جنایی‌خوانی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


معرفی، پیشنهاد و تحلیل ادبیات جنایی در ایران
آدرس سایت
http://khabgard.com/Crimereader
ایمیل
jenaikhani@gmail.com

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


#بریده_خوانی


علیرضا محمودی: داستان صادق ممقلی که پیش از آخرین چاپ در سال گذشته، دو بار در سال 1304( کتابخانه شرق) و در سال 1327( بنگاه انتشاراتی فهم) منتشر شده، با به کار بردن عنوان شرلوک هلمس ایران ژانر و زیرژانر خود را به صورت مستقیم به خواننده ابلاغ می‌کند. روش منسوخ شده اعلام ژانر داستان در اینجا با به کاربردن نام قهرمان معروف آرتور کانن دویل و اشاره به شغل قهرمان صریح و سریع است. انتظاری که در حد ادعا باقی می‌ماند و ما همچنان با یک تلفیق روبه‌رو هستیم.
#سمت_تاریک_قفسه
#ادبیات_جنایی_ایران
#علیرضا_محمودی
#شرلوک_هولمس_ایران
#صادق_ممقلی
#داروغه_اصفهان


📌http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani

متن کامل 👇
https://telegra.ph/mamgholi-11-05


علیرضا محمودی: انتشار مجدد داستان بلند، صادق ممقلی، شرلوک هلمس ایران، داروغه اصفهان 94 سال پس از اولین چاپش، فارسی زبانان را دوباره در برابر این تجربه‌ی فراموش شده یک نویسنده ایرانی برای خلق اثری با الگو های معمایی_ کارآگاهی قرار می‌دهد. نویسنده‌ای که به رغم اهمیت تجربه‌اش ناشناخته مانده است.

✅«سمت تاریک قفسه» به سعی علیرضا محمودی مروری دارد بر تاریخچه ادبیات جنایی ایران.

#سمت_تاریک_قفسه
#ادبیات_جنایی_ایران
#علیرضا_محمودی

✅مجله‌ی جنایی‌خوانی
http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


فیلم آدم‌برفی
بر اساس رمانی از یو نسبو
کارگردان توماس الفردسن
سال ساخت 2017

✅جهانبینی یک گناهکار
✅لاله زارع

اگر جنایی‌خوان باشید و خوره‌ی رمان‌ها و فیلم‌های جنایی شاید خواندن رمان آدم‌برفی اثر یو نسبو یا دیدن فیلمی که از روی همین رمان ساخته شده از نظر مضمون برایتان چندان هم هیجان‌انگیز به‌نظر نیاید حداقل نه تا وقتی که آخرین صحنه‌ی آن را نخوانده یا ندیده باشید!
فیلم آدم‌برفی با تصاویری بدیع شروع می‌شود که کم از یک تابلوی زیبای نقاشی ندارد. بیننده بلافاصله وارد ماجرا نمی‌شود که برعکس گشت و گذاری خواهد داشت در اسلوی پربرف و مرموز آن هم با دوربینی که با فیلمبرداری دایان بیبی قاب‌بندی‌های هنرمندانه‌ای از یک شهر یخ‌زده انتخاب کرده است. بعد اولین تصویرها شکل می‌گیرند. یک آدم‌برفی با شال قرمز که در ادامه‌ی فیلم محور اصلی یک پازل پیچیده می‌شود. زنانی در اسلو کشته می‌شوند. همه‌شان در روزهای برفی. کاراگاه هری هول (نقش اصلی رمان‌های جنایی نسبو) باید نخ متصل‌کننده‌ی این جنایت‌ها را پی بگیرد تا به سرنخ برسد؛ به قاتل خونسرد و بی‌رحم. اما این نخ یا نشانه‌ها تصادفی به دست نمی‌آیند. قاتل خودش مایل است کاراگاه هول او را دنبال کند نه برای قدرتش در قساوت که برعکس برای تصویر کردن قتل به عنوان عملی هنرمندانه و قابل ستایش. تصویر زنی مثله شده که پیکره‌اش در هم نریخته و اجزای بدنش به همان نظمی که از یک کالبد انسانی سراغ داریم روی برف با لکه‌های سرخ چیده شده‌اند گواه این مدعاست. وقتی دوربین از بالا جنازه‌ی مثله شده را بر قله‌ای پر برف به نمایش می‌گذارد گویی پیام قاتل را اعلام می‌کند که ببینید من چه خدای بی‌رحم اما هنرمندی هستم! اما چرا؟
هری هول دائم‌الخمر، تنها، تلخ و مایوس است. مایکل فسبندر با آن چهره‌ی متناقضش که هم‌زمان بی‌رحمی و معصومیت را با هم در خود دارد انتخاب مطمئنی برای بازی این نقش بوده است. او خواب‌آلوده و منگ به دنبال قاتل می‌گردد. نشانه‌ها را یکی یکی دنبال می‌کند و سرانجام با وجود اختلالات روانی بسیار به مدد هوش و جزئی‌نگری غریزی‌اش به گره آخر می‌رسد و آن را می‌گشاید. در کتاب البته زمان کافی برای پرداختن به جزییات بیشتری وجود دارد و گنجاندن آن همه جزییات که گاهی پیش‌داستان‌هایی برای معرفی عمیق‌تر شخصیت‌ها هستند در یک فیلم دو ساعته عملاً ناممکن است و شاید برای همین است که دیدن این فیلم حتی از خواندن کتاب هم سخت‌تر باشد و تمرکز بیشتری بطلبد. بمباران مخاطب با این همه جزییات کمی گیج‌کننده است و اگر مخاطب تازه اهل دیدن فیلم‌های جنایی شده باشد شاید خسته و عصبانی شود. خواننده و فیلم‌بین حرفه‌ای اما نه از این همه اطلاعات مسلسل‌وار که از پی‌جویی یک قتل زنجیره‌ای با همان الگوهای شناخته شده مایوس خواهد شد. اگر آن قاب‌بندی‌های حرفه‌ای یا بازی فسبندر را قلم بگیریم فیلم آدم‌برفی دستاورد درخشان دیگری در گره‌گشایی حداقل برای خوره‌های ژانر جنایی ندارد. ممکن است حتی از نیمه‌های داستان حدس بزنید قاتل کیست اما نباید عجله کنید. دلیل آن همه شکوه که قاتل در معرض نمایش گذاشته؛ آن قتل‌های فجیع اما هنرمندانه که زنان را نشانه رفته در پایان فیلم معلوم می‌شود. در صحنه‌ای که هری هول با قاتل رو در رو می‌شود و به او گوشزد می‌کند اشتباه کرده! تصویر آخر تکان‌دهنده است. گمان اشتباه و پافشاری بر آن فاجعه‌آفرین است و اگر کسی در چنین دامی بیفتد وای به احوالش! دیدن این فیلم به خاطر مضمون انسانی‌اش برای علاقه‌مندان ژانر جنایی جذاب خواهد بود.
#معرفی_فیلم
#پیشنهاد_فیلم
#ادبیات_جنایی_نروژ
#رمان_آدم‌_برفی
#فیلم_آدم_برفی
#یو_نسبو
#لاله_زارع

