد. برای پدر خوبی و بدی معنادارتر است، خیانت غیر قابل تحمل می باشد و اگر عقیده ای دارد احترام به آن از جانب خانواده اش مهم است.

🔹معمولا بچه ها تا سنین 20 سالگی مادرانشان را بیشتر دوست دارند و پس از آن بیشتر به پدر فکر می کنند دلشان می خواهد کاری کنند که موجب سربلندی او شوند تا گوشه ای از زحماتش را جبران کنند. وجود پدر در خانواده کمال گرایی فرزندان را ارتقا می دهد. بچه ها متاثر از رنجی که پدر کشیده، تصمیمات بزرگ می گیرند و دلشان می خواهد کاری شگفت انجام دهند.

اگر بلوغ و آگاهی فرزندان توجه آنها را از مادر به پدر معطوف می کند ازدواج تصمیمی است که محمل دیگری برای دغدغه آنان مهیا می سازد و نیازهای خانواده بیولوژیکی را به اولویت دوم تبدیل می کند. با پدر و مادر شدن خود فرزندان است که زندگی دوباره تکرار می شود و نقش های تاریخی پدران و مادران بار دیگر در کالبدی دیگر پا به حیات می گذارد.

🔹داشتم از پدر می نوشتم که رسیدم به مادر و از آنجا به فررندان و تکرار چرخه حیات و مجددا پدر و مادر! آخر هر چه از این دو موجود دوست داشتنی خدا که بنویسی باز هم کم است. انگار نه انگار که همان پسر و دختر تنبل شلوغ غر غرو هستند که زیر بار چیزی نمی رفتند و به هیچ صراطی مستقیم نبودند. ولی حالا شده اند معجزه خدا بر روی زمین!

پدر در نظر فرزندان اوصاف خداگونه دارد، کسی که محدودیت نمی شناسد و از پس هر کاری بر می آید. اگر آسیبی به خدای بچه ها برسد جهان تیره می شود و دیگر انگار هیچ چیزی سر جای خودش نیست.

🔹پدر کلا یک راز سر به مهر است. کسی که پس از رفتنش رازهایش آشکار می شود. راز اینکه چقدر سختی کشیده و چه جاهایی نزدیک بوده است که کم بیاورد ولی ایستاده و تحمل کرده است. راز دوست داشتن فرزندانش از دل و جان که هیچ گاه فرصت کافی نداشت تا خودش با آنها در میان بگذارد. و وقتی که دیگر نیست از گوشه و کنار می شنویم که او چقدر به بچه ها علاقه داشته است. و اینکه تحقیر و کوچک شدن را به جان خریده تا آسیبی متوجه خانواده و فرزندانش نشود.

او پدر است و وظایف خودش رو به خوبی می داند. می داند که نباید خانواده احساس ناامنی کنند نه اینکه مادر اینگونه نیست ولی مادر تحمل نمی کند و همه چیز را لو می دهد! او دلتنگی هایش را فریاد می زد. بدون داشتن خبری از بچه هایش چیزی از گلویش پایین نمی رود. پیش از اینکه تجهیزات ارتباطی ایجاد شود، دل مادر بود که گواهی خبری را می داد. مادر با وجود کیلومترها فاصله، با بچه هایش تله پاتی دارد و درد و رنج آنها را احساس می کند.
♻️اگر پدر سالاری ریشه در سنت ما دارد و نظام سیاسی ما ملهم از آن است و ما ناگزیر از یک رئیس و پادشاه و امامیم شایسته است روسای قوم، نقش پدری خود را به نحو احسن انجام داده و فراموش نکنند که پا جای پای چه کسی گذاشته اند.

اکبر محمدی


جان
آگه با #فرهیختگان
http://kherad.org


Репост из: شبکه جامعه شناسی
▫️ همه ما سرماخورده یک زمستانیم!
🖋 اکبر محمدی

📍دی ماه 57 یکی از خونین ترین ماههای منتهی به انقلاب اسلامی بود. چنانچه حوادث دی ماه 96 از مهم ترین اعتراضات غیر سیاسی نسبت به عملکرد جمهوری اسلامی به شمار می آید.

