دین عقلانی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


مخاطبان این کانال، کسانی‌اند که از دین تعبدی گریزان شده‌اند. نسخه پیشنهادی من به عنوان استاد تمام دانشگاه در رشته علوم قرآن و حدیث، قرائت عقلانی از دین است. لطفاً کانال را به افراد و گروه‌ها معرفی فرمایید. سپاس
جعفر نکونام: http://nekoonam.parsiblog.com

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


#تعریف_دین_عقلانی
#تعریف_عقل_مستقل
#تعریف_نگاه_برون_دینی
✅ جعفر نکونام
برخی از مخاطبان می گویند که مرادتان از دین عقلانی روشن نیست. من اینک می خواهم تعریف خود را از دین عقلانی به دست بدهم.
1️⃣ هیچ نیازی نمی بینم که معنای لغوی و اصطلاحی برای تعبیر «دین عقلانی» به دست بدهم. همین که مراد خودم را مشخص کنم، کافی است. مرادم از دین، عبارت از شناخت آدمی از جهان هستی و زیستن بر پایه آن است و مرادم از عقلانی، عبارت از آن نوع شناخت و نحوه زیستی است که عقل مستقل به دست می دهد. در ادامه توضیحات بیشتری درباره عقل مستقل خواهم داد.
2️⃣ به موجب آنچه گفته شد، تعریف من از دین، اعم از دین تاریخی است که مصادیق آنها ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی نظیر بودائی و هندو و جز آنهاست. در تعریف من، حتی نگاه و مرام کسانی که خود را بی دین هم معرفی می کنند، دین به شمار می آید.
3️⃣ البته من به مخاطبان حق می دهم که وقتی لفظ دین به میان می آید، ذهنشان سراغ ادیان تاریخی برود؛ اما مگر دین تاریخی چه ماهیتی دارد که آن دین باشد، ولی دین عقلانی که عبارت از شناخت عقلانی از جهان و زندگی بر پایه آن است، دین نباشد؟
ماهیت هر دو عبارت از شناخت بشری و زیستن بر پایه آن است؛ لذا همچنان که دین تاریخی عبارت از شناخت بشری از جهان و زندگی بر پایه آن بوده، دین عقلی هم چیزی جز شناخت بشری از جهان و زندگی بر پایه آن نیست.
4️⃣ برخی آگاهی بشر را به سه دوره نقل و عقل و علم تقسیم می کنند و دین را به دوره نقل متعلق می شمارند. این در حالی است که هرگز دین به همان شکل نقلی اش باقی نمانده؛ بلکه به توجیهات عقلی و علمی هم آمیخته شده است.
سرگذشت دین، درست همسان دیگر دانش های بشری مثل طب و نجوم بوده است. همان طور که طب و نجوم به همان شکل نقلی و عقلی گذشته باقی نمانده و تطور پیدا کرده و اکنون بیش تر شکل تجربی گرفته اند، دین نیز البته نه مانند دیگر دانش های بشری، کمابیش تطور پیدا کرده است و علمای دینی کمابیش از دستاورهای فلسفی و علمی برای بهینه سازی دین بهره برداری کرده اند؛ منتها تقدس دین مانع از آن شده است که پا به پای دیگر دانش های بشری رشد پیدا کند.
5️⃣ مرادم از عقل در ترکیب دین عقلی عبارت از عقل فلسفی نیست؛ بلکه مطلق فهم مدرن بشری اعم از فلسفی و علمی است. مقصود من از عقل مستقل، عبارت از عقل غیر تاریخی و غیر دینی و غیر تعبدی است. به سخن دیگر مرادم از عقل مستقل عبارت از نگاه برون دینی است. نگاه برون دینی بر پایه شناخت مشترک بشری است و همه اقوام بشری صرف نظر از دین خود به درستی آن شناحت حکم می کنند.
6️⃣ بر این اساس، وقتی می گویم، من در مقام این هستم که به آموزه های دینی، نگاه برون دینی داشته باشم، منظورم این است که خود را فرض می گیرم که مسلمان نیستم و از منظر یک غیر مسلمان به آیات و روایات می نگرم و همان نظری را درباره محتوای آیات و روایات بیان می کنم که یک غیر مسلمان به ذهنش می رسد.
باید توجه داشت که نگاه برون دینی هرگز نگاه دینی نیست؛ یعنی اگر یک بودائی بر پایه باورها و ارزش های بودائی به ارزیابی آیات و روایات بپردازد، هرگز چنین نگاهی برون دینی به شمار نمی آید؛ بلکه درون دینی شمرده می شود. نگاه برون دینی، عبارت نگاهی است که نه بر پایه باورها و ارزش های قومی و دینی، بلکه بر پایه دانش ها و ارزش های مشترک بشری استوار است. به سخن دیگر، مراد من از نگاه برون دینی، نگاه ایدئولوژیک نیست؛ بلکه نگاه آکادمیک است.
7️⃣ برخی می گویند، تو چه تعمدی داری که فهم برون دینی و عقل مستقل از هستی و زیستن بر پایه آن را دین بنامی؟
پاسخ من این است که تعمد من به این جهت است که:
🔹 اولاً، بگویم، دین تاریخی با دین عقلی ماهیتاً یکی است. هر دو عبارت از شناخت بشر از هستی و زیستن بر پایه آن است. منتها دین تاریخی عبارت از شناخت و نحوه زیست گذشتگان است و دین عقلی عبارت از شناخت و نحوه زیستن عصر مدرنیته است.
🔹 ثانیاً، بگویم، دین مانند سایر دانش های بشر به مثابه یک گلوله برقی است که هم‌پای بشر ظهور کرده و تحول یافته است و در طول تاریخ خود، پاره هایی از آن کنده شده و پاره های دیگری بر آن افزوده گردیده و در مجموع یک روند کمالی را طی نموده و لذا دین عقلی در ادامه دین تاریخی است.
🔹 ثالثاً، بگویم، بشر امروز بر شانه های گذشتگان ایستاده است و درست است که شناخت و نحوه زیست بشر در عصر حاضر به مراتب، اخلاقی تر و عقلانی تر و علمی تر از گذشتگان است، اما در ادامه تلاش ها و تجارب آنان است.
البته ما نباید بر میراث گذشتگان متوقف بشویم؛ اما باید میراث گذشتگان را حرمت بنهیم و در مقام ستیزه جویی با میراث گذشتگان بر نیاییم. دین تاریخی را باید اصلاح کرد؛ نه آن که با آن ستیزه جویی کرد.
https://t.me/dineaqlani


#عشق_گوهر_دین
#قاعده_طلائی_اخلاق
✅ جعفر نکونام
من پیش تر در یک یادداشت مختصری گفتم که عشق مطلق داشتن گوهر دین عقلانی است. اینک می خواهم این نکته را تفصیل بدهم.
1️⃣ پیش از تفصیل، بگویم که رویکرد من در اینجا برون دینی و بر پایه عقل مستقل است و لذا اگر پاره ای از آیات و روایات را در اینجا ذکر می کنم، فقط به این جهت است که عرض کنم، چنین مضمونی در متون دینی هم دیده می شود.
2️⃣ در برخی از روایات از پیامبر(ص) و ائمه(ع) آمده است که دین جز دوست داشتن نیست:
🔹الف. عائشه از پیامبر(ص) آورده است که فرمود: شرک، پنهان تر از راه رفتن مورچه روی سنگ در شب تاریک است و کمترین شرک این است که ظلم را برای برخی دوست داشته باشی و عدالت را برای برخی دشمن داشته باشی و آیا دین، جز دوست داشتن برای خدا و دشمن داشتن برای خداست.
🔸الشِّرْكُ أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ ، وَأَدْنَاهُ أَنْ تُحِبَّ عَلَى شَيْءٍ مِنَ الْجَوْرِ وَتُبْغِضَ عَلَى شَيْءٍ مِنَ الْعَدْلِ ، وَهَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَالْبُغْضُ فِي اللَّهِ (حلیة الاولیاء، ح14213)
نظیر این مضمون از امام باقر و امام صادق هم نقل شده است.(نک: الکافی للکلینی 8/ 79؛ الخصال للصدوق، 21)
🔹ب. انس بن مالک از پیامبر(ص) آورده است که فرمود: هیچ یک از شما به خدا ایمان ندارد تا این که برای برادرش چیزی را دوست داشته باشد که برای خودش دوست دارد:
🔸لا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ بِاللَّهِ حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ (صحیح البخاری، ح13)
چنین مضمونی را هجده تن از صحابه از پیامبر(ص) و نیز سه تن از ائمه(ع) به نام های امام علی(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل کرده اند.
3️⃣ چنان که گفتم، نگاه من در اینجا به این روایات، برون دینی و بر پایه عقل مستقل است و لذا مضامینی مثل ایمان به خدا مورد توجه نیست؛ مگر این که خدا به معنای معقولی مثل هستی مطلق تعریف شود. در این صورت، می توان روایات مذکور را این گونه معنا کرد که دین جز عشق به هستی مطلق نیست. شرک را نیز می توان به تبعیض در عشق ورزی تأویل برد و اظهار داشت که عشق خالص آن است که عدالت را برای همه بخواهی و ظلم را برای هیچ کس نخواهی.
4️⃣ در این روایات قاعده طلایی اخلاق ذکر شده و آن این است که برای دیگران همان را دوست داشته باش که برای خود دوست می داری. این قاعده، عقلی و برون دینی است و از جملۀ ایمانیات دینی به شمار نمی رود.
5️⃣ وقتی که از نگاه برون دینی و بر پایه عقل مستقل به این سئوال پاسخ داده می شود که مبنای دوست داشتن باید چه چیزی باشد، خودخواهی یا دیگر خواهی، عقل حکم می کند که مبنای دوست داشتن باید دیگر خواهی باشد؛ چون خودخواهی منشأ تمام رذائل اخلاقی و دیگر خواهی منشأ تمام فضائل اخلاقی به شمار می رود.
6️⃣ به سخن دیگر، عقل حکم می کند که ما دائره عشق را چنان بگستریم که تمام موجودات را در بربگیرد؛ طوری که علاوه بر انسان ها، حیوانات و گیاهان و حتی جمادات را فرابگیرد. بی تردید، کسی که عشق به مطلق هستی داشته باشد، در مقام انسان‌آزاری و حیوان‌آزاری و تخریب طبیعت و محیط زیست بر نمی آید؛ چون موجودات را پاره های تن خود احساس می کند.
7️⃣ مطلق بودن عشق باعث می شود که هیچ نفرتی حتی از کسانی که به ما آسیب می زنند، نداشته باشیم و آنان را به مثابه فرزندان نادان خود تلقی کنیم که از روی نادانی مرتکب اشتباه شدند و به سخن دیگر، آنان را به مثابه بیمارانی بدانیم که باید تحت درمان قرار بگیرند و ما باید به آنان کمک کنیم که بیماری اشان درمان گردد. با چنین نگاهی، ما از دشمنان خود نیز نفرت نخواهیم داشت.
8️⃣ آنچه به تجربه ثابت شده، این است که ریشه تمام بیماری های روانی و جسمی انرژی منفی حاصل از نفرت و خشم و حسادت و تکبر و دیگر رذائل اخلاقی است. اگر دل آدمی سرشار از انرژی مثبت حاصل از عشق و رحمت و نصح و تواضع و دیگر فضائل اخلاقی گردد، هیچ گونه بیماری روانی و جسمی سراغ آدمی نمی آید و یا اگر آمد، مؤثر واقع نخواهد شد.
نفرت از هرکس و هر چیز باعث می شود، خودمان ناراحت شویم و آسیب ببینیم؛ لذا هیچ توجیهی ندارد که ما از هیچ کسی یا هیچ چیزی نفرت داشته باشیم؛ بلکه ضروری است، به همه کس و همه چیز عشق بورزیم. عشق مطلق داشتن باعث می شود که آرامش و لذت معنوی بی نظیری نصیب ما گردد.
9️⃣ با چنین نگرشی ریشۀ تمام خشونت ها و جنگ ها و تبعیض ها و خلاصه تمام جرائم اجتماعی و رذائل اخلاقی می خکشد. نیز با این نگرش، اختلافات دینی و نژادی و قومیتی و جنسیتی و مالی هرگز مبنای عشق ورزی و دوستی قرار نمی گیرد و عشق به مثابه بارانی می شود که بر سر همه به یکسان می بارد.
🔟 عشق ورزی به هستی مطلق و تمام موجودات با مدیتیشن و تلقین مثبت به سهولت، میسور می گردد. کافی است که هر روز به خود تلقین کنیم که همه خوبند و من برای همه خیر می طلبم.
https://t.me/dineaqlani