✅مجله‌ی جنایی‌خوانی
http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


لاله زارع: وقتی دوربین از بالا، جنازه‌ی مثله شده را بر قله‌ای پر برف به نمایش می‌گذارد گویی پیام قاتل را اعلام می‌کند که: ببینید من چه خدای بی‌رحم و در عین حال هنرمندی هستم! اما چرا؟
#معرفی_فیلم
#پیشنهاد_فیلم
#ادبیات_جنایی_نروژ
#رمان_آدم‌_برفی
#فیلم_آدم_برفی
#یو_نسبو
#لاله_زارع

✅مجله‌ی جنایی‌خوانی
http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


مجمع سری
رابرت هریس
ترجمه: مهدی فیاضی کیا
نشر چترنگ، 1396

📌تردید و راز
📌محمدحسن شهسواری

هیچ‌گاه گمان نمی‌بردم رمانی درباره‌ی انتخاب پاپ، رهبر کاتولیک‌های جهان، قلبم را از ضربان عادی خارج کند. آن هم نه در رمان ادبی که سرشار از واکاوی‌ها و ذهنیت‌های شخصیت‌ها است، بلکه در یک تریلر پرشتاب که اجازه نمی‌دهد کتاب از دستتان بیفتد. و در زمانه‌ای که سریال‌های آمریکایی و اروپایی مرزهای جذایت را در نورد‌یده‌اند و چنان داستان‌پردازی را چربدستانه به کار می‌برند که با خودت می‌گویی مگر می‌شود بهتر از این؟ مگر ادبیات دیگر تاب مقاومت دارد؟ بله. دارد. اگر جانش را دریابیم.

رابرت هریس که چندین و چند تریلر تاریخی و معاصر دیگر نوشته است (در ایران بیشتر او را با فیلم Ghost Writer ساخته‌ی رومن پولانسکی می‌شناسیم که بر اساس رمانی از او ساخته شده) در «مجمع سری» فقط و فقط در دو لوکیشن از واتیکان و در هفتاد و دو ساعت، چنان داستانی را سر و شکل می‌دهد که هوش‌ربا.

پاپ جدید مرده است و مجمع کاردینال‌ها از سراسر دنیا به واتیکان آمده‌اند تا طی روندی که خودش ته جذابیت است، پدر مقدس جدید را انتخاب کنند. شخصیت اصلی، کاردینالی پیر است که هیچگاه نه خود و دیگران او را در جایگاه پاپی ندیده‌اند زیرا همیشه اهل درس و مدرسه بوده و شجاعتِ باور و تردید در عمل را نداشته است. در کیش کاتولیک پاپ به محض انتخاب، به واسطه‌ی فیض روح‌القدس مقامی نزدیک به معصومیت پیدا می‌کند. بنابراین کاردینال «لوملی» که هیچگاه خود را شایسته چنین مقام رفیعی نمی‌داند دیگران را نیز به همین سو رهنمون ساخته است.

