مجله ژیوار


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


فصلنامه فرهنگی، اجتماعی، ادبی #ژیوار
#کوردی_فارسی
صاحب امتیاز و مدیر مسئول:
محمد رحیم غلامویسی
@jivar_j
🔸ژیوار را در شماره‌های آتی یاری فرمایید.
🔸راه‌های ارتباطی:
@jiwar1970

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


📚
هر نژادی، هر هنری، ریاکاری خاص خود
را دارد. خوراک این جهان اندکی حقیقت
و بسیاری دروغ است!

📙 ژان كريستف
✍🏻 رومن رولان


*" زری رقاص"

"مهاجرانی" وزیر ارشاد دولت خاتمی ، زادهٔ روستای "مهاجران" از توابع اراڪ است و ڪتابی دارد به نام
👈🏼*" زری رقاص"*
ڪه گوشه ای از خاطرات دوران ڪودڪی و نوجوانی زری رقاص قبل انقلاب هست
و اینڪ خاطره ای از ڪتاب "زری رقاص " با عنوان
"خدایِ مملی":

✳ "زری رقاص " از لحاظ سواد و‌فهم چیز دیگری بود!

خوش سخن و با سواد ،
ادیب و نڪته دان
بانویی شاد ڪه
خانقاهی نداشت.

دست هایش بسیار نیرومند بود و
زندگی اش از دسترنج خود و باغِ
انگورش می‌گذشت.

✳ آقای "اخوان"، هم مدیر مدرسهٔ
ما بود و هم معلم ؛ خوب درس می‌داد.
تا اینڪه "یَرَقان" گرفت
و در خانه ما بستری شد
و از "زری رقاص " خواهش ڪرد طبق شرایط و ضوابط بجایش درس بدهد.

✳ "زری رقاص" روز اول حضور
در ڪلاس گفت:
بچه ها! امروز ما می‌خواهیم درباره "خدا" صحبت ڪنیم.

فرقی ندارد "ارمنی" باشید
و یا "مسلمان".

همه ما از هر دین و مسلڪی با "خدا" حرف می‌زنیم.

حالا خیال ڪنید خودتان تنها نشسته‌اید و می‌خواهید با "خدا" حرف بزنید.

حالا از هر ڪلاسی از اول تا ششم،
یڪ نفر بیاید برای ما تعریف ڪند چطوری با خدا حرف می‌زند؟
و از خدا چه میخواهد؟

✳ در همین حال "مَملی" دستش را بالا گرفت و گفت:
اجازه من بگم؟*

گفت: بگو پسرم!

✳ "مملی" گالش‌های پدرش را
پوشیده بود.
هوا ڪه خوب بود پابرهنه به مدرسه می‌آمد.
"مملی" چشمانش را بست و گفت:
خدا جان!
همه زمین‌های دنیا مال خودته؛
پس چرا به پدر من ندادی؟

این همه خانه توی شهر و دِه هست؛
چرا ما خانه نداریم؟

خدا جان!
تو خودت می‌دانی ما در خانه‌مان بعضی شب‌ها "نانِ خالی" می‌خوریم.
شیر مادرم خشڪ شده، حالا برای خواهر ڪوچڪم "افسانه"، دیگر شیر ندارد.

خداجان!
گاو و گوسفندم نداریم.
اگر "جهان خانم" به ما شیر نمی‌داد،
خواهرم گرسنه می‌ماند و می‌مرد!

خدا جان!
ما هیچ وقت عید نداریم. تا حالا هیچ ڪدام از ما لباسِ نو نپوشیده‌ایم
و اگر موقع عید "مادرِ هاسمیڪ"، به مادرم تخم مرغ رنگی نمی‌داد، توی خانه ما عید نمی‌شد!

✳ ڪلاس ساڪتِ ساڪت بود. "مَملی" انگار یادش رفته بود توی ڪلاس است.

"زری رقاص" روبروی پنجره ایستاده بود. داشت از آنجا به افق نگاه می‌ڪرد.
بعضی بچه‌ها گریه می‌ڪردند.

" زری رقاص" آهسته گفت:
حرف بزن پسرم!
با خدا حرف بزن، بیشتر حرف بزن!

"مملی" گفت:
اجازه بانو! حرفم تمام شد.

✳ "زری رقاص" برگشت و "مملی"
را بغل ڪرد و گفت:

بارڪ الله پسرم!
با "خدا" باید همین جور حرف زد.

✳ ڪلاس تمام شد
و "زری رقاص" به خانه خود رفت و همان شب با خط خودش نامه ای نوشت ڪه "باغ پدری‌اش"
را ڪه بهترین باغ انگور در "روستای مارون" بود،
به خانوادهٔ "مملی" بخشید!

🌍و حالا چشمان خود را ببندید تا چند دعا به سبڪ "مملی" با هم بخوانیم:

🌍خدای مملی
انسانیت را بار دیگر به مجتهدین و علمای ما یادآوری ڪن!