🟡 ادامه یادداشت قبلی☝🏾
#دین_عقلی_میان_دو_تیغه
#تقدم_دین_گرایی_بر_دین_گریزی
#تقدم_تأویل_بر_تکذیب
#تقدم_عقل_بر_نقل
#تقدم_نتیجه_بر_پیش_فرض
#تأویل_آیه_استواء
8️⃣ حقیقت انکارناپذیری که از نظر هر دو گروه سنتی ها و دین گریزان پنهان مانده، سرگذشتی است که آیات صفات در طول تاریخ داشته است. #چهار_گرایش_درباره_آیات_صفات طی دوره های مختلف پدید آمده است:
🔹الف. #ظاهر_گرایی: روزگاری اتفاق نظر بود که خدا موجودی انسانوار است که در آسمان بر تخت پادشاهی اش جلوس کرده و بر آسمان ها و زمین حکومت می کند. کافی است، به ظاهر آیات و نیز روایاتی که از صدر اسلام بر جایی مانده است، توجه شود. سبب این که نسل اول مسلمانان به تجسیم و تشبیه گرایش داشتند، به جهت دلالت ظاهر آیات و روایات بوده است.
🔹ب. #تعطیل_گرایی: بعد روزگاری آمد که حمل آیات صفات بر ظاهر ممنوع و حرام دانسته می شد و اظهار گردید که باید از تفسیر آیات صفات پرهیز کرد. اهل حدیث از جمله مالک بن انس و احمد بن حنبل از آن جمله بودند و سلفی های امروز هم پیروان آنان هستند. آنان می گفتند که حقیقت آیات صفات مجهول است و سئوال کردن درباره معنای آنها بدعت است و لذا فقط باید به آنها ایمان داشت و از کیفیت آنها نپرسید. آنان تأویل آیات صفات را هم بر معنای غیر حسی ممنوع و حرام می دانستند.
🔹ج. #تأویل_گرایی: اما به تدریج، تأویل آیات صفات مجاز دانسته شد و معتزله و اشاعره و شیعه تأویل گرا شدند و آیات صفات را بر معانی غیر حسی حمل کردند. آنان قایل شدند که مجسمه و مشبهه که آیات صفات را بر ظاهر حمل می کردند، مراد آیات را درست نفهمیدند. مراد آیات صفات عبارت از معنایی است که عقل ما می پسندد.
🔹 د. #اسطوره_گرایی: امروزه برخی بر این نظرند که آیات صفات بازتاب دهنده تصورات اسطوره ای انسان های ماقبل تاریخ است و لذا هیچ حقیقتی را بازتاب نمی دهند و فقط تخیلات ذهنی گذشتگان را می نمایانند.
9️⃣ اینک سخن من خطاب به دین گریزان این است که مگر شما بر این نظر نیستید که بخش هایی از متون دینی بازتاب دهنده اسطوره های انسان های ماقبل تاریخ است و لذا در این موارد، باید عقل را بر نقل ترجیح داد. پنهان نیست که در تأویل متون دینی هم عقل بر نقل ترجیح داده می شود و از این لحاظ، شما با تأویل گرایان در نتیجه وحدت نظر دارید ولو روشتان در نیل به نتیجه تفاوت داشته باشد. اصل حکومت عقل بر نقل است، حال به هر روشی که می خواهد حاصل شود.
https://t.me/dineaqlani


🟡 ادامه یادداشت قبلی☝🏾
#دین_عقلی_میان_دو_تیغه
#تقدم_دین_گرایی_بر_دین_گریزی
#تقدم_تأویل_بر_تکذیب
#تقدم_عقل_بر_نقل
#تقدم_نتیجه_بر_پیش_فرض
#تأویل_آیه_استواء
5️⃣ ممکن است، گفته شود که در این صورت، #اشتراک_لفظی پدید می آید. همگی خواهند گفت که به خدا ایمان داریم؛ اما هرکسی از خدا تصوری متفاوت دارند و این باعث التباس و فریبکاری می شود.
پاسخ من این است که وقتی اشتراک لفظی باعث شود که تنش میان آدمیان از بین برود و یا لااقل کاسته بشود، ترجیح در این است که اشتراک لفظی وجود داشته باشد. شما در نظر بگیرید که اگر یک مسلمانی در کشوری مثل ایران بگوید که من به خدا ایمان ندارم، چه بر سر او خواهد آمد. اگر او را نکشند، حداقلش این است که او را از حقوق اجتماعی محروم می سازند.
بله اگر ما در یک جامعه ای بودیم که آزادی عقیده وجود داشت و تفاوت عقاید باعث تبعیض و محرومیت از حقوق اجتماعی نمی شد، بهتر آن بود که اشتراک لفظی وجود نداشته باشد و هر گروهی الفاظ خاصی را برای تصوراتشان داشته باشند؛ اما وقتی که در جامعه ای آزادی عقیده وجود ندارد و بیان عقیده باعث هلاکت و یا محرومیت از حقوق اجتماعی می گردد، اشتراک لفظی ارجحیت دارد.
6️⃣ جالب این است که هم سنتی ها و هم دین گریزان در این اتفاق نظر دارند که برای باور داشتن به چیزی باید عقلمان به درستی آن قطع و یقین حاصل کند؛ اما از این مهم غفلت می کنند که قطع و یقین حاصل کردن امری نسبی است. هم سنتی ها قطع و یقین حاصل می کنند که خدای متشخص وجود دارد و هم دین گریزان قطع و یقین دارند که هیچ دلیلی بر وجود خدای متشخصی که پیروان ادیان ابراهیمی مدعی وجود آن اند، وجود ندارد.
من خطاب به سنتی ها می گویم که مگر خدا هرکسی را طبق عقلش مجازات نمی کند، حال چرا شما به خود حق می دهید، کسانی را که عقلشان قطع و یقین حاصل نکرده است که خدای متشخص ابراهیمی وجود دارد، مستحق کیفر می شمارید؟
7️⃣ در هر حال، من تأویل متون دینی را به نفع آنچه که آدمی قطع و یقین دارد، بر تکذیب آنها ترجیح می دهم؛ کما این که سیره علمای ما از گذشته تاکنون چنین بوده است. #پیش_فرض_های_تأویل_متون دینی هم می تواند مختلف باشد:
🔹 الف. #پیش_فرض_حق_بودن_دین: یک پیش فرض این است که گوهر دین حق است و لذا اگر متون دینی بر امر باطلی دلالت داشته باشد، باید آن را تأویل کرد. پیش فرض سنتی ها برای تأویل متون دینی این گونه است. برای مثال دربارۀ آیه «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» (طه،5) قائل اند که باید آن را چنین تأویل کرد که خدا بر هستی حاکم است و لذا باید «استوی»(نشست) را بر «استولی»(سلطه یافت) حمل کرد.
🔹 ب. #پیش_فرض_عقل_بودن_گوهر_دین: پیش فرض دیگر این است که گوهر دین عقل است و عقل آدمی هم در گذر زمان به برکت رشد علمی به تدریج کمال پیدا می کند. به موجب آن باید گفت که این آیه معنایی اسطوره ای دارد و به انسان های ما قبل تاریخ متعلق است که خدا را عبارت از پادشاهی می دانستند که بر تختش نشسته و بر جهان حکومت می کند؛ اما امروزه عقل بشر رشید شده است و لذا نمی تواند به وجود چنین خدایی باور داشته باشد. تنها تصوری که از خدا معقول است، تصور عین هستی بودن خداست. به موجب آن باید گفت که حکومت از آن هستی مطلق است. دین گریزان چنین پیش فرضی دارند.
چنان که ملاحظه می گردد، هر دو گروه اگر بخواهند برای آیه مذکور معنای صحیحی قایل بشوند، ناگزیرند به تأویل آن بپردازند و معنایی را برای آن ترجیح دهند که با عقلشان سازگاری داشته باشد ولو آن که پیش فرض هر کدام متفاوت از دیگری باشد. به نظر من، چیزی که خیلی اهمیت دارد، نتیجه است؛ نه پیش فرض. مهم آن است که عقل را بر نقل ترجیح دهیم؛ حال چه با این پیش فرض باشد که معنای مراد آیه مذکور عبارت از معنای موافق عقل است و لذا باید قایل شد که حکومت از آن خدای متشخص ناانسانوار است و چه پیش فرض این باشد که معنای مراد این آیه اسطوره ای است و آن به انسان های ماقبل تاریخ تعلق دارد و لذا باید قایل شد که حکومت از آن هستی مطلق است؛ نه موجودی که در آسمان بر تخت پادشاهی نشسته است؛ بنابراین هر دو گروه در این نتیجه که باید عقل را بر نقل ترجیح داد، وحدت نظر دارند ولو آن که هرکدام از خدا فهمی متفاوت داشته باشند. ضرورتی هم ندارد که فهم انسان ها مثل هم باشد و اساساً امکان ندارد که انسان ها در مورد اموری مثل خدا فهم واحدی داشته باشند. وجود اختلاف فهم انسان ها در چنین اموری بسیار طبیعی و پذیرفتنی است و لذا نباید این اختلاف فهم ها مبنای تعامل انسان ها با یکدیگر گردد.
🟡 ادامه در یادداشت بعدی👇🏽
https://t.me/dineaqlani