رابرت هریس که سال‌ها خبرنگار بخش سیاسی روزنامه‌های مهمی بوده، سازوکار فاسد قدرت را می‌شناسد. او با بسیاری از سیاست‌مداران انگلیسی همدم بوده است. و می‌داند که وقتی در فرهنگی همچون انگلستان یا اروپا و یا هر جای دیگری، قدرت با ایمان دینی همزاد شود چه هیولایی در خود می‌پروراند. آن هم در مرکز دینی کاتولیک. در هنگامه‌ی انتخاب پاپ؛ بزرگترین رهبر دینی جهان به لحاظ کمیت. پاپ، پدر مقدس یک میلیارد و دویست میلیون مرد و زن روی کره‌ی زمین است.

هریس در مورد فهمش از قهرمان در قرن بیست و یک، نقش جنسیت را هم برجسته می‌کند. بیش از این اگر از داستان بگویم و معنای آن را بشکافم، داستان رمان لو خواهد رفت. و من عمیقا دوست دارم خوانندگان این یادداشت این رمان درجه یک را بخوانند. نمی‌خواهم با آشکار کردم پیچ و خم‌های آن لذت کشف را مخدوش کنم.

#رابرت_هریس
#مجمع_سری
#محمد_حسن_شهسواری
#کتاب
#معرفی_کتاب
#پیشنهاد_کتاب

✅مجله‌ی جنایی‌خوانی

http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


محمدحسن شهسواری: رابرت هریس که سال‌ها خبرنگار بخش سیاسی روزنامه‌های مهمی بوده، سازوکار فاسد قدرت را می‌شناسد. او با بسیاری از سیاست‌مداران انگلیسی همدم بوده است. و می‌داند که وقتی در فرهنگی همچون انگلستان یا اروپا و یا هر جای دیگری، قدرت با ایمان دینی همزاد شود چه هیولایی در خود می‌پروراند.

#پیشنهاد_کتاب
#معرفی_کتاب
#محمدحسن_شهسواری
#رابرت_هریس


✅مجله‌ی جنایی‌خوانی

http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


قاضی و جلادش
فردریش دورنمات
مترجم: محمود حسینی‌زاد
نشر: ماهی، ۱۳۹۷

📌شکوه در پایان
📌ساناز زمانی
دعوت به خواندن رمانی که قریب به هفتاد سال پیش نوشته شده باید به پشتوانه علتی باشد که از چرخش سهمگین چرخ زمان جان سالم به در برده باشد. گذر زمان بی‌رحمانه استخوانهای بسیاری از داستانها را خرد می‌کند.

شاید آنچه موجب بقا و ادامه حیات یک رمان می‌شود شکوه‌ و عظمت ساختار و همچنین تطابق معناها و ارزشهای جهان داستانی‌اش با دنیای امروز باشد اما در مورد رمانهای پلیسی اصل دیگری را هم باید در نظر گرفت. اینکه انگیزه خواندن یک رمانی پلیسی، گریز خواننده به جهانی آشوبناک است برای فرار از ملال. آیا فردریش دورنمات در رمان قاضی و جلادش، چنین جهانی را وعده می‌دهد؟

رمان با صحنه آشنا و مکرر پیدا شدن جسد یک مرد آغلاز می‌شود. کارآگاه برلاخ که به زودی پایش برای حل معمای کشته شدن آن مرد که از قضا همکار سابق خود اوست به داستان باز می‌شود پبرمرد بیمار و عزلت گزیده‌ایست که به سختی می‌تواند دل خواننده‌ای را به‌دست بیاورد.

او حتی در آغاز فاقد هوشمندی و تبحری به نظر می‌رسد که از الزامات شخصیت یک کارآگاه در رمانهای جناییست. فردریش دورنمات با چه جرئتی بنای رمانش را بر چنین پایه‌های نااستواری آغاز کرده است؟

او در این داستان، مجموعه‌ای از شگردهای معمول را پیش چشم خواننده می‌گذارد و راه را برای حدس و پیش‌بینی رخدادهای پیش رو باز می‌گذارد. نویسنده تا میانه‌های داستان هیچ قراری برای غافلگیر کردن خواننده ندارد. همه‌چیز مطابق انتظار پیش می‌رود و این مسیریست که چنانچه آگاهانه و برای غابگیری در سطوح بالاتر نباشد، بدون تردید به شکست و فروریختن یک داستان پلیسی می‌انجامد. اما دورنمات هوشمندانه در بزنگاههایی که ممکن است به سیطره کامل ملال و ناامیدی بر خواننده بینجامد، شعاع‌هایی از جذابیت و شور را بر نگاه او می‌تاباند. تضادها و مشغولیتهای ذهنی ظریفی برای خواننده در تارو پود ساده داستان تنیده می‌شود. او با معرفی فلسفی و آمیخته با حکمت ضدقهرمان اصلی داستان- جنایتکاری که برای ارتکاب اعمالش انگیزه‌ای جز شرارت ندارد- تقابل همیشگی خیر و شر را به نمایش می‌گذارد.

در ساختن شخصیتی قهرمان‌گونه و توانمند از چانتس، دستیار کاراگاه برلاخ افراط می‌کند. به گونه‌ای که گاهی ما را در اینباره که قهمان اصلی داستان چه کسیست به تردید می‌اندازد. چنین است که پیشرفت دراماتیک داستان بر اساس منحنی صعودی از درجات پایین جذابیت به سمت یک اوج باشکوه در پایان میل می‌کند. بسیاری از زمختی‌های آغاز داستان به جذابیتی غریب در پایان مبدل می‌شود.

برلاخ آن پیرمرد شکسته در آستانه مرگ با ذهنی که از کارافتاده و فرسوده به نظر می‌رسد ناگهان ققنوس وار بر خاکستر ذهنیت و درک ما از خودش می‌نشیند. برگ برنده درونمات در همین است که ما را از بی‌راهه‌ای نه چندان دلنشین به مقصدی هدابت می‌کند که در میان انواع مقاصد-گره‌گشایی‌ در رمان پلیسی- یکی از بهترین آنهاست. اینکه قاتل کسیست که ما هرگر فکرش را نمی‌کردیم. چنین است که این رمان برای همیشه در ذهن می‌ماند و توجیهی قوی و قانع کننده برای معرفی به دیگران بدست می‌دهد.

#ادبیات_جنایی_آلمان
#افریدریش_دورنمات
#اقاضی_و_جلادش
#ساناز_زمانی
#کتاب
#معرفی_کتاب
#پیشنهاد_کتاب

✅مجله‌ی جنایی‌خوانی

http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


ساناز زمانی: شاید آنچه موجب بقا و ادامه حیات یک رمان می‌شود شکوه‌ و عظمت ساختار و همچنین تطابق معناها و ارزشهای جهان داستانی‌اش با دنیای امروز باشد اما در مورد رمانهای پلیسی اصل دیگری را هم باید در نظر گرفت. اینکه انگیزه خواندن یک رمانی پلیسی، گریز خواننده به جهانی آشوبناک است برای فرار از ملال. آیا فردریش دورنمات در رمان قاضی و جلادش، چنین جهانی را وعده می‌دهد؟

#ادبیات_جنایی_آلمان
#کتاب
#معرفی_کتاب
#پیشنهاد_کتاب

✅مجله‌ی جنایی‌خوانی

http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


https://telegra.ph/crimereaderagata-10-28
کریستی در ژانر تریلر هم‌زمان با تحریر پنج رمان و مجموعه‌ای از سری داستان‌های تامی و تاپنس، رمان‌های متفرقه دیگری هم نوشت که قهرمانانشان دخترهای جوان و باهوش بودند. آگاتا در این ژانر، انتظارات اجتماعی از فمینیسم و آرایه ساختارهای فرهنگی موجود را خیلی بیشتر از سری پوآرو و مارپل نشان داد.
📌مجله‌ی جنایی‌خوانی
@jenaikhani
http://khabgard.com/Crimereader


مهرداد مراد: همان‌طور که آگاتا کریستی با نام مستعار «ماری وستماکوت» شش رمان عاشقانه (البته با تلفیقی از معما) نگاشته، نسبت به ژانر تریلر هم نظر لطفی داشته اما اذعان کرده که این گونه جنایی نسبت به ژانر کارآگاهی زیاد دشوار نیست.

#آگاتا_کریستی
#ادبیات_جنایی_انگلیس
#نقد
#مهرداد_مراد

✅مجله‌ی جنایی‌خوانی

http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


جاهای تاریک
گیلیان فلین
ترجمه: مهدی فیاضی کیا
نشر چترنگ، ۱۳۹۶

📌امان از آدمی
📌محمدحسن شهسواری

فیلم «دختر گمشده» را که دیدم نزدیک بود از شدت احمقانه بودن گره‌گشایی‌اش سرم را به دیوار بکوبم. شنیده بودم بر اساس رمانی است. خوبی‌اش این است که من تجربه‌ی فیلمنامه‌نویسی دارم و می‌دانم یک کارگردان کمر همت ببندد یک فیلمنامه یا یک رمان را خراب کند چه قدر توانایی به خرج می‌دهد. باری سال بعدش که رمان دختر گمشده منتشر شد به خودم گفتم غیرممکن است سراغ کاری از این نویسنده بروم. تا این که بعد از خواندن رمان خوب «مجمع سری» مترجم محترمش «مهدی فیاضی‌کیا» گفت دو رمان هم از «گیلیان فلین» در نشر چترنگ ترجمه کرده که هر دو را توصیه می‌کند. و از آن جایی که من حجم را نشان توانایی نویسنده می‌دانم اول رفتم سراغ رمان حجیم‌تر. یعنی «جاهای تاریک.»

