منصور دوانیقی از اعمش پرسید: هفت نفر از اهل تابوت را بهشمار. او تا شش نفر را شمرد و از او امان گرفت که اگر هفتمی را گفت، او را نکشد، و منصور به او امان داد، سپس اعمش گفت: هفتمین آنها خود تو میباشی! مرحوم حاجی نوری در یکی از کتابهایش نقل کرده است که سیدی فاطمی در آنجا حاضر بود، منصور گفت: اگر من هفتمین نفر از اهل تابوت هستم، چرا این سید را زنده گذاشتهام؟! سپس به سوی آن سید و آقازاده و پیغمبرزاده اشاره کرد که او را بکشید، ولی آقا لبهایش حرکت کرد و چیزی به زبان آورد و قضیه به همین جا ختم شد و منصور از کشتن او خودداری کرد!
راوی میگوید: بعد آن سید را در کوفه یا بغداد دیدم و به او گفتم: قضیه چه بود؟! گفت: ما از اجداد خود حِرْزی داریم که آخر کار از آن استفاده میکنیم. به گمانم حاجی نوری رحمهالله آن را در یکی از کتابهایش ذکر کرده است.
در محضر بهجت، ج۲
سفارش بازوبند حرز امام جواد علیه السلام:
https://t.me/herzemamejavad_order/4
راوی میگوید: بعد آن سید را در کوفه یا بغداد دیدم و به او گفتم: قضیه چه بود؟! گفت: ما از اجداد خود حِرْزی داریم که آخر کار از آن استفاده میکنیم. به گمانم حاجی نوری رحمهالله آن را در یکی از کتابهایش ذکر کرده است.
در محضر بهجت، ج۲
سفارش بازوبند حرز امام جواد علیه السلام:
https://t.me/herzemamejavad_order/4