#پارت231
#امیر_سپهبد⛓🍷
#زهرا_حداد_همدانی🦋
ساحل داخل آمد و در را باز گذاشت .
-کارم داشتی ؟
-ازت یه درخواستی دارم .میتونی قبول کنی ،میتونی قبول نکنی .
ابرو های ساحل بالا پرید و با بدجنسی گفت :الان داری بهم التماس میکنی .
-من به هیچ کس التماس نمیکنم .
لحنش به حدی ،جدی و با ابهت بود که ساحل آب دهانش را با ترسی پنهان قورت داد .
-ازت درخواست کردم . تصمیم گیری با خودتِ!
نگاهش را به ساحل دوخت و گفت :امشب به عنوان یک پارتنر همراه من بیای مهمونی .
-پاتنر ؟ من ؟
-میتونی قبول نکنی .
-چرا همچین چیزی و از من میخوای ؟
-چون تو قبلا به این مهمانی ها رفتی
-الان یه فرقی داره
ابرو های امیر بیشتر در هم گره خورد پرسشی سر تکان داد .
-الان خودم میتونم تصمیم گیری کنم . میتونم قبول کنم یا رد کنم . ولی وقتی پیش سام و ساشا بودم هیچ وقت حق انتخاب نداشتم .فقط باید اطاعت میکردم .
امیر نگاهش را از روی ساحل برداشت .
-میام . ولی فکر نکنی مجبورا این کارو کردم . خودم خواستم . تو مثل سام و یا ساشا نیستی .
-چطورم ؟
#امیر_سپهبد⛓🍷
#زهرا_حداد_همدانی🦋
ساحل داخل آمد و در را باز گذاشت .
-کارم داشتی ؟
-ازت یه درخواستی دارم .میتونی قبول کنی ،میتونی قبول نکنی .
ابرو های ساحل بالا پرید و با بدجنسی گفت :الان داری بهم التماس میکنی .
-من به هیچ کس التماس نمیکنم .
لحنش به حدی ،جدی و با ابهت بود که ساحل آب دهانش را با ترسی پنهان قورت داد .
-ازت درخواست کردم . تصمیم گیری با خودتِ!
نگاهش را به ساحل دوخت و گفت :امشب به عنوان یک پارتنر همراه من بیای مهمونی .
-پاتنر ؟ من ؟
-میتونی قبول نکنی .
-چرا همچین چیزی و از من میخوای ؟
-چون تو قبلا به این مهمانی ها رفتی
-الان یه فرقی داره
ابرو های امیر بیشتر در هم گره خورد پرسشی سر تکان داد .
-الان خودم میتونم تصمیم گیری کنم . میتونم قبول کنم یا رد کنم . ولی وقتی پیش سام و ساشا بودم هیچ وقت حق انتخاب نداشتم .فقط باید اطاعت میکردم .
امیر نگاهش را از روی ساحل برداشت .
-میام . ولی فکر نکنی مجبورا این کارو کردم . خودم خواستم . تو مثل سام و یا ساشا نیستی .
-چطورم ؟