محور مرکزی «جاهای تاریک» قتل عام یک خانواده است. تقریبا همان اواسط کار ناخودآگاه این رمان را با دو رمان دیگری با همین محور مقایسه کردم. یکی رمان «در کمال خونسردی» نوشته‌ی «ترومن کاپوتی» و دیگری رمان «پروژه‌ی خونین او» ترجمه‌ی «پیمان خاکسار» در نشر چشمه.

از همان وسط کار هم یقین داشتم کار «فلین» از آن دو، یک که چه عرض کنم چند سر و گردن بالاتر است. «ترومن کاپوتی» و «گرم مک‌ری برنت» نویسنده‌ی رمان «پروژه‌ی خونین او» از آن دسته نویسنده‌هایی هستند که انگار نوشتن در ژانر را دون شان خود می‌دانند. یک طورهایی می‌خواهند دامنشان را آلوده نکنند.

من در دانشگاه ارتباطات خواندم. در درس گزارش‌نویسی به ما گفتند که «ترومن کاپوتی» و دو نویسنده‌ی دیگر سبک جدیدی از در این گونه به وجود آورده‌اند. یک طور بی‌طرفی و عینی‌گرایی در گزارش‌های اجتماعی که آن را تبدیل به پژوهش‌های علمی می‌کند. کاپوتی همین روش را در رمان در کمال خونسری به کار برده و باعث شده موقع خواندنش از زندگی سیر شود. انگار قتل و نوشتن رمان جنایی فرزند ناتنی است. بیماری روشنفکری است دیگر.

مک‌ری برنت هم در پروژه‌ی خونین او، قتل را به صورت یک پرونده‌ی پژوهشی درآورده. این قتل در اواخر قرن نوزده اتفاق افتاده و نویسنده خاطرات قاتل، گزارش پزشک قانونی، گزارش یک روانپزشک جرم و جنابت، شرح دادگاه از روزنامه‌های محلی و چندین و چند سند دیگر رو کرده تا مثلاً او هم درست مثل کاپوتی اتهام نوشتن در ژانر را از خود دور کند. برای همین هم است که رمان نامزد جایزه‌ی ادبی بوکر شده. خواندن این یکی رمان هم برای یک جنایی‌خوان حرفه‌ای، مجاهدتی است.

اما سرکار خانم «گیلیان فلین» مانند یک نویسنده‌ی محترم که برای خواننده‌اش، انبوه خواننده‌هایش، احترام قائل است مثل بچه‌ی آدم سخت‌ترین کار دنیا را کرده و داستانش را سرراست تعریف کرده.

او با انتخاب سه روایِ کاملا متفاوت ضمن آن که نمی‌گذارد کتاب از دستتان بیفتد کالبدشکافی عمیقی از طبقات پایین جامعه‌ی آمریکا می‌کند و فساد بانک‌ها و له شدن انسان را بی اد و اصول و متوسل شدن به روشنفکرنمایی مصور می‌کند.

واقعاً آدمی موجود عجیبی است. من یقین دارم همان طور که رمان کسل کننده‌ی کاپوتی را منتقدان و خوانندگان اندکش تا به حال ماندگار کرده‌اند خیلی‌ها هم سعی خواهند کرد با رمان پروژه‌ی خونین او و رمان‌های مشابه چنین کنند. و تقریباً مطمئنم ملت رمان «جاهای تاریک» را ده سال دیگر فراموش خواهند کرد. درست مثل روابط عاشقانه‌مان که معشوق آرام و سر به راه و عاقل را به سرعت کنار می‌زنیم تا ماجرای خونین معشوق خائن و نابه‌فرمان و معیوب را پی بگیریم؛ امان از آدمی.

#جاهای_تاریک
#گیلیان_فلین
#ادبیات_جنایی_امریکا
#کتاب
#معرفی_کتاب
#پیشنهاد_کتاب
#محمدحسن_شهسواری

✅مجله‌ی جنایی‌خوانی

http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


محمدحسن شهسواری: فیلم «دختر گمشده» را که دیدم نزدیک بود از شدت احمقانه بودن گره‌گشایی‌اش سرم را به دیوار بکوبم. شنیده بودم بر اساس رمانی است. خوبی‌اش این است که من تجربه‌ی فیلمنامه‌نویسی دارم و می‌دانم یک کارگردان کمر همت ببندد یک فیلمنامه یا یک رمان را خراب کند چه قدر توانایی به خرج می‌دهد. باری سال بعدش که رمان دختر گمشده منتشر شد به خودم گفتم غیرممکن است سراغ کاری از این نویسنده بروم...

#جاهای_تاریک
#گیلیان_فلین
#ادبیات_جنایی_امریکا
#کتاب
#معرفی_کتاب
#پیشنهاد_کتاب
#محمدحسن_شهسواری

✅مجله‌ی جنایی‌خوانی

http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


📌معجون شاعرانه‌ی جنایت
📌لاله زارع
فردریک دار یکی از پرکارترین جنایی‌نویسان معاصر است. کارهای او کوتاهند و می‌توان آن‌ها را در یک نشست خواند. این جنایی‌نویس فرانسوی‌ نزدیک به سیصد رمان در ژانر جنایی نوشته است.

سری رمان‌هایش با کاراگاه سن‌انتونیو که به جیمزباند فرانسه معروف شد به زبان فارسی ترجمه نشده‌اند؛ شاید یک دلیلش استفاده خاص دار از زبان بسیار بومی سن‌آنتونیو در این سری‌ها بوده که خواندنش را برای غیرفرانسوی‌زبان‌ها دشوار می‌کند. با این حال تعداد زیادی از رمان‌هایش در این ژانر که کاراگاهی مشخص ندارند به زبان فارسی برگردانده شده‌اند.

کارهای فردریک دار سه ویژگی تکرارشونده و یک نقطه ضعف دارند که کمابیش در اکثر کارهایش (آن‌ها که به فارسی ترجمه شده) مشترکند. ویژگی اول آشنایی تصادفی مردی جوان با یک زن است. ویژگی دوم زنان مرموز و دسیسه‌باز هستند که منجر به یک جنایت شده‌اند یا در ادامه‌ی داستان خواهند شد و در نتیجه جنایت حول محور این زنان می‌چرخد و ویژگی سوم که شاید جزو نقاط قوت و منحصر به فرد فردریک دار باشد زبان جزئی‌نگرانه اما شگفت‌انگیز اوست که در موجزترین شکل ممکن حالات روحی یک شخصیت یا حال و هوای یک مکان را تجسم می‌بخشد.

زبان فردریک دار گاهی حالی شاعرانه پیدا می‌کند اما تقابل این زبان با فضای جنایی کار را به معجونی خواندنی تبدیل میکند. تنها نقطه‌ ضعف کارهای فردریک دار پایان‌بندی‌های شتاب‌زده‌اش است.

ایده‌های فردریک‌ دار حتی وقتی کلیشه‌ای هستند درخشان و جذاب به‌نظر می‌رسند چون او خوب می‌داند چطور برای یک داستان دو راهی‌های جذاب بسازد و مخاطب را به همدلی با قهرمان داستان برانگیزد. اگرچه این دوراهی‌های زیبا در نهایت به پایانی درخشان ختم نمی‌شوند و اگر خواننده‌ی حرفه‌ای ژانر جنایی که مدام در حال خواندن چنین آثاری بوده یکی دوتا از کارهای فردریک دار را بخواند افسوس بخورد که حیف این سوژه‌ی بکر و حیف این فضاسازی‌های بدیع که دست آخر به چنین پایانی ختم شد!
زبان فردریک دار گاهی حالی شاعرانه پیدا می‌کند اما تقابل این زبان با فضای جنایی کار را به معجونی خواندنی تبدیل میکند. تنها نقطه‌ ضعف کارهای فردریک دار پایان‌بندی‌های شتاب‌زده‌اش است.
#شخصیت
#فردریک_دار
#ادبیات_جنایی_فرانسه
#جنایی_نویس
#لاله_زارع
✅مجله‌ی جنایی‌خوانی
http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


لاله زارع: زبان فردریک دار گاهی حالی شاعرانه پیدا می‌کند اما تقابل این زبان با فضای جنایی کار را به معجونی خواندنی تبدیل میکند. تنها نقطه‌ ضعف کارهای فردریک دار پایان‌بندی‌های شتاب‌زده‌اش است.
#شخصیت
#فردریک_دار
#ادبیات_جنایی_فرانسه
#جنایی_نویس
✅مجله‌ی جنایی‌خوانی

http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


خاطرات عبدالله بهرامی
انتشارات علمی، ۱۳۶۳

📌استنتاج در قیصریه
📌علیرضا محمودی
قاسم هاشمی نژاد (راه ننوشته، ع.ا. شیروانی، هرمس، ۱۳۹۴) معتقد است آن بخش از خاطرات عبدالله درباره حضورش به عنوان منشی و مترجم در نظمیه تهران در سال‌های پایانی دوران قاجار را می‌توان اولین متون جنایی مدرن در زبان فارسی نامید. مطالعه این کتاب که در سال ۱۳۶۳ در دو نوبت ۵۰۰۰ نسخه‌ای(ادعای چاپ دوم این کتاب توسط ناشر با توجه به دستکاری شناسنامه، مشکوک است) توسط انتشارات علمی به چاپ رسیده، ادعای هاشمی نژاد را تایید می‌کند.

عبدالله بهرامی متولد ۱۲۶۷، فرزند میرزا اسماعیل از کارمندان عالی رتبه دربار قاجار و از خوانین تفرش، در مدارس افتتاحیه، تربیت، دارالفنون و آلمانی‌ها تحصیل کرد. زبان فرانسه و آلمانی می‌دانست. برای تحصیل به فرانسه و آلمان و انگلستان سفر کرد. در سمت منشی و مترجم، به خدمت نظمیه که اداره آن در دست هیئتی سوئدی به ریاست وستداهل بود،‌ درآمد. رییس نظمیه گیلان و آذربایجان شد و همچنین برای اداره خیریه بلدیه تهران منصوب شد. دردوران رضاشاه، بهرامی به عنوان نماینده ایران در کنفرانس اصلاح حال مجرمان و زندانیان در نیویورک و لندن شرکت کرد و در وزارت خانه‌های عدلیه و معارف به عنوان کارمند عالی رتبه خدمت کرده است. او مدرک دکترای دولتی حقوق از دانشگاه استراسبورگ داشت. بهرامی در ۱۳۱۷ نماینده دائمی ایران در جامعه ملل و سپس وزیر مختار ایران در بلژیک شد. در ۱۳۳۴ از خدمات دولتی بازنشسته و در ۱۳۴۷ درگذشت.

از بهرامی به جز کتاب خاطرات، سفرنامه سوئد (۱۲۹۵)،از تهران تا نیویورک (۱۳۰۴)، بیچارگان (۱۳۱۰)، ترجمه سرگذشت حاجی مراد/ اثر لئون تولستوی (۱۳۱۰) و ترجمه و تالیف شرح حال پتر کروپوتکین (۱۳۳۲) منتشر شده است. همچنین در کارنامه آثار خسرو معتضد، بازخوانی خاطراتش با عنوان، ایران مخوف (۱۳۷۸) دیده می‌شود.

خاطرات عبدالله بهرامی، با عنوان کامل خاطرات عبدالله بهرامی از آخر سلطنت ناصرالدین‌شاه تا اول کودتا در ۶۴۲ صفحه و در قطع رقعی، را می توان به دو بخش عمده تبدیل کرد. بخش اول خاطرات تاریخی است که در ابتدا و انتهای کتاب قرار دارد. بهرامی تصویر دست اولی از شرایط اجتماعی و بروکراسی تهران قبل و بعد مشروطه تا کودتای ۱۳۰۰ می‌سازد که در میان متون مشابه یکه است.

نیمی از کتاب بهرامی اما اثری است که می‌توان آن را به عنوان اولین متن فارسی در ژانر جنایی، زیرژانر پلیسی قرار داد. در این بخش پرونده‌های ماموریت در قزوین، سرقت از منزل آقا سید احمد جواهری، قتل ارشالوس، قتل شیخ مهدی پسر شیخ فضل الله نوری، سرقت کتاب‌های سلطنتی، تبدیل اسکناس به کاغذ، ماموریت در اصفهان، جن درخانه حاجی آقا، مجموعه سکه‌های قدیمی و کمیته مجازات مانند داستان‌های پلیسی با رعایت اصول زیر ژانر پلیسی نوشته شده‌اند.

بهرامی به شهادت ترجمه از تولستوی و نحوه نگارش خاطراتش مردی کتاب خوانده بوده و شکل نگارش خاطراتش نشان می‌دهد که نسبت به نویسندگان هم عصرش که دست به نوشتن زده‌اند، یک امتیاز بزرگ دارد؛ او به علت آشنایی به زبان‌های اروپایی بسیاری از آثار ادبی مهم دوره خودش را به زبان اصلی مطالعه کرده؛ حاصل این مطالعات در کنار استعداد ادبی قابل ملاحظه‌ای که با خواندن این کتاب به شکل گسترده‌ای خودش را بروز می دهد، متون داستانی- مستند- پلیسی کم نقصی است که خواندنش هیجان انگیز و لذت بخش است.

نمی‌توان اثبات کرد در سال ۱۳۴۴ یعنی زمانی که عبدالله بهرامی نوشتن خاطرات خود را تمام می‌کند، صنعت سرگرمی فارسی با انتشار انبوه کتاب‌ها و موفقیت پی در پی فیلم‌های جنایی قرار دارد، اما می‌توان احساس کرد که بهرامی آثار جنایی مدرن فرانسوی به خصوص ژرژ سیمنون را مطالعه کرده و از آقای بهرامی، منشی و مترجم موسیو وستداهل سوئدی (رئیس نظمیه) یک ژول مگره فارسی و از تهران احمد شاهی یک پاریس ابتدای قرن بیستم خلق کرده است.

حضور شهر و شهروندان به عنوان عوامل اصلی خلق فضای داستان‌های پلیسی از نگاه بهرامی دور نبوده است. تصویری که او از تهران می سازد، کم نظیر است. گرمای زندگی در شهری که جنایت در سلول‌هایش رخنه کرده، زیر پوست کلمات جاری است. تمرکز و قدرت نویسندگی بهرامی در خلق صحنه‌های جنایت، جستجو و کشف رازها و ابهام‌ها، هنوز هم گیرا و عمیق‌اند.

مهجور بودن این اثر خارق العاده محصول بی‌خبری اغلب نویسندگان جوان، و بی‌توجهی مورخان تاریخ ادبیات داستانی معاصر است. مطالعه این اثر پلیسی برای درک اولین برخورد ذهن ایرانی با ادبیات جنایی برای جنایی خوان‌های فارسی اگرنه از نان شب نه اما بدون شک از قاتق روز واجب‌تر است.
#سمت_تاریک_قفسه
#ادبیات_جنایی_ایران
#کتاب
#معرفی_کتاب
#پیشنهاد_کتاب
#علیرضا_محمودی

✅مجله‌ی جنایی‌خوانی
http://khabgard.com/Crimereader

@jenaikhani


علیرضا محمودی: قاسم هاشمی نژاد معتقد است آن بخش از خاطرات عبدالله بهرامی درباره حضورش به عنوان منشی و مترجم در نظمیه تهران در سال‌های پایانی دوران قاجار را می‌توان اولین متون جنایی مدرن در زبان فارسی نامید.
✅«سمت تاریک قفسه» به سعی علیرضا محمودی مروری دارد بر تاریخچه ادبیات جنایی ایران.
#سمت_تاریک_قفسه
#ادبیات_جنایی_ایران
#علیرضا_محمودی
✅مجله‌ی جنایی‌خوانی
http://khabgard.com/Crimereader


#درباره_ما
چند سالی هست که اقبال به «ادبیات جنایی»، یکی از تناورترین شاخه‌های ادبیات، بین خوانندگان ایرانی رونقی دوباره یافته است. به گونه‌ای که کم‌کم کتابفروشی‌های بزرگ قفسه‌ یا قفسه‌هایی به این گونه‌ی ادبی اختصاص داده‌اند. ادبیات جنایی در دنیا گرچه مخاطبانی به اندازه‌ی رمان‌های عاشقانه یا حتی برخی فانتزی‌های حماسی‌ ندارد اما معروف است که مخاطبانش وفادارترین و پیگیرترین مخاطبان هستند.

هدف اصلی ما در این کانال و صفحه‌ی جنایی‌خوانی سایت خوابگرد، جمع شدن عشاق ادبیات جنایی کنار هم و به اشتراک گذاشتن لذت‌هایمان است.

📌چند نکته در جنایی‌خوانی مورد توجه ما است:

📌مراد ما در این جا از ادبیات جنایی همه‌ی زیرژانرهای جنایی و تریلر است. یعنی از معمایی و جاسوسی و ماجرایی و گنگستری و حقوقی و تریلرروانشاسانه و حتی آثار ترسناکی که عامل ترس امر واقعی (مثل اسلشرها و زیرژانرهای مشابه) است بگیرید تا کلاهبرداری و کاراگاهی و پلیسی و تکنوتریلر و انواع دیگر. خلاصه که هر رمان ژانری که نوعی از جنایت محور آن باشد. دسته‌بندی ژانرها و تعیین حدود آن کار نظریه‌پردازان و منتقدان است. ما جمعیت عشاقیم.

📌 تمرکز ما بیشتر بر معرفی کتاب (و در مرحله‌ی خیلی بعدتر، فیلم و سریال) است. اولویت هم بازار نشر زبان فارسی اعم از ترجمه و تالیف است. با این همه اما به سایر جوانب ادبیات جنایی مانند بحث‌های مطالعات فرهنگی و روانشناسی جرم و و جرم‌شناسی و بررسی تاریخی انواع ادبیات جنایی و جامعه‌شناسی جنایت نیز خواهیم پرداخت.

📌 امیدوارم این قدر کارمان خوب و مستمر باشد که علاقه‌مندان جنایی دوست دیگری هم با ارسال مطالب به ما بپیوندند. راه ارتباط ما با شما jenaikhani@gmail.com است.

📌 به دلیل اقبالی که در ابتدا گفته شد به آثار جنایی، ناشران و مترجمان ناپیشه‌کار به این گمان باطل که ترجمه و انتشار چنین ادبیاتی آسان و پرسود است، به سمت آن حمله برده‌اند. امیدواریم در ادامه‌ی کارمان به چنان شجاعت و اعتباری برسیم که بتوانیم چنین آثاری را بی‌ملاحظه معرفی کنیم تا در سایه‌ی آن بازار ادبیات جنایی پالوده گردد.

📌 و سر آخر تشکر فراوان آقای جاویدان کاظمی از شرکت آتلیه‌بوم که زحمت فنی راه‌اندازی مجله را کشیده‌اند. و نیز آقای محمد شادمانی، مدیر شرکت زاگریو، که میزبان فنی مجله و سایت خوابگرد است. و البته سپاس ویژه از مدیر محترم سایت خوابگرد که این امکان را به طور مستقل و اختصاصی فراهم آورد.

مثل هر داستان جنایی خوب، باید زودتر برویم سر اصل مطلب. این شما و این جنایی‌خوانی در میان جمع.

تحریریه‌ی جنایی‌خوانی
📌مجله‌ی جنایی‌خوانی
http://khabgard.com/Crimereader
@jenaikhani


هدف اصلی ما در این کانال و صفحه‌ی جنایی‌خوانی سایت خوابگرد، جمع شدن عشاق ادبیات جنایی کنار هم و به اشتراک گذاشتن لذت‌هایمان است. http://khabgard.com/Crimereader/143/جنایی‌خوانی-در-میان-جمع/

Показано 19 последних публикаций.

502

подписчиков
Статистика канала