#دین_عقلی_میان_دو_تیغه
#تقدم_دین_گرایی_بر_دین_گریزی
#تقدم_تأویل_بر_تکذیب
#تقدم_عقل_بر_نقل
#تقدم_نتیجه_بر_پیش_فرض
#تأویل_آیه_استواء
✅ جعفر نکونام
1️⃣ من پیش تر مطلبی با عنوان دین عقلی میان دو تیغه نوشتم و منظورم این بود که رویکرد اینجانب مورد مخالفت دو گروه سنتی ها و دین گریزان قرار گرفته است و آنان علیرغم این که مخالف همدیگر هستند، اما در مخالفت با رویکرد عقلانی به دین بسان دو تیغه قیچی عمل می کنند.
اینک باز می خواهم در همین زمینه مطالبی را عرض کنم. باز هم می خواهم تأکید کنم که رویکرد دین گرایی عقلانی مرجح است. منظور از این رویکرد، این است که هرآنچه که از دین تاریخی با عقل مستقل چه به لحاظ ذاتی و چه به لحاظ کارکردی سازگار باشد، اخذ گردد و جز آن وانهاده شود. برای این که موضوع بحث ملموس تر باشد، آن را روی یک موضوع اساسی یعنی باور به خدا متمرکز می کنم.
2️⃣ چند #تصور_از_خدا بوده یا هست:
🔹 الف. #موجود_متشخص_انسانوار: در گذشته گروهی بودند که عقیده داشتند، خدا یک موجود عظیم الجثه ای است که در آسمان قرار دارد و بسان پادشاهی انسانگونه از آنجا بر زمین حکم می راند. از این گروه به مجسمه یا مشبهه یاد می شد؛ اما امروزه هیچ اثری از این گروه نیست.
🔹 ب. #موجود_متشخص_ناانسانوار: تصور مشهوری که امروزه در پیروان ادیان ابراهیمی درباره خدا وجود دارد، این است که خدا موجودی متشخص است؛ یعنی مستقل از جهان هستی است؛ اما انسانگونه نیست. منتها هیچ دلیل برون دینی بر وجود چنین خدایی وجود ندارد. پنهان نیست که در ادیان ابراهیمی باور بر این است که خدا سخن می گوید و افرادی از انسان ها را به نام انبیاء بر انگیخته است که سخنش را به دیگر انسان ها ابلاغ کنند. از منظر برون دینی هیچ دلیلی بر وجود چنین خدایی نیست. چنین خدایی متکی بر ایمان به بیانات انبیاست.
🔹 ج. #موجود_نامتشخص: تصور سومی که درباره خدا هست، این است که خدا موجودی مستقل از جهان هستی نیست؛ بلکه عین هستی است. فلاسفه و عرفا کمابیش بر چنین تصوری از خدا هستند. چنین تصوری از خدا معقول دانسته می شود.
3️⃣ من خطاب به همه کسانی که مخاطب من هستند، اعم از سنتی ها و دین گریزان عرض می کنم که شما همگی می توانید باور به خدا داشته باشید؛ اما تصور واحدی از خدا نداشته باشید؛ کما این که در طول تاریخ هم همین گونه بوده و هرگز چنین نبوده است که همه گروه ها تصور واحدی از خدا داشته باشند. چیزی که اهمیت دارد، این است که شما باید تکثر در فهم را به رسمیت بشناسید و انتظار نداشته باشید که همه انسان ها دارای فهم واحدی باشند و در صدد این نباشید که با کسانی که بر فهم شما نیستند، مخاصمه کنید و ستیزه گری پیشه کنید.
سخن من به سنتی ها این است که شما بپذیرید که کسانی قایل باشند، خدا عین هستی است، با هر فهمی که دارند و سخن من به دین گریزان این است که شما هم بپذیرید که آنچه اهمیت دارد، تعریفی است که شما از خدا به دست می دهید. چه اشکالی دارد که شما خدا را عین هستی تعریف کنید؛ کما این که برخی از پیشنیان هم خدا را به نحوی، عین هستی تعریف می کردند.
4️⃣ هم سنتی ها و هم دین گریزان در یک سخن متحددند که تو داری به الفاظ جفا می کنی که برای خدا تعریفی غیرسنتی ارایه می کنی. سنتی ها می گویند، اگر کسانی خدا را چنان که ما می فهمیم، نفهمند کافرند و دین گریزان می گویند، خدا همان است که سنتی ها معرفی می کنند و لذا ما منکر خدا هستیم.
پاسخ من این است که من هرگز به الفاظ جفا نمی کنم. الفاظ تابع تصوراتی است که آدمیان دارند و چنان نیست که تصورات آدمیان در همه اعصار و گروه ها یکی باشد. اگر چنین بود که الفاظ معانی ثابت و لایتغیر داشت، هرگز وجوه مختلف معنایی در الفاظ پدید نمی آمد؛ لذا مهم این است که هر دسته از آدمیان از الفاظی مثل خدا چه تعریفی به دست می دهند؛ از این رو، لزومی ندارد که همه آدمیان از الفاظی مثل خدا تعریف واحدی داشته باشند.
🟡 ادامه در یادداشت بعدی👇🏽
https://t.me/dineaqlani


🔻دوازدهمین نشست از سلسله نشست‌های «پانزده مقاله‌ی قرآنی»
✔️ مقاله‌ «گونه‌ تفسیری ناسخ و منسوخِ قرآن» نوشتۀ دیوید پاورز

🔹گفت‌وگوی جمعی با حضور پژوهشگر قرآنی، آقای جعفر نکونام

نقد و گزارش آغازین: علی سلطانی

زمان برگزاری: سه‌شنبه‌شب ششم اردیبهشت ۱۴۰۱

دریافت فایل مقاله:
https://t.me/dinonline/4805

لینک خرید نسخه‌ی الکترونیکِ کتاب:
https://b2n.ir/x02937

🆔@dinonline


#فنا_گوهر_دین
#حضور_قلب_در_نماز
✅ جعفر نکونام
1️⃣ پیش تر به اختصار نوشتم که گوهر دین عبارت از «فانی شدن در هستی مطلق» است. من هرگز از چنین سخنی، معنای شاعرانه ای را قصد نکرده بودم. من نخواستم، چیزی بگویم که نمی فهمم؛ بلکه من خواستم، تجربه ای را بگویم که خودم داشتم. تجربه من این است که من وقتی چنین حسی به خودم می گیرم که بسان مرغی تمام موجودات هستی را به مانند جوجه ها زیر بال خود می گیرم و به آنها عشق می ورزم و برای همه آنها خیر و خوبی می خواهم، نتایج روان شناختی و اخلاقی ارزشمندی در پی می آورد.
شخصی وقتی که یادداشت پیشین مرا خوانده و با تعبیر فنای در هستی مطلق مواجه شده بود، نوشت: «کاش در همان حوزۀ تخصصی خودتان می ماندید. نمی‌دانم با چه انگیزه و جسارتاً چه جرأتی این گونه بی محابا مدعیات عرفانی و فلسفی را به راحتی مطرح می کنید و گمان می برید، همگی مثل آفتاب برای عقل روشن است، در حالی که در صورت عرضه آنها بر اهل تخصص، ناتمامی بسیاری از آنها آفتابی خواهد شد».
من نمی دانم که این منتقد گرامی از سخنان من چه فهمیده بود؛ اما قطعاً من وارد حوزه فلسفه و عرفان نشده بودم و قصد نداشتم که یک مطلب فلسفی یا عرفانی بگویم. نمی دانم، شاید تعابیر من نارسا و غلط انداز بود. من اینک می خواهم، منظورم را بیش تر توضیح بدهم.
2️⃣ من توصیه می کنم، برای این که منظورم را بهتر درک کنید، تجربه مرحوم مهندس علیرضا فتحی پور را یکبار گوش کنید. البته تجربه ایشان نظیر تجربه امثال اوست و چندان فرقی با دیگران ندارد؛ اما به لحاظ این که بیان ایشان از فصاحت و بلاغت خوبی برخوردار است و روی موضوع مورد نظر من متمرکز شده، شنیدن تجربه او مورد توصیه من است. او به خوبی توضیح می دهد که فانی در هستی مطلق شدن به چه معناست. او می گوید که خودش را در تمام موجودات حاضر و بلکه عین تمام موجودات می یافته است. ناگفته نماند که من در اینجا نمی خواهم بگویم که او واقعاً در تمام موجودات حضور یافته و عین تمام موجودات شده است؛ بلکه می خواهم بگویم، شما نظیر چنین تجربه ای را در ذهن خود بازتولید کنید.
3️⃣ سخن من این است که او به صورت اجباری و غیر اختیاری چنین تجربه ای را از سر گذرانده است، حال من و شما بیاییم که به صورت اختیاری و ارادی چنین تجربه ای را در ذهن خود پدید آوریم. فرض کنید که خود بسان مرغی تمام موجودات هستی را به مانند جوجه های خود زیر بال خویش قرار داده اید و به آنها عشق می ورزید و همه را دوست دارید و برای همه خیر و خوبی می خواهید.
منظور من از فانی در هستی مطلق شدن چنین معنایی است. در چنین حالتی، از خودیت و منیت تهی می شوید و تمام موجودات را پاره های تن خود حس می کنید و به همه آنها عشق می ورزید.
4️⃣ توصیه من به دوستانی که از دین تاریخی و تعبدی گریزان شده اند، این است که مناسک دینی به ویژه نماز را کنار نگذارید و از نماز برای تجربه چنین حضور و فنایی در هستی مطلق بهره برداری کنید. منتها در نماز از تمرکز کردن در معنای الفاظ در گذرید و فقط در همان حضور و فنای در هستی مطلق متمرکز بشوید. تمرین و تکرار این حضور و فنا در هر نماز حس اخلاقی و دلپذیر و آرامش بخشی را به ما می دهد و نفس ما را پاکیزه و لطیف می سازد.
5️⃣ ممکن است، شما بفرمایید که ما این کار را با مدیتیشن هم می توانیم انجام بدهیم، چه لزومی دارد، نماز بخوانیم؟ پاسخ من این است که البته اصل همان تجربه حضور و فناست و هرکسی می تواند به شکلی و در قالبی، چنان تجربه ای را داشته باشد. منتها من عرض می کنم، کسانی که مسلمان اند و عادت به نماز پیدا کردند، حیف است که این عادت را کنار بنهند و از آن چنین استفاده بهینه ای را نداشته باشند.
6️⃣ برخی بر این نظرند که پیامبران هم چنین تجربه ای را از سرگذرانیده بودند. برای مثال، دربارۀ پیامبر اسلام(ص) آورده اند که او قبل از نبوتش در غار حراء تحنث و خلوت گزینی داشته است و مکرر به حالت بیهوشی فرو می رفته و آنگاه که به هوش می آمده، اظهار می داشته که دریافت هایی داشته که ماجرای وحی های قرآنی و نیز ماجرای معراج از آن جمله است.
7️⃣ آنچه بیش از همه اهمیت دارد، همان حس و حالت اخلاقی است که بعد از این تجربه حاصل می شود و تجربه یافتگان بعد از تجربه خود تمایل شدیدی پیدا می کنند که به مردم به ویژه تهیدستان خدمت کنند. این رویکرد در زندگی انبیاء هم مشاهده شده است. برای مثال، از پیامبر اسلام(ص) نقل است که فرمود: من برای ترویج فضائل اخلاقی برانگیخته شدم و در آیات قرآن، تأکیدات فراوانی درباره رسیدگی به یتیمان و مساکین و در راه ماندگان به چشم می خورد.
https://t.me/dineaqlani




🟡 ادامه یادداشت قبلی☝🏾
#تقدم_عقل_بر_شرع
#عقل_گوهر_دین
5️⃣ فرض این که گوهر و اصل دین عقل باشد، با عنایت به نقصان عقل آدمی و کمال پذیری آن، ایجاب می کند که دین هیچگاه کمال مطلق نداشته باشد؛ چرا که عقل، هیچگاه کمال مطلق ندارد؛ بلکه ایجاب می کند، دین کمال تدریجی داشته باشد، چنان که عقل کمال تدریجی دارد؛ بنابراین، گوهر دین بودن عقل، اقتضاء می کند، دین هرچه از گذشته فاصله می گیرد، به برکت رشد عقلی بشر کامل تر گردد.
6️⃣ نیز گوهر دین بودن عقل با توجه به نقصان عقل آدمی و کمال پذیری آن، ایجاب می کند که در دین، باورهایی وجود داشته باشد که با رشد عقلی و علمی بشر دانسته شود که آنها باطل اند و یا سنت هایی وجود داشته باشد که با رشد عقلی و علمی آشکار گردد که آنها ناکارآمد و یا مفسده انگیزند و آنگاه اقتضاء کند که آن باورها و سنت ها کنار گذاشته شوند و باورها و سنت های حق و کارآمدی جایگزین آنها گردد.
7️⃣ نیز گوهر دین بودن عقل با نظر به تکثر عقول بشری اقتضاء می کند، هر گروهی از افراد بشر برای خود دینی متمایز از دیگری داشته باشد و دین هر گروهی نزد خودشان حجت باشد؛ بنابراین، نگاه برون دینی و عقل مستقل به تکثر دینی حکم می دهد؛ چون هرکسی به اقتضای عقل خودش دینی را برتر می شمارد و چنین نیست که همه افراد و اقوام بشری دین واحدی را برتر تشخیص دهند.
8️⃣ نیز گوهر دین بودن عقل به جهت نقصان عقل آدمی، اقتضا می کند، ارتداد در صورتی مذموم دانسته شود که کسی دینش را حق تشخیص داده باشد؛ اما از روی لجاجت به انکار آن بپردازد و البته در هر حال، اقتضاء نمی کند که اگر کسی مرتد شد، مستحق قتل و یا حتی محرومیت از حقوق اجتماعی گردد. نگاه برون دینی و عقل مستقل، مجازات را فقط برای کسی تجویز می کند که به حقوق اجتماعی دیگران تجاوز کرده باشد؛ اما هرگز صرف رد یا قبول یک عقیده و یا حتی صرف اظهار آن را مستحق مجازات نمی شمارد؛ حتی صرف نقد یک عقیده را منوط به این که با بداخلاقی هایی چون تهمت و توهین همراه نباشد، مستحق مجازات نمی شمارد.
9️⃣ وقتی که به قوانین اجتماعی هر قومی نگریسته می شود، ملاحظه می گردد که ای بسا آبشخور برخی از قوانین اجتماعی عبارت از آموزه های دینی همان قوم است. نگاه برون دینی و عقل مستقل حکم می کند که پیروان هیچ دینی قوانین خاص خود را بر پیروان ادیان دیگر تحمیل نکنند؛ بلکه اساساً حکم می کند که هیچ قومی، آبشخور قوانین اجتماعی خود را آموزه های دینی قرار ندهد؛ بلکه از آخرین دانش ها و تجربیات مشترک بشری در وضع قوانین بهره برداری کنند؛ زیرا آموزه های دینی جنبه قومی و تاریخی دارند؛ اما آخرین دانش ها و تجربیات مشترک بشری جنبه جهانی و روزآمد دارند و نگاه برون دینی و عقل مستقل، دستاورهای جهانی و روزآمد را بر دستاوردهای قومی و تاریخی مرجح می شمارد.
https://t.me/dineaqlani

649 0 12 39 1

#تقدم_عقل_بر_شرع
#عقل_گوهر_دین
✅ جعفر نکونام
پیش تر طی یادداشتی با عنوان «#اخلاق_گوهر_دین» روایاتی آورده شد که ظاهر آنها بر این معنا دلالت داشت که گوهر دین اخلاق است و در پی آن، اظهار شد که نگاه برون دینی و عقل مستقل نیز همین معنا را تأیید می کند؛ اینک به ذکر روایات و بیان نکاتی مبادرت ورزیده می شود که گوهر دین را عقل می شمارد و البته عقل بودن گوهر دین منافاتی با این ندارد که گوهر دین اخلاق باشد؛ چون اخلاق هم به تعبیر فلاسفۀ اسلامی عبارت از عقل عملی است.
1️⃣ شماری از روایاتی که دلالت دارند، گوهر دین عقل است، از این قرار است:
🔹الف. امام باقر(ع) فرمود: خدا بر بندگان در حسابرسی روز رستاخیز به قدر عقولی که در دنیا به آنان داده است، سخت گیری می کند.
🔸 إنَّمَا يُدَاقُّ اللَّهُ الْعِبَادَ فِي الْحِسَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي الدُّنْيَا (الکافی للکلینی، 1/ 11)
🔹ب. سلیمان دیلمی گوید که به امام صادق(ع) از عبادت و دین و فضل کسی گفتم. او پرسید: عقلش چطور است؟ پاسخ دادم: نمی دانم. فرمود: پاداش به قدر عقل است.
🔸قلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فُلَانٌ مِنْ عِبَادَتِهِ وَ دِينِهِ وَ فَضْلِهِ فَقَالَ كَيْفَ‏ عَقْلُهُ‏ قُلْتُ لَا أَدْرِي فَقَالَ إِنَّ الثَّوَابَ عَلَى قَدْرِ الْعَقْلِ(الکافی للکلینی، 1/ 11)
🔹ج. پیامبر(ص) فرمود: هرگاه کسی را دیدید که نماز بسیار می گزارد و روزه بسیار می گیرد، به او نبالید تا این که ببینید که عقلش چطور است.
🔸‏ إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ كَثِيرَ الصَّلَاةِ كَثِيرَ الصِّيَامِ فَلَا تُبَاهُوا بِهِ حَتَّى تَنْظُرُوا كَيْفَ‏ عَقْلُهُ‏. (الکافی للکلینی، 1/ 26)
🔹د. امام کاظم(ع) فرمود: اى هشام! خداوند پيامبران و رسولان خويش را فرستاد تا مردم، دين او را از خدا با عقل فرا گيرند و در ادامه فرمود: اى هشام! خدا در ميان مردم دو حجّت دارد: حجّتى آشكار و حجّتى نهان. حجّت آشكار، پيامبران و امامان‌اند و حجّت نهان عقل های مردم اند.
🔸يا هِشَامُ، مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلى‏ عِبَادِهِ إِلَّا لِيَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ....
يَا هِشَامُ، إِنَّ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ‏: حُجَّةً ظَاهِرَةً، وَ حُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ، وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ.
2️⃣ به موجب این روایات باید گفت که گوهر دین، عقل است و لذا حتی اگر عقل کسی به این نتیجه نرسد که دینی حق است، او هرگز گنهکار نیست و مجازاتی ندارد.
نیز طبق این روایات، مسلمان عبارت از کسی است که تسلیم آن چیزی باشد که آن را حق تشخیص داده است و متقابلاً کافر عبارت از کسی است که به آنچه حق تشخیص داده است، تسلیم نشود. با چنین تعریفی از اسلام و کفر، دائرۀ اسلام چندان گسترده می شود که هیچ جای برای کفر باقی نمی ماند.
همچنین بر پایۀ این روایات، حجت باطنی یعنی عقل اصالت دارد و حجت ظاهری یا انبیاء و ائمه نقشی جز دعوت به آنچه عقل حکم می کند، ندارد.
همین طور، به حکم این روایات، عبادات مادامی ارزشمندند که از روی عقل به جای آورده شوند؛ اما اگر از روی عقل به جای آورده نشوند، هیچ ارزشی ندارند.
3️⃣ البته آنچه اظهار شد، لوازمی بود که از ظاهر روایات پیش گفته حاصل می شود و من در اینجا نمی خواهم بگویم که آیا این احادیث، واقعاً چنین لوازمی دارند یا نه و آیا این روایات، معارضاتی دارند یا نه؛ بلکه در مقام این هستم که از منظر برون دینی و بر پایۀ عقل مستقل، به این سئوال پاسخ دهم که اگر کسی به حقانیت دینی پی نبرد، آیا او مورد سرزنش و مستحق مجازات است یا نه؟
بی تردید از منظر برون دینی و بر پایۀ عقل مستقل، چنین کسی مورد سرزنش و مستحق مجازات نیست؛ بلکه کسی مورد سرزنش است که به حقانیت دینی پی برده باشد، مع الوصف به انکار آن مبادرت ورزد.
بنابراین از منظر برون دینی و بر پایۀ عقل مستقل، اگر کسی به این تشخیص نرسیده باشد که خدا و آخرت و نبوتی هست و به احکامی باید پایبند باشد، او هرگز مورد سرزنش و مستحق مجازات نیست.
4️⃣ البته تردیدی نیست که عقل آدمی ناقص است و ای بسا در مواردی در تشخیص خود به خطار رود؛ اما اگر کسی عقل خود را به کار گرفته و علیرغم آن به خطا رفته باشد، هرگز او مورد سرزنش و مستحق مجازات نیست؛ از این رو، با فرض این که خدایی و آخرتی و نبوتی باشد و انجام فرائض دینی واجب بوده باشد، کسی که حقانیت چنین باورها و وجوب چنین فرائضی را تشخیص نداده باشد، نزد خدا حجت دارد و لذا اگر روز حسابی وجود داشته باشد، او به خدا خواهد گفت که ای خدا تو با این عقلی که به من دادی، من نتوانستم تشخیص بدهم که تو هستی و آخرت و نبوتی هست و انجام فرائض دینی واجب است. به طور قطع، خدایی که عادل خوانده می شود، هرگز او را کیفر نخواهد داد.
🟡 ادامه در یادداشت بعدی👇🏽
https://t.me/dineaqlani

597 0 13 17 3

#نظر_دکتر_حیدر_غفارنسب

🌕 آقای دکتر حیدر غفارنسب، یکی از استادان دانشگاه درباره مطالب کانال چنین اظهار نظر کرده است:

به نام خدا و با سلام

1️⃣ جهاد علمی امثال جناب‌عالی چنین فعالیتی را تجویز و بلکه ضروری می‌کند و مسلماً مأجور خواهید بود و این فعالیت برکاتی را برای امروز و فردای مسلمانان و جامعه اسلامی خواهد داشت. درست است که روی‌کرد حضرت‌عالی به دین در این کانال غریب می نماید؛ اما از امثال شما همواره انتظار نوآوری و انداختن طرحی نو و متناسب با زمانه برای اصلاح جامعه و خدمت به بشریت انتظار می‌رود.
2️⃣ ملت مسلمان در سایه فرهنگ اسلامی رشد کرده و بدان خوی گرفته است و لذا حتماً ضرر خواهد کرد که فرهنگ خود را کنار بگذارد. منتها حفظ فرهنگ اسلامی به همان شکل تاریخی اش هم میسور نیست؛ چون مقتضیات امروز نسبت به گذشته تفاوت پیدا کرده است؛ از این رو، راه درست، همان قرائت عقلانی از فرهنگ اسلامی متناسب با زمانه است.
3️⃣ متأسفانه برخی مسلمانان و اندیشمندان مسلمان تعصب می‌ورزند و حاضر نیستند، تفاوت مقتضیات امروزی را نسبت به صدر اسلام بپذیرند ولذا تصور می کنند، می توان همان آموزه های صدر اسلام را بی کم و کاست، امروزه هم مطرح کرد و به مورد اجرا گذاشت؛ حال ان که امروزه در عمل هم چنین نکردند و بسیاری از باورها و سنت های صدر اسلام را فرو گذاشتند. برای مثال، امروزه کسی باور ندارد که ستارگان چراغ های شهرهای فرشتگان است یا کسی امروزه به جهاد ابتدایی و برده داری و اخذ جزیه از اهل کتاب قایل نیست و عمل نمی کند.
تردیدی نیست، در این که پیامبران (ع)و ائمه(ع) در عصر خودشان بهترین آموزه ها را مطرح کردند؛ اما بی تردید اگر ایشان در عصر حاضر می زیستند، بسیاری از آن آموزه ها را مطرح نمی کردند و مورد عمل قرار نمی دادند. برای مثل، اگر پیامبر(ص) امروزه می زیست، هرگز در سن پنجاه سالگی با دختر نه ساله ازدواج نمی کرد.
4️⃣ امروز تعصب ورزیدن به دین و نپذیرفتن اصلاح در عقاید و سنت ها، موجب دین‌گریزی جوانان می‌شود. علاقه‌مندان و متولیان دینی نباید عقاید و سنت های عقل‌ستیز مطرح کنند و یا حتی نباید بر عقل گریز متمرکز بشوند؛ بلکه باید بپذیرند که امروزه جای طرح گزاره های عقل ستیز نیست و یا تمرکز بر گزاره های عقل گریز آفت زاست و باعث می گردد که اصل دین به پای تمرکز بر آن از میان برود.
5️⃣ امروزه علمای دینی می توانند با قرائت عقلانی از پیشوایان دینی، الگوهای اخلاقی ویراسته و متناسب با مقتضیات مدرن عرضه کنند و از این رهگذر، موجبات حفظ اصل دین را که عبارت از گوهر اخلاق است، فراهم سازند تا به برکت آن، جوانان را از فرو افتادن در ورطه بی دینی حفظ کنند.
6️⃣ هنوز هم پیشوایان دینی، البته با حذف مواردی که با مقتضیات مدرن سازگاری ندارد، الگوهای شایسته ای برای ما به شمار می آیند، برای مثال، برای شخص بنده، تحمل پیامبر(ص) آن پیرزنی را که بر سر ایشان آشغال می‌ریخت و انتظار چند ساعتۀ پیامبر(ص) در زیر آفتاب و نرفتن به سایه، به‌خاطر این‌که قرار دقیقاً در نقطه آفتابی بوده است و برای شیعیان بخشش غذا توسط امام علی(ع) و خانواده‌اش به یتیم و اسیر و نیازمند، و ذلت‌ناپذیری امام حسین(ع) در برابر ابن‌زیاد و یزید همیشه سرمشق و انرژی‌بخش بوده است.
7️⃣ شایان ذکر است که امروز گسترش کمی و افزایش سرعت ابزار اطلاع‌رسانی در جهان، زمینه نقد گسترده دین را فراهم آورده، و به‌دلیل ویژگی فضای مجازی، این نقدها تا زوایای پنهان منازل نفوذ کرده است. در چنین شرایطی چنانچه به این نقدها پاسخ منصفانه، منطقی و علمی داده نشود، دین به سوی زوال و اضمحلال پیش خواهد رفت. بنابراین، پافشاری بر آموزه‌های دینی عقل ستیز، خسارت‌بار، و بازخوانی و پیرایش و تأکید بر قرائت عقلانی آن ضروری به نظر می‌رسد.
ارادت
https://t.me/dineaqlani


🟡 ادامه یادداشت قبلی☝🏾
#دین_عقلانی_میان_دو_تیغه
#نگاه_برون_دینی_به_آموزه_های_دینی
#نکاه_کارکردگرایانه_به_ایمانیات_و_مناسک
7️⃣ البته این رویکردی که در این کانال انتخاب شده، غریب است و با رویکردهای مشهور سنتی ها و دین گریزان هیچ تناسبی ندارد؛ اما چه اشکالی دارد که یک کسی مثل اینجانب که می خواهد میانه این دو گروه سنتی ها و دین گریزان را داشته باشد، ورود پیدا کند و از منظر برون دینی به آموزه های دینی نگاه کند و نتایج نگاه خودش را برای پر کردن شکاف میان سنت و مدرنیته عرضه نماید؟ به تعبیر یکی از سروران فرض کنید که رسالت کسانی امثال اینجانب، پر کردن شکاف میان سنت و مدرنیته است و من بعید می دانم که بر عهده گرفتن چنین رسالتی کاری ناپسند دانسته شود.
https://t.me/dineaqlani


#دین_عقلانی_میان_دو_تیغه
#نگاه_برون_دینی_به_آموزه_های_دینی
#نکاه_کارکردگرایانه_به_ایمانیات_و_مناسک
✅ جعفر نکونام
1️⃣ یادداشت های چندی که تاکنون در کانال منتشر کردم، بازتاب های متفاوتی نزد خوانندگان داشته است. بسیاری ابراز همدلی می کنند؛ اما بسیاری هم منتقد هستند. منتقدان علیرغم این که دو دسته اند، اما هر دو دسته منتقدان در این نکته، اتفاق نظر دارند که این مطالب شما باطل و مضر است. منظور من از دو تیغه همین دو دسته منتقدان اند که مثل دو تیغه قیچی نسبت به رویکرد این کانال اتخاذ موضع کرده اند و در مخالفت با قرائت عقلانی از دین سخن گفته اند.
2️⃣ این دو دسته منتقد، یکی سنتی ها هستند و دیگری دین گریزان.
🔹سنتی ها می گویند که تمرکز روی مضامینی از دین تاریخی که با عقل سازگاری دارد، باعث می شود، ایمانیات و مناسک تضعیف شود و حتی مورد انکار واقع شود. به علاوه، تمرکز روی مشترکات که همان گزاره های موافق عقل است، چه حاصلی دارد؟ دین گریزان که از آن مشترکات نگریخته اند؛ بلکه از اختصاصات دین، یعنی ایمانیات و مناسک گریخته اند؛ بنابراین تو باید در اثبات ایمانیات و مناسک قلم بزنی و خدا و آخرت و نبوت و وحی و فرشتگان و شیاطین و یا نماز و روزه و نظایر آنها را اثبات و تأیید کنی.
🔹دین گریزان هم می گویند که دین عقلی، عبارتی تناقض آمیز مثل کوسه‌ریش‌پهن است؛ چرا که دین، ذاتاً تعبدی و ایمانی است؛ اما عقل بر خلاف آن است. به علاوه، عقلانی خواندن دین که عبارت از خرافات و اساطیر و سنت های دوره ماقبل تاریخ و در حال زوال و به تاریخ پیوستن است، باعث تداوم آنها می شود و این کار نادرستی است.
3️⃣ سخن من به سنتی ها این بوده و هست که من تصور نمی کنم، تمرکز بر روی بعدی از دین که با عقل در تعارض نیست، بی فایده باشد؛ چون گاهی خرافات و بداخلاقی های دینی چنان برجسته می شود که چنین القاء می کند که هیچ گزاره عقل پسندی در دین تاریخی نیست؛ لذا مطالب من، بعدی از دین تاریخی را که عقل پسند است، برجسته می سازد و این باعث می شود، دین گریزان التفات کنند که دین این قدر هم که آنان بد می شمارند که لازم باشد، از آن اعراض کنند، بد نیست؛ بلکه می توانند، دینی داشته باشند که با عقل در تعارض نباشد. افزون بر این، می توان با نگاه کارکردی، ایمانیات و مناسک را هم که به لحاظ ذاتی قابل اثبات با عقل نیستند، مورد تأیید قرار داد.
4️⃣ سخن من به دین گریزان این بوده و هست که اشکالات شما به آن بخشی از آموزه های دینی است که با عقل در تعارض است و یا با عقل قابل اثبات نیست؛ اما بی شک با آن بخشی از دین که عقل با آنها مخالفت ندارد و یا توجیه عقلی می تواند داشته باشد، مورد اشکال شما نیست؛ پس، دین را به طور کلی مورد انکار قرار ندهید و آن را در همین حدی که قبول دارید، به رسمیت بشناسید و بگویید که ما فقط با بخشی از دین که با عقل در تعارض است و یا توجیه عقلی ندارد، مخالفیم.
5️⃣ در خور ذکر است که مراد از دین عقلانی گزاره هایی از دین است که عقل مستقل و برون دینی، درستی آنها را چه به لحاظ ذاتی و چه به لحاظ کارکردی درست می شمارد.
🔹منظور از گزاره هایی که عقل مستقل آنها را به لحاظ ذاتی تأیید می کند، گزاره های اخلاقی مثل حسن عدالت و احسان و صداقت و امانت داری و نظایر آنهاست.
🔹مقصود از گزاره هایی که عقل مستقل، آنها را به لحاظ کارکردی تأیید می کند، ایمانیات و مناسکی است که می تواند پشتوانه ای برای تقویت اخلاق باشد. اگرچه عقل مستقل راجع به خود ایمانیات و مناسک هیچ حکمی نمی تواند داشته باشد؛ اما راجع به کارکرد آنها می تواند حکم داشته باشد و بگوید که آیا آنها کارکرد مثبتی دارند یا نه. برای مثال، می تواند به طور علمی بررسی کند که آیا نماز کارکرد آرامش بخشی و مثبت اندیشی دارد یا نه و با اثبات آن حکم کند که برگزاری نماز توجیه عقلی دارد.
6️⃣ عقل مستقل، نه تنها نسبت به کارکردهای مناسک می تواند نظر بدهد؛ بلکه حتی می تواند نسبت به کارکردهای ایمانیات هم نظر بدهد. اگرچه هیچ دلیل برون دینی بر اثبات ایمانیاتی مثل وجود خدای سخنگو وجود ندارد؛ اما عقل مستقل می تواند به لحاظ کارکردی در خصوص آنها نظر بدهد که آیا آنها کارکرد مثبتی دارند یا نه و با اثبات کارکرد مثبت برای ایمانیات، حکم کند که اگرچه هیچ دلیل برون دینی بر اثبات ایمانیات وجود ندارد؛ اما به لحاظ کارکرد مثبت داشتن می توانند توجیه عقلی داشته باشند.
بنابراین، این انتقاد سنتی ها که در دین عقلانی، مناسک و ایمانیات به کلی حذف شده و از آنها سخنی به میان نمی آید، وارد نیست؛ چون در دین عقلانی از منظر کارکردی می توان ایمانیات و مناسک را مورد تأیید قرار داد.
🟡 ادامه در یادداشت بعدی👇🏽
https://t.me/dineaqlani


#تقدم_اخلاق_بر_عبادات
#اخلاق_گوهر_دین
✅ جعفر نکونام
1️⃣ علی(ع) و معاذ و ابوهریره و سعید بن مسیب از پیامبر(ص) آورده اند که فرمود: من برانگیخته شدم که مردم را به اخلاق پسندیده فرا بخوانم:
🔹علی(ع) عن النبی: بُعِثْتُ بِمَكَارِمِ اَلْأَخْلاَقِ وَ مَحَاسِنِهَا.(الامالی للطوسی، 1/ 596)
🔸 به اخلاق نیک و پسندیده برانگیخته شدم.
🔹معاذ عن النبی(ص): إِنَّمَا بُعِثْتُ عَلَى تَمَامِ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ (المعجم الکبیر للطبرانی، حدیث 15936)
🔸من برانگیخته شدم که اخلاق پسندیده را کامل کنم.
2️⃣ چهارده نفر از صحابه از پیامبر(ص) نقل کرده اند که بهترین شما نیک اخلاق ترین شماست.
🔸برای نمونه عبدالله عمر نقل کرده است: از پیامبر(ص) پرسیده شد، کدام مردم بهترین اند؟ فرمود: نیک اخلاق ترینشان:
🔹سئِلَ النَّبِيُّ أَيُّ النَّاسِ خَيْرٌ ؟ قَالَ : أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا (المعجم الکبیر للطبرانی، حدیث 13148)
3️⃣ در روایات چندی هم از پیامبر(ص) و ائمه(ع) آمده است که به عبادات کسی نگاه نکنید؛ بلکه به اخلاقش نگاه کنید. اگر کسی نماز و روزه به جای بیاورد، اما دیگران را بیازارد، در آتش افکنده می شود.
🔸برای مثال، ابوهریره از پیامبر(ص) آورده است که به پیامبر(ص) گفتند، فلان زن به شب نماز می خواند و به روز روزه می گیرد؛ اما بد زبان است و همسایگانش را می آزارد. پیامبر فرمود: در عباداتش خیری نیست و او در آتش خواهد بود.
🔹قيلَ لِرَسُولِ اللَّهِ: إِنَّ فُلَانَةَ تُصَلِّي اللَّيْلَ وَتَصُومُ النَّهَارَ وَفِي لِسَانُهَا شَيْءٌ يُؤْذِي جِيرَانَهَا سَلِيطَةٌ ، قَالَ : لَا خَيْرَ فِيهَا هِيَ فِي النَّارِ (المستدرک علی الصحیحین، حدیث 7412)
🔸از امام صادق(ع) نقل شده است که به کثرت نماز و روزه کسی فریفته نشوید؛ چون نماز و روزه را از روی عادت به جای می آورد؛ طوری که اگر به جای نیاورد، نگران می شود. او را با صداقت و امانت داری اش بیازمایید.
🔹لاَ تَغْتَرُّوا بِكَثْرَةِ صَلاَتِهِمْ وَ لاَ بِصِيَامِهِمْ فَإِنَّ اَلرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلاَةِ وَ اَلصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ اِسْتَوْحَشَ وَ لَكِنِ اِخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ اَلْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ. (الکافی للکلینی، 2/ 104)
این روایات نشان می دهد، در دین اسلام، اخلاق بر عبادات تقدم دارد و به موجب آن، اگر کسی اخلاق پسندیده نداشته باشد، عبادات او هیچ ارزشی ندارد.
4️⃣ من در اینجا در مقام رد و اثبات این روایات نیستم؛ زیرا فرض من این است که مخاطبان من دین گریزان و غیر مسلمانان اند. آنها هم اعتنایی به این روایات ندارند.
لذا من اینک برای این که روشن سازم، آیا اخلاق بر عبادات و تعبد دینی تقدم دارد یا نه، از نگاه برون دینی اظهار نظر می کنم؛ چون مبنای دین عقلانی نگاه برون دینی است.
برای نگاه برون دینی باید شما کشوری را فرض کنید که در آن پیروان ادیان مختلفی مثل یهودیان و مسیحیان و مسلمانان زندگی می کنند. آنگاه در نظر بگیرید، یک بودائی یا هندو رئیس جمهور آن کشور است، حال به این سئوال پاسخ دهید که آیا او دین و تعبد مردم کشورش را در انتخاب وزیر دخالت می دهد یا نه؟ آیا توجه می کند که آنان در معابد دینی خود حضور پیدا می کنند و مناسک دینی خود را به جای می آورند یا نه؟
تردیدی نیست که او هرگز دین و تعبد مردم کشورش را در انتخاب وزیر دخالت نمی دهد؛ بلکه شایستگی های اخلاقی و تخصصی آنان را ملاک انتخاب وزیر قرار می دهد، مگر این که برای او ثابت شده باشد که عبادات و تعبد دینی در تقویت شایستگی های اخلاقی نظیر صداقت و امانت داری تأثیرگذار است؛ اما اگر مشاهده کند، در میان پیروان هر دینی، افرادی به ظاهر متعبد و متدین پیدا می شوند که فساد می کنند، نمی تواند برای عبادات و تعبد دینی نقشی در ایجاد شایستگی های اخلاقی قایل بشود؛ لذا برای جلوگیری از فساد به جای تکیه بر عبادات و تعبد دینی افراد، رهکارهای دیگری نظیر شفاف سازی و نظارت همگانی و مانند آنها را بر می گزیند.
5️⃣ البته ناگفته نماند که من در اینجا در مقام این نیستم که بگویم، عبادات و تعبد دینی در تقویت شایستگی های اخلاقی نقشی ندارد؛ بلکه می خواهم بگویم، تأثیر عبادات و تعبد دینی، امری شخصی و روان شناختی است و از ظاهر عبادات و تعبدات آشکار نمی گردد تا بر اساس آن بتوان راجع به خوبی و بدی افراد قضاوت کرد؛ لذا آنچه که اهمیت دارد، همان شایستگی های اخلاقی است که آن هم در میان پیروان هر دینی پیدا می شود. نتیجه آن که اخلاق بر عبادات و تعبد دینی تقدم دارد. کسی هم که متخلق بود، فرقی نمی کند که چه دینی داشته باشد و آیا عبادات و مناسک دینی اش را به جای می آورد یا نه.
https://t.me/dineaqlani


#عدم_نسخ_کلی_دین
#اخلاق_گوهر_دین
#علم_غیب_انبیاء
♦️ ادامه یادداشت قبلی☝🏾
7️⃣ هیچ دینی هم از چنین مدعیاتی خالی نیست؛ اما هیچ دینی به سبب چنین مدعیاتی به کلی منسوخ نشده است. جهت آن این است که گوهر هر دینی، آموزه های اخلاقی است که مورد قبول تمام انسان هاست و این آموزه های اخلاقی است که نقش اساسی در زندگی انسان ها دارد؛ نه مدعیاتی مثل علم غیب داشتن انبیاء و زبان حیوانات دانستن ایشان که نه قابل اثبات است و نه دردی را دوا می کنند. حقانیت آموزه های اخلاقی هم هیچ نیازی به اثبات ندارد و مهم نیست که آنها را چه کسانی اظهار کرده باشند. چه آنها را انبیاء اظهار کرده باشند و چه افراد عادی و چه افراد بی خدا. به تعبیر روایت، حکمت یعنی همین آموزه های اخلاقی را بگیرید، ولو از کافر و منافق باشد.
https://t.me/dineaqlani

909 0 12 15 4

#اخلاق_گوهر_دین
#علم_غیب_انبیاء
#عدم_نسخ_کلی_دین
✅ جعفر نکونام
1️⃣ برخی علم انبیاء را چنان توسعه داده اند که علم غیب مطلق داشتند و آن را به خصوص مقولات غیبی مثل خدا و قیامت و آخرت و فرشتگان و شیاطین هم محدود نساخته اند؛ حتی به طبیعیات هم تعمیم داده اند و در این زمینه به شواهدی هم استناد کرده اند؛ مثل این حضرت سلیمان زبان هدهد و مورچه را می دانست.
2️⃣ برخی هم شواهدی در نقض این نظر آورده اند؛ مثل این چطور اگر انبیاء علم غیب مطلق داشتند، حضرت محمد(ص) اظهار می داشت که من اساساً علم غیب ندارم. اگر علم غیب داشتم، مال زیاد می انباشتم و جلوی آسیب رسیدن به خودم را می گرفتم. من فقط بیم دهنده از جهنم و بشارت دهنده به بهشتم:
🔹قلْ لا أَمْلِک لِنَفْسي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَکثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (اعراف،188)
🔸بگو: «جز آنچه خدا بخواهد، براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم، و اگر غيب مى‌دانستم قطعاً مال بسیاری مى‌اندوختم و هرگز به من آسيبى نمى‌رسيد. من جز بيم‌دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى‌آورند، نيستم.»
3️⃣ من در اینجا نمی خواهم راجع به دلالت آیات و روایات بحث کنم و در رد و اثبات آنها سخن بگویم. بنای من در اینجا نگاه برون دینی به شواهد و مدعیات دینی است. فرض من این است که مخاطبان من غیر مسلمانان هستند و می خواهم با آنان به گونه ای سخن بگویم که سخن من را تصدیق کنند و بگویند که تو درست می گویی. حال، فرض کنید، یک بودائی یا هندو و مانند آنها به چنین شواهد و مدعیاتی بنگرد، او چه قضاوتی خواهد کرد. آیا احتمالاً او نخواهد گفت، شمایی که مدعی هستید که انبیاء علم غیب مطلق داشتند و حتی زبان حیوانات را هم می دانستند، این علم غیب ایشان چه دستاوردهایی داشته است؟ کدام متن علمی ارزشمندی را بر جایی گذاشتند که امتیاز ایشان را بر دانشمندان عرفی مثل فیزیکدانان و شیمی دانان و پزشکان و نظایر آنها ثابت کند. حال اگر ما اگر نتوانیم چنین متونی را در تأیید مدعیات مذکور بیاوریم، آنان چه خواهند گفت؟ آیا نخواهند گفت که مدعیات شما بی پایه است؟ این که ما مسلمانان مدعی بشویم که حضرت سلیمان زبان حیوانات را می دانست، آن چه بازتابی نزد بودائی ها و هندوها و امثال آنان دارد؟ آیا نخواهند گفت که این ها اسطوره های دوران ماقبل تاریخ است؟
4️⃣ ممکن است، شما بفرمایید که ما چکار به غیر مسلمانان داریم که آنان نسبت به گزاره های متون دینی و یا مدعیات دینی ما چه می گویند. ما عقیده داریم که قرآن کتاب خداست و انبیاء و ائمه هم معصوم اند و سخنان آنان هرچه که فرمودند، صحیح و مطابق واقع است. عرض من این است که البته متون و مدعیات ایمانی و اعتقادی برای خود مسلمانان مشکلی ایجاد نمی کند؛ اما مشکل این است که ما در یک چاردیواری بسته زندگی نمی کنیم که فقط با مسلمانان سروکار پیدا کنیم. در روزگار حاضر به برکت اینترنت، جهان بسان دهکده ای شده است که همه ساکنان آن از افکار و احوال و کارهای همدیگر باخبر می شوند؛ لذا ما باید پاسخ و توضیح قانع کننده ای برای آنان در قبال مدعیات نامتعارف مثل دانستن زبان حیوانات داشته باشیم. پاسخ و توضیح قانع کننده نداشتن ما برای غیر مسلمانان، باعث می شود که آنان ما را به خرافه گرایی متهم کنند و ما را مورد تمسخر قرار دهند و سرافکندگی ما را باعث شوند و اعراض کلی ما را از دین موجب گردند.
5️⃣ ممکن است، بپرسید، چاره چیست. پاسخ من این است که ما چه جهتی دارد، روی متونی تکیه کنیم و مدعیاتی را اظهار کنیم که هیچ دلیل برون دینی و قانع کننده ای برای غیرمسلمانان نداریم. این بخش از متون و مدعیات، چه مشکلی از زندگی ما مسلمانان را حل می کند؟ چرا ما نباید روی فضائل اخلاقی که گوهر تمام ادیان است، تکیه کنیم؟ مشکل زندگی معنوی بشر ضعف فضائل اخلاقی است؛ نه ندانستن زبان حیوانات و مانند آنها که نه امکان حصول دارد و نه مشکل مهمی را در زندگی انسان مرتفع می سازد.
6️⃣ ممکن است، بپرسید، پس ما با چنین متونی که مورد قبول غیرمسلمانان نیست، چکار کنیم؟ و آیا اسطوره و خلاف واقع شمردن چنین مدعیاتی که در متون دینی آمده است، باعث نمی شود که نسبت به اصل دین بدبین بشویم و آن را به کلی کنار بگذاریم؟ پاسخ من این است که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، چنین مدعیاتی در متون دینی ما آمده است و و صرف وقت و توان خود برای توجیه این مدعیات هیچ ثمری ندارد و فقط تذوقات و تکلفاتی بی فایده و غیرقابل اقناعی را در پی دارد.
♦️ادامه در یادداشت بعدی👇🏽
https://t.me/dineaqlani

932 0 15 22 8

#نسخ_پیوسته_دین_تاریخی
#کمال_تدریجی_دین_تاریخی
#انبیاء_علمای_زمانه
✅ جعفر نکونام
1️⃣ در یادداشت پیشین آیاتی آوردیم که انبیاء را حکمای زمان و قوم خودشان معرفی می کرد. اینک آیاتی را می آوریم که انبیاء را علمای زمان و قوم خودشان معرفی می کند. البته پنهان نماند که حکیم و عالم و یا حکمت و علم در گفتمان قرآنی مترادف اند و لذا اینک که گفته می شود، انبیاء علمای زمانه بودند، با آنچه که پیش تر گفته شد که انبیاء حکمای زمانه اند، تفاوتی ندارد.
چنان که گفته شد، حکمت عبارت از همان دریافت های اخلاقی بود که بر اثر ریاضت و اعتکاف و عبادت حاصل می شود، علم هم به همین معناست؛ یعنی دریافت های درونی است و مشتمل بر آموزه های اخلاقی است. مراد از آموزه های اخلاقی هم خصوص فضائل اخلاقی عقلی مثل عدالت و احسان و صداقت نیست؛ بلکه آموزه های اخلاقی دینی هم مراد است؛ مثل شرک نورزید و از خدا بترسید و مانند آنها.
2️⃣ در قرآن هرگاه که از علم و علماء سخن گفته می شود، مراد از علم عبارت از علم به کتاب آسمانی و مراد از علماء عبارت از کسانی است که به کتاب آسمانی علم دارند و کتاب آسمانی هم مشتمل بر آموزه های اخلاقی است. برخی از شواهدی که این معنا را تأیید می کند، به قرار ذیل است:
🔹الف. در قرآن عالمان بنی اسرائیل عبارت از کسانی دانسته شده اند که به زبر اولین یا همان کتاب های آسمانی پیشین آگاهی داشتند:
🔸و إِنَّهُ لَفي زُبُرِ اْلأَوَّلينَ * أَ وَ لَمْ يَکنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَني إِسْرائيلَ (شعراء، 196-197)
🔸[ای محمد، این آیاتی که بر قلب تو نازل می شود،] همان مضامینی است که در کتاب های پیشینیان آمده بود. آیا این نشانه ای برای قریش نیست که آن را علمای بنی اسرائیل می دانند؟
🔹ب. در جای دیگر آمده است که علماء از خدا می ترسند و در ادامه توضیح می دهد که منظور از علماء کسانی اند که کتاب آسمانی را تلاوت می کنند:
🔸إنَّما يَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمؤُا إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ غَفُورٌ * إِنَّ الَّذينَ يَتْلُونَ کتابَ اللَّهِ(فاطر، 28-29)
🔸از میان بندگان تنها علماء از خدا می ترسند. همانا خدا مقتدر و آمرزنده است. به راستی آنان که کتاب خدا را تلاوت می کنند...
🔹ج. در جای دیگر خطاب به پیامبر(ص) آمده است که کسانی که علم داده شدند، می بینند که آنچه بر تو از سوی خدا نازل شده است، حق است و مراد همان علمای اهل کتاب است:
🔸و يَرَی الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذي أُنْزِلَ إِلَيْک مِنْ رَبِّک هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدي إِلی صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميدِ (سبأ،6)
🔸و کسانی که علم داده شدند، می بینند که آنچه بر تو از سوی خدا نازل شده است، حق است و به راه مقتدر ستوده هدایت می کند.
🔹د. در موضع دیگری خطاب به پیامبر(ص) آمده است که این آیاتی که بر تو نازل می شود، همان آیاتی است که در سینه های اهل علم یعنی اهل کتاب هست:
🔸و کذلِک أَنْزَلْنا إِلَيْک الْکتابَ فَالَّذينَ آتَيْناهُمُ الْکتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الْکافِرُونَ * وَ ما کنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِک إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ * بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ (عنکبوت، 47-49)
🔸 و همچنين ما قرآن را بر تو نازل كرديم. پس آنان كه بديشان كتاب داده‌ايم بدان ايمان مى‌آورند، و از ميان اينان كسانى‌اند كه به آن مى‌گروند، و جز كافران [كسى‌] آيات ما را انكار نمى‌كند. و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمى‌خواندى و با دست [راست‌] خود [كتابى‌] نمى‌نوشتى، و گر نه باطل‌انديشان قطعاً به شك مى‌افتادند. بلكه [قرآن‌] آياتى روشن در سينه‌هاى كسانى است كه علم [الهى‌] يافته‌اند، و جز ستمگران منكر آيات ما نمى‌شوند.
3️⃣ چنان که هم سیاق آیات مذکور و هم ظاهر آیات دیگر نشان می دهد، مراد از علمی که به انبیاء داده شده، آموزه های اخلاقی سازگار با عرف زمانه آن انبیاء است؛ نظیر این که از خدا بترسید و نشانه های خدا را انکار نکنید و مانند آنها.
از این رو، نباید از انبیاء انتظار داشت که گزاره های فلسفی و طبی و نجومی و نظایر آنها بر زبان جاری کرده باشند و یا حتی به موضوعات دینی مستحدث در زمان حاضر و دوران مدرنیته پرداخته باشند. مثل این که آیا تغییر جنسیت رواست یا نه و آیا ازدواج دو همجنسی که به لحاظ ژنی گرایش جنسی متفاوتی دارند، رواست یا نه.
حتی نباید نباید انتظار داشت که با سنت های زمانه خودشان که آنها را روا می شمردند، مثل جهاد ابتدائی و برده داری مخالفت کرده و آنها را نسخ کرده باشند. این مقتضیات عصر مدرنیته است که با چنین سنت هایی مخالفت می کند و حکم به نسخ آنها می دهد.
https://t.me/dineaqlani


#نسخ_پیوسته_دین_تاریخی
#کمال_تدریجی_دین_تاریخی
#انبیاء_حکمای_زمانه
♦️ادامه یادداشت قبلی☝🏾
وَ شَدَدْنا مُلْکهُ وَ آتَيْناهُ الْحِکمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ * وَ هَلْ أَتاک نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ (ص، 20-21) إِذْ دَخَلُوا عَلی داوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ فَاحْکمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ (22)
و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلام فيصله‌دهندۀ دعاوی دادیم. و آيا خبر شاکیان – آنگاه که از نمازخانه [داود] بالا رفتند- به تو رسيد؟ وقتى [به طور ناگهانى‌] بر داوود درآمدند، و او از آنان به هراس افتاد، گفتند: «مترس، [ما] دو شاکی [هستيم‌] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده، پس ميان ما به حق حکم كن، و از حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش.»
🔹ب. نیز در قرآن خطاب به پیامبر اسلام(ص) آمده است که هرگاه یهودیان نزد تو آمدند که میان دعاویشان حکم کنی، میانشان به عدالت حکم کن؛ اما چگونه نزد تو برای حکم کردن می آیند و حال آن که تورات را دارند که در آن حکم خداست:
🔸 فإِنْ جاؤُک فَاحْکمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوک شَيْئاً وَ إِنْ حَکمْتَ فَاحْکمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ * وَ کيْفَ يُحَکِّمُونَک وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فيها حُکمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِک وَ ما أُولئِک بِالْمُؤْمِنينَ * إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدًی وَ نُورٌ يَحْکمُ بِهَا النَّبِيُّونَ...(مائده، 42-44)
🔸 و اگر داورى مى‌كنى، پس به عدالت در ميانشان حكم كن كه خداوند دادگران را دوست مى‌دارد. و چگونه تو را داور قرار مى‌دهند، با آنكه تورات نزد آنان است كه در آن حكم خدا [آمده‌] است؟ سپس آنان بعد از اين [طلب داورى‌] پشت مى‌كنند، و [واقعاً] آنان مؤمن نيستند. ما تورات را فرستادیم که در آن هدایت و روشنایی است و پیغمبرانی که تسلیم امر خدا هستند بدان کتاب بر یهودان حکم کنند و نیز خداشناسان و علمایی که مأمور نگهبانی (احکام) کتاب خدا هستند و بر (صدق) آن گواهی دادند.
3️⃣ هم ریشه بودن حکم(داوری) و حکمت(موعظه) و حکیم قابل توجه است. این نشان می دهد که همان نصایح اخلاقی، مبنای داوری و حل دعاوی میان مردم بوده و کسی که بر مبنای همان نصایح به حل دعاوی می پرداخته، حکیم نامیده می شده است. نیز این که کتاب خدا مشتمل بر حکمت و حکم دانسته شده و اظهار گردیده است که انبیاء چنین مضامینی را به مردم یاد می دادند، به وضوح نشان می دهد که دانش انبیاء از چه نوعی و در چه سطحی بوده است. ملاحظه چنین مضامینی آشکار می سازد که محتوای کتاب های آسمانی عبارت از همان دانش متعارف و عرفی موجود در عصر و منطقه انبیاء بوده است؛ نه بیش از آن.
وقتی چنین بوده باشد، نباید از انبیاء انتظار داشت که کامل ترین دانش را در هر زمینه ای و حتی در زمینه باورها و سنت های دینی عرضه کرده باشند؛ بنابراین، حکیم نامیدن شدن امثال لقمان و انبیای دیگر، هرگز به معنای تخصص در یک دانش فراقومی و فراتاریخی نبوده است؛ از این رو، نباید از انبیاء دانش هایی را انتظار برد که در دوره مدرنیته و عصر حاضر پیدا شده است. حتی نباید دانش هایی را انتظار برد که در محافل علمی معاصر انبیاء نظیر یونان و روم و ایران رواج داشته است. به موجب آنچه گفته شد، هرگز مراد از حکمت در قرآن عبارت از فلسفه نیست و حکیم بودن انبیاء هم به معنای فیلسوف بودن ایشان نیست. الفاظ حکم و حکمت و حکیم در هر بافتی معنای خاصی دارد که نباید از آن غفلت کرد.
آنچه آمد، نظریه ناکامل بودن دین تاریخی و کمال تدریجی دین تاریخی با بهره برداری از آخرین دانش ها و تجربیات بشری را مدلل می سازد. لازمه چنین نظریه ای این است که دین، هم در باورها و هم در سنت ها مناسب با دانش ها و تجربیات جدید تحول یابد. به سخن دیگر، به موجب این نظریه، نسخ در باورها و سنت های دین تاریخی در مواردی که با دانش ها و تجربیات مدرن بشری تعارض پیدا کرده است، اجتناب ناپذیر می شود.
https://t.me/dineaqlani


#نسخ_پیوسته_دین_تاریخی
#کمال_تدریجی_دین_تاریخی
#انبیاء_حکمای_زمانه
✅ جعفر نکونام
1️⃣ در گفتمان قرآنی حکمت عبارت از آموزه های اخلاقی است؛ کما این که در گفتمان حدیثی هم به همین معناست و من در یکی از یادداشت های قبلی، حدیثی را در این زمینه نقل کردم. در آن حدیث آمده بود که اگر کسی چهل روز اخلاص بورزد، چشمه های حکمت از دلش بر زبانش جاری می شود و مراد از آن این بود که در دلش، نصایح اخلاقی رویش می کند و زان پس همان نصایح اخلاقی بر زبانش جاری می گردد.
من از میان آیات متعدد، فقط به ذکر آیاتی از سوره لقمان بسنده می کنم. طی این آیات آمده است که ما به لقمان حکمت دادیم و آنگاه در ادامه از نصایحی بسیار ساده که هیچ نیازی به تخصص در هیچ دانشی ندارد، سخن به میان آمده است؛ نظیر این که ای فرزندم، شکرگزار خدا باش و به پدر و مادر نیکی کن و نماز بگزار، امر به معروف و نهی از منکر کن. در برابر ناملایمات صبر کن. بر مردم تکبر نورز و با صدای بلند سخن نگو. جالب این است که در این آیات، بیان این آموزه های اخلاقی لقمان به فرزندش، موعظه نامیده شده است؛ بنابراین می توان در گفتمانی قرآنی حکمت را با موعظه مترادف دانست. این آیات را در ذیل ملاحظه کنید:
🔹و لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِکمَةَ أَنِ اشْکرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْکرْ فَإِنَّما يَشْکرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ * وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِک بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظيمٌ * وَ وَصَّيْنَا اْلإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ وَ فِصالُهُ في عامَيْنِ أَنِ اشْکرْ لي وَ لِوالِدَيْک إِلَيَّ الْمَصيرُ * وَ إِنْ جاهَداک عَلی أَنْ تُشْرِک بي ما لَيْسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُکمْ فَأُنَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ * يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَک مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکنْ في صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي اْلأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطيفٌ خَبيرٌ * يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَک إِنَّ ذلِک مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ * وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّک لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي اْلأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ کلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ * وَ اقْصِدْ في مَشْيِک وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِک إِنَّ أَنْکرَ اْلأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميرِ (لقمان، 12-19)
🔹و [ياد كن‌] هنگامى را كه لقمان به پسر خويش - در حالى كه وى او را اندرز مى‌داد- گفت: «اى پسرك من، به خدا شرك مياور كه به راستى شرك ستمى بزرگ است.» و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش كرديم؛ مادرش به او باردار شد، سستى بر روى سستى. و از شير باز گرفتنش در دو سال است. [آرى، به او سفارش كرديم‌] كه شكرگزارِ من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه‌] به سوى من است. و اگر تو را وادارند تا در باره چيزى كه تو را بدان دانشى نيست به من شرك ورزى، از آنان فرمان مبر، و[لى‌] در دنيا به خوبى با آنان معاشرت كن، و راه كسى را پيروى كن كه توبه‌كنان به سوى من بازمى‌گردد؛ و [سرانجام‌] بازگشت شما به سوى من است، و از [حقيقت‌] آنچه انجام مى‌داديد شما را با خبر خواهم كرد. «اى پسرك من، اگر [عمل تو] هموزن دانه خَردلى و در تخته‌سنگى يا در آسمانها يا در زمين باشد، خدا آن را مى‌آورد، كه خدا بس دقيق و آگاه است. اى پسرك من، نماز را برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار، و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش. اين [حاكى‌] از عزم [و اراده تو در] امور است. و از مردم [به نِخوت‌] رُخ برمتاب، و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خودپسند لافزن را دوست نمى‌دارد. و در راه‌رفتن خود ميانه‌رو باش، و صدايت را آهسته‌ساز، كه بدترين آوازها بانگ خران است.
2️⃣ در گفتمان قرآنی کتاب و حکمت بر هم عطف شده و این عطف تفسیری به شمار می آید و حاکی از ترادف کتاب و حکمت در گفتمان قرآنی است. کتاب آسمانی به این اعتبار حکمت نامیده شده که در آنها آموزه های اخلاقی و مواعظ دینی آمده است. نظر به این که در روزگار گذشته، مبنای حل دعاوی مردم، همان مواعظ و توصیه های اخلاقی بوده، حکیم به معنای کسی که دعاوی مردم را حل و فصل می کرده، نیز به کار می رفته است. اینک برخی از شواهد این مطلب را در ذیل می آورم:
🔹الف. در قرآن آمده است که ما به داود حکمت و فصل خطاب(یعنی حل دعاوی) دادیم و این حاکی از ترادف حکمت و حل دعاوی در گفتمان قرآنی است. بخشی از این آیات چنین است:
♦️ادامه در یادداشت بعدی👇🏽
https://t.me/dineaqlani


#نقش_انبیاء_در_دین_عقلانی
✅ جعفر نکونام
1️⃣ درباره این که نقش انبیاء چه بوده است، دو نظریه وجود دارد:
🔹 الف. یک نظر این است که انبیاء آمدند تا جهل بشر را برطرف کنند و به آنان دانش هایی را بیاموزند که نمی دانستند. به همین جهت، امروزه اظهار می دارند که باید علوم بشری مدرن را دور ریخت و علوم را از متون دینی استخراج کرد. البته کسانی هم هستند که دامنه دانش هایی را که انبیاء به بشر آموختند، محدودتر می دانند و مثلاً اظهار می دارند، علوم انسانی و یا علوم الهی را انبیاء به بشر آموختند و لذا باید این دانش ها را از متون دینی استخراج کرد.
🔹 ب. اما در مقابل نظریه دیگری درباره نقش انبیاء وجود دارد و آن این است که انبیاء ناصحان و واعظانی بیش نبودند و همان عقاید و سنت هایی را تبلیغ می کردند که در عصر و قوم خودشان درست می شمردند؛ لذا لزوماً آموزه هایی که انبیاء آوردند، چنان نیست که برای همه اعصار و امصار قابل عرضه باشد.
2️⃣ طرفداران هریک از دو نظریه شواهدی را از متون دینی بر تأیید مدعای خود می آورند که در اینجا مجال ذکر و بررسی آنها نیست. من اینک فقط یکی از شواهد نظریه دوم را که با عقل سازگار است، ذکر می کنم. امام علی(ع) در خطبه ای درباره نقش انبیاء چنین فرموده است: «پس پيامبران را به ميانشان بفرستاد. پيامبران از پى يكديگر بيامدند تا از مردم بخواهند كه آن عهد را كه خلقتشان بر آن سرشته شده، به جاى آرند و نعمت او را كه از ياد برده اند، به ياد آورند و از آنان حجّت گيرند كه رسالت حق به آنان رسيده است و خردهاشان را كه در پرده غفلت، مستور گشته است، برانگيزند»:
🔹 فبَعَثَ فِيهمْ رُسُلَهُ، وَوَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِياءَهُ، لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ، وَيُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ، وَيَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بَالتَّبْلِيغِ، وَيُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ(نهج البلاغه، خطبه یک، بخش نهم).
طبق این سخن، پیامبران برای این آمدند که همان چیزی را که عقل و فطرت خود انسان ها درک می کردند، متذکر بشوند و بدان فرا بخوانند؛ نه این که بخواهند چیزهایی را که آنها نمی دانستند، به آنان بیاموزانند.
3️⃣ برای این که پیامد این دو نظریه آشکار شود، اینک مسئله ای را مطرح می کنم: فرض بگیرید که امروزه به یک زنی تجاوز شده باشد و طبق آنچه در متون دینی آمده است، چهار شاهد عادل نباشند که میل را در میلدان مشاهده کرده باشند. صاحبان این دو نظریه هرکدام چه راه حلی پیشنهاد می کنند؟
🔹 ظاهراً طرفداران نظریه اول خواهند گفت، زنی که مورد تجاوز قرار گرفته است، سکوت کنید و مجازات متجاوز را به آخرت بسپارد و الا اگر خود متجاوز را هم شناخته باشد و بخواهد که او را معرفی کند، خودش به اتهام قذف مجازات خواهد شد.
🔹 اما طرفداران نظریه دوم خواهند گفت، امروزه دانش و تکنولوژی تشخیص این که متجاوز چه کسی است، وجود دارد. آثار تجاوز را به آزمایشگاه ببرید تا مشخص شود که متجاوز چه کسی است و او را از این طریق شناسایی کنید و به مجازات برسانید.
4️⃣ من در اینجا نمی خواهم بگویم که مستندات این دو نظریه کدامیک به لحاظ دلالی و سندی معتبر است و می توان به دین اسلام نسبت داد. من چیزی را که می خواهم، در اینجا بگویم، این است که عقل مردمان امروز همین نظریه اخیر را می پسندد و برخی بر این نظرند که حتی اگر پیامبران امروز می زیستند، همین راهکار مدرن را بر می گزیدند.
5️⃣ با فرض این که اگر انبیاء در زمان حاضر بودند، از آخرین دانش ها و تجربیات بشری برای بهینه سازی دین استفاده می کردند، نباید مدعی شد که انبیاء کامل ترین دین را آوردند؛ بلکه باید گفت که آنان دینی را آوردند که در عصر و قوم خودشان بهترین تشخیص می دادند. به موجب این نظریه، دین پیوسته سیر کمالی خود را طی می کند و در گذر زمان و با بهره گیری از آخرین دانش ها و تجربیات بشری است که به کمال خود خواهد رسید.
https://t.me/dineaqlani

1k 0 15 10 6
Показано 20 последних публикаций.

629

подписчиков
Статистика канала