دروغین جلوه دادن واقعیت
مروری بر اجرای «صوری» به کارگردانی حجت صادقی
🖋 بهاران اقبالزاده
➖◼️
رابین سونز، نمایشنامهنویس انگلیسی دربارهی تفاوت نمایشهای مستند (ورباتیم) و غیرمستند مینویسد: «تماشاگر نمایش ورباتیم با این درک وارد سالن تئاتر میشود که قرار نیست به او دروغ گفته شود. ممکن است از ساختار غیرمعمول نمایش اذیت شوند، ولی این موضوع، با این فرض که آنها دارند به چیزی آگاهیبخش و حقیقی نگاه کرده و گوش میدهند، جبران میشود.»*
تئاتر مستند، بسته به خاستگاه فرهنگی خود میتواند طیف تعاریف گستردهای داشته باشد؛ اما صداقت عنصری است که از این تکنیک جداییناپذیر است. در جریان کمجان اجراهای چند سال گذشتهی کشورمان اما این عنصر حیاتی، برای رقیق کردن احساسات مخاطبین و تاثیرگذاری مضاعف به کل از میان رفته و آنچه به عنوان واقعیت به خورد مخاطب داده میشود در حقیقت دروغی بزککرده است.
نمایش «صوری» به این ترتیب آغاز میشود: در ابتدای اجرا، اجراگر که پشت به تماشاگران ایستاده است میگوید قصد دارد داستانی را بازآفرینی کند. داستان از زبان دختر سوری نوجوانی روایت میشود که خانوادهاش را در جنگ سوریه از دست داده و آواره شده است. حالا مقیم کمپی ویژهی پناهجویان است و فرزندی دارد که حاصل تجاوز یکی از سربازان است. در طول اجرا، ویدئویی روی اسکرین پخش میشود که قطعاتی از یک فیلم مستند با نام «آ157» است. تصاویری از عروسک سوخته، دختری که در کمپ راه میرود و فرزند نوزادش که البته بیش از آنکه اطلاعاتی از وضعیت پناهجویان به بیننده بدهند بیشتر کاربرد تزئینی دارند؛ اما در حقیقت آنچه بر روی صحنه میبینیم مونولوگی است که از خط داستانی فیلم اقتباس شده و با این حال، نه در خلال اجرا و نه در پوستر، اشارهای به این موضوع نمیشود. در انتها هم تصویر تماشاگران از طریق دوربین موبایلی که وسط صحنه قرار داشته روی اسکرین نمایش داده میشود.
خام و خالی بودن صحنهی اجرایی از هر آکسسواری (جز اسکرین، سطحی که دستگاه پروژکتور بر روی آن قرار داده شده و یک موبایل)، متمرکز کردن نگاه مخاطب بر روی اجراگر و پخش تصاویر مستند از آوارگان و مونولوگ اجراگر در ابتدای اثر چنین ذهنیتی برای تماشاگر ایجاد میکند که قرار است سنگینی بار اجرا بر دوش اجراگر، چه در اجرا و چه در شکل روایتش بیفتد. البته این ذهنیت به سرعت و در همان دقایق ابتدایی اجرا تغییر میکند. صوری در ابتدا میگوید با بازآفرینی واقعهای دور از مخاطب قرار است فاصلهی او و این مسئله را از میان بردارد؛ اما در ادامه، متن احساساتزده و خالی از ظرافت، بازی مصنوعی و اغراق شده و بیان ضعیف اجراگر و در آخر، عاری بودن اجرا از ایدهی طراحی یا کارگردانی فاصلهی مخاطب و اثر را بیشتر و بیشتر میکند. تلاش اجراگر برای احساساتی کردن مخاطب با بغضهای مصنوعی علیرغم استفاده از قطعات فیلم مستند و اقتباس متن از یک داستان واقعی به آن بُعدی ریاکارانه میدهد که با مفهوم مستند بودن مغایر است. «صوری»، اجرایی است که با استفاده نکردن از ظرفیتهای روایت و طراحیهای خلاقانه، انتخاب میکند که ایدهای مهم و داستانی تاثیرگذار را بر روی صحنه شهید کند؛ درحالیکه میتوانست روح تازهای در آن بدمد.
___________________________
* نقل قول از کتاب ورباتیم، نوشتهی ویل هموند و دن استوارد و ترجمهی کیوان سررشته
#صوری #حجت_صادقی #عمارت_روبرو #انتگره #بهاران_اقبالزاده
◼️➖
@integrereviews