📕 داستان عشق کشکه
#قسمت_دوم
تصمیم گرفتم ب دوست خلوچل خودم زهرا زنگ بزنم عاااااااا سیو چهارتا تماسو پی ام زنگیدم ب بوق دوم نرسید برداش
سرش هوار زدم هوووووی زن بزار بوق بخوره چشم انتظار کی بودی 😡
گفت آقایی منتظر تو بودم
گه خوردی
آخه کثافط خوبه زنگو پی امم دادمو گوز جوز میکنی
زززززززن زشتس گنده بشو دیگ حالا
اطاعت حالا چیکارم داشتی مراحم جونم
هوچ دلم برات تنگید
کجا بودی سرور
بیرون
اووووخ حنی گوشیم پرید مامانم اومد بای
خاک تو سرم باز یادم رف مامانش حساسه حالا گوشیشو میگیرن شت
فردا باس زنگ بزنم اوکی کنم
آخ یادم رفت خودمو معرفی کنم حنانه هستم یه دختر شادوشیطون والبته پسرنما
فرزند آخر خانواده ب همراه دوتا برادر و یه خواهر خب خلاصه بابام یه جانبازه و مامانم فرهنگی بازنشیته
فقط منو حامد داداش کوچیکتره توی خونه ایمو حمیدوحنین ازدواج کردن
🗣 @harfbezaan
#قسمت_دوم
تصمیم گرفتم ب دوست خلوچل خودم زهرا زنگ بزنم عاااااااا سیو چهارتا تماسو پی ام زنگیدم ب بوق دوم نرسید برداش
سرش هوار زدم هوووووی زن بزار بوق بخوره چشم انتظار کی بودی 😡
گفت آقایی منتظر تو بودم
گه خوردی
آخه کثافط خوبه زنگو پی امم دادمو گوز جوز میکنی
زززززززن زشتس گنده بشو دیگ حالا
اطاعت حالا چیکارم داشتی مراحم جونم
هوچ دلم برات تنگید
کجا بودی سرور
بیرون
اووووخ حنی گوشیم پرید مامانم اومد بای
خاک تو سرم باز یادم رف مامانش حساسه حالا گوشیشو میگیرن شت
فردا باس زنگ بزنم اوکی کنم
آخ یادم رفت خودمو معرفی کنم حنانه هستم یه دختر شادوشیطون والبته پسرنما
فرزند آخر خانواده ب همراه دوتا برادر و یه خواهر خب خلاصه بابام یه جانبازه و مامانم فرهنگی بازنشیته
فقط منو حامد داداش کوچیکتره توی خونه ایمو حمیدوحنین ازدواج کردن
🗣 @harfbezaan