Duduk


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


Duduk of the north

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: @HZCaptionBot
@Dudukk
#Her




لای لای لای لا لا لا لای لا لا لای لا لا لای لای لای
#khan_baji
@Dudukk




‏دیالوگ الهام حمیدی: «شام سرد شد، نبیِ خدا.»
‌ ‌
#یوسف_پیامبر #پدرام
@Dudukk


هوش من از پشت چشمان او آب مي شد...
ميشد ؟
ميشود ؟
ميگه ميشد...
٠٠:٣٩ تهران
@dudukk


شمس گفت براهني خزعبلات مي نويسد...
تقديم ب شمس لنگرودي :)




Репост из: @HZCaptionBot
@Dudukk


Репост из: @HZCaptionBot
@Dudukk
Weep You greatest
#angelopoulos


هیچ وقت نمی‌شنوید ورزشکاری در حادثه‌ای فجیع، حس بویایی‌اش را از دست بدهد.

اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسان‌ها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آینده‌مان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش را.

درس من؟ من آزادی‌ام را از دست دادم و اسیر زندانی عجیب شدم.

جز از كل / استيو تولتز /كتابي ك بيش از همين پاراگراف نمي ارزد.

@dudukk


Репост из: @HZCaptionBot
@Dudukk




Репост из: لحظه ای با من
بنظرم میرسه یکی از دلایل اصلی بروز هنر مشکلات جنسیه




اولين كسي ك در شكاف واقعيت و غيرواقعيت يك پايش را اين ور گذاشت و پاي ديگرش را آن ور، يك دوست هم دانشگاهي بود ك به بچه هاي راهنمايي انگليسي درس مي داد.
بعدازظهر دوشنبه اي در ژانويه، ك ب طور غيرعادي گرم بود، او ب يك فروشگاه زنجيره اي رفت، دو قوطي خمير ريش خريد و يك چاقوي آلماني، ك آنقذر بزرگ بود ك مي شد گوش فيل را با آن بريد. او ب خانه رفت و وان را پر كرد. كمي يخ از يخچال برداشت، يك بطري اسكاچ را تا ته نوشيد، توي وان رفت و رگ مچ خود را زد. مادرش جسد او را دو روز بعد پيدا كرد. پليس ها آمدند و كلي و عكس گرفتند. خون، حمام را رنگ آب گوجه فرنگي كرده بود. پليس آن را يك خودكشي ب حساب آورد. گذشته از همه، درها از داخل قفل بودند و البته مقتول خودش چاقو را خريده بود. اما چرا او دو قوطي خمير ريش خريد وقتي تصميم نداشت مصرف شان كند ؟ ...هيچ كس نمي داند.
.
#مورا
@Dudukk


مرتيكه
آدم باش...
صادق باش...
ميدون انقلاب باش.
#نارنگي


there's a bluebird in my heart that
wants to get out
but I'm too tough for him,
I say, stay in there, I'm not going
to let anybody see
you.
there's a bluebird in my heart that
wants to get out
but I pour whiskey on him and inhale
cigarette smoke
and the whores and the bartenders
and the grocery clerks
never know that
he's
in there.

there's a bluebird in my heart that
wants to get out
but I'm too tough for him,
I say,
stay down, do you want to mess
me up?
you want to screw up the
works?
you want to blow my book sales in
Europe?
there's a bluebird in my heart that
wants to get out
but I'm too clever, I only let him out
at night sometimes
when everybody's asleep.
I say, I know that you're there,
so don't be
sad.
then I put him back,
but he's singing a little
in there, I haven't quite let him
die
and we sleep together like
that
with our
secret pact
and it's nice enough to
make a man
weep, but I don't
weep, do
you?

by Charles Bukowski
@Dudukk


Репост из: @HZCaptionBot
@Dudukk


+خوارش ميكنم
-مي خوار ؟
#ال

Показано 20 последних публикаций.

63

подписчиков
Статистика канала