اعتراضات دی ماه 96 که از سوی برخی نخبگان فکری و ابزاری به عنوان ''اعتراض فرودستان'' تلقی شد در حالی جدی گرفته نشد که در سال 97 و با بدتر شدن اوضاع اقتصادی کشور بدلیل نقض برجام و تورم افسار گسیخته، طبقه متوسط جامعه را نیز وارد چالش های اقتصادی کرد؛ بیشتر مردم، پاییز امسال را با حساب وکتاب سر کردند و مدام دل نگران نخواندن دخل و خرجشان با یکدیگر بودند

🔹با اینکه اعتراضاتی که در چهل سال بعد از انقلاب اسلامی رخ داده است عموما از جانب طبقه متوسط و به دلیل نادیده گرفته شدن نیازهای مدنی و غیراقتصادی آنها بوده است ولی در دی ماه 96 شاهد آن هستیم که مشکلات معیشتی و اقتصادی، صبر طبقات محروم جامعه را لبریز کرد و پشتیبان اصلی انقلاب اسلامی در طول این چهل سال را وارد بازی خطرناک مقابله با سیستم کرد.

اگر چه اعتراضات دی ماه 96 از سوی روشنفکران دو جناح اصلی کشور به عنوان حرکتی ارتجاعی سرکوب و سرزنش شد اما به نظر می رسد شرایط کنونی بستر مناسبی را جهت همراهی این دو طیف تاثیرگذار در تاریخ سیاسی ایران فراهم آورده است.

🔹ائتلاف طبقات متوسط و محروم یک جامعه عمدتا زمانی رخ می دهد که هر دو طبقه به هم نزدیک شده باشند. چیزی که این روزها شواهد بیشتری برای آن در ایران وجود دارد.

گسترش شبکه های اجتماعی، آگاهی سیاسی طبقات محروم جامعه را بالا برده است و دسترسی به ''آگاهی'' را که پیش از این کالایی در انحصار طبقات تحصیلکرده جامعه بود، همگانی تر کرده است. مردم دیگر تقدیر الهی یا بی عرضگی خودشان را عامل فقر و گرفتاری خود نمی دانند و در میان آنها زمزمه بی کفایتی مسئولان بلند است.
و از سوی دیگر به نظر می رسد فشار مضاعف اقتصادی اخیر، مزه تلخ فقر را به کام طبقات متوسط جامعه رسانده و بیشتر از هر روزی آنها را متوجه ضرب المثل ''سر گُشنه زمین نگداشتی تا عاشقی از یادت برود'' کرده باشد.

🔹در سالهای اخیر، دی ماه‌های تلخی داشته ایم و همیشه زمستان را بد آغاز کرده ایم! فرو ریختن پلاسکو و مدفون شدن 16 آتش نشان فداکار در دی ماه 95 با حوادث تلخ دی ماه 96 خبر از سردی زمستان امسال و عدم کفاف آذوقه می دهد.

موسیقی صدای پای همراهی مردم با مسئولان ضعیف و ضعیف تر شده است و ائتلاف در جای دیگری در حال شکل‌گیری است. امروز کشور عزیزمان ایران، نیاز عاجل به تصمیمات انقلابی دارد؛ اگر مسئولان امر، راضی به جراحی سیستم نشوند معلوم نیست جسم رنجور چهل ساله آن چند صباح دیگر بتواند ادامه دهد.

♻️باید بدانیم که کسی از کسی دلخور نیست و ما همه سرماخورده یک زمستانیم .همه ما به یک حال خوب مشترک نیاز داریم. حیفِ تقویم نیست که یک زمستان دیگر هم ورق بخورد و ما هیچ تاریخی را به نام خود ثبت نکرده باشیم.

#نویسنده_مهمان

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology

Показано 20 последних публикаций.

50

подписчиков
Статистика канала