🌍خدای مملی
به "اختلاسگران' بفهمان این ملت دیگر رَمق ندارد، لطفا انصاف داشته باشید!

🌍خدای مملی
به مسئولین ما بفهمان ڪه ڪارگر و معلم ما نمیتوانند با این حقوق
زندگی ڪنند، چه رسد تولید ڪنند و "رونقِ اقتصادی" بیافرینند!

🌍خدای مملی
به مسئولین ما یادآوری ڪن "عدالت در بین مردم" ڪم ارزش ‌تر از آزادی از دست "مستڪبر خارجی" نیست!

🌍خدای مملی
به مسئولین ما بفهمان ڪه اختلاس و غارت و چپاول مردم، با "بگیر ببند" درست نمی‌شود، بلڪه با "آزادیِ نقد" و "اقتصادی شفاف"
و بدون "رانت" حل می‌شود!

🌍خدای مملی
بار دیگر به مسئولین ما بگو "قانون اساسی" را یڪ بار از اول تا آخر بخوانند و علیرغم نواقص آن حداقل به همین قانون پایبند باشند!
🌍خدای مملی
به مسئولین ما بفهما
ڪسی ڪه "معاش" ندارد، "معاد" هم ندارد!

🌍خدای مملی
به مسئولین ما بفهمان جوانان از دست رفتند، انحصار در فهم دین،
ڪمرِ "اندیشه ورزی" را شڪسته!

*🌍 خدای مملی*
*به "مملی ها" بیاموز ڪه تقصیر "خدای آسمان" نیست، بلڪه مقصر "خدایان زمین" هستند ڪه پدرت "ڪار" ندارد ، زمین و گاو ندارد؛*

اگر براتون امڪان داره، این گفتگو مملی با خدا را پخش ڪنید.....

👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻😥😥😥🙈


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


🔹 تفاوت های ۱۸ تیر ۱۳۷۸ با سوم می 1968

✍ مهران صولتی

🔸برداشت اول: در سوم می 1968 اعتراض دانشجویان دانشگاه نانت نسبت به تفکیک جنسیتی انجام شده به رویدادی انجامید که نه تنها بیش از یک ماه فرانسه را دستخوش التهاب ساخت بلکه توانست آثار درازمدتی بر فضای سیاسی -فرهنگی این کشور و حتی جهان بجا گذارد!

🔸 برداشت دوم: در هجدهم تیر ۱۳۷۸، اعتراض دانشجویان خوابگاه کوی دانشگاه تهران، با سرکوب بی سابقه از سوی نیروی انتظامی مواجه و به ناآرامی دانشجویی وسیعی در تهران منجر شد. جنبش دانشجویی متعاقب آن بعد از پنج روز دچار افول شد و داستان مطالبه گری دانشجویان با محکوم شدن سرباز وظیفه اروجعلی ببرزاده به جرم سرقت یک دستگاه ماشین ریش تراشی خاتمه یافت!!

☘ به رغم شباهت های ظاهری میان این دو رویداد، تفاوت های ژرفی بین این دو واقعه از منظر فرآیند و پیامدها وجود دارد که در ادامه به آنها می پردازیم:

🔺 جنبش دانشجویی فرانسه اگر چه در اعتراض به نقض یک آزادی اجتماعی به ظاهر کم اهمیت به وقوع پیوست( منع ورود دختران به خوابگاه پسران)، ولی به اعتراضات ژرفی علیه نظام سرمایه داری و نظام دانشگاهی این کشور انجامید که تا مدت ها برای دانشجویان جهان الهام بخش بود. در حالی که اعتراضات جنبش دانشجویی ایران به سرعت امنیتی و سرکوب شد. تغییراتی در عرصه سیاست و فرهنگ ایجاد نکرد و به زخمی بر اندام دانشگاه مبدل شد!

🔺 جنبش دانشجویی فرانسه به گسترش پهنه امکان انجامید. آزادی های سیاسی -اجتماعی افزایش یافتند و مجموعه ای از آثار ادبی، هنری و فلسفی در تحلیل آن مقطع خلق شدند. جامعه با این رویداد گامی به جلو برداشت و بسیاری از امور نیندیشیدنی را، اندیشیدنی کرد. در حالی که از اعتراضات جنبش دانشجویی ایران جز مشتی خاطرات تلخ و دردناک، چیزی برجای نماند. مسائل صرفا در فاز سیاسی مطرح، و جامعه در همان سطح زرد متوقف ماند. کینه ها انباشته شد و جامعه گامی به جلو برنداشت!

🔺 جنبش دانشجویی فرانسه در اتحاد با کارگران توانست مطالبات خود از نظم سیاسی موجود را ارتقاء بخشد. دو طرف ( حکومت و اپوزیسیون) توانستند با عقلانیت و مدارا سطح خشونت را کاهش داده و از این تهدید فرصتی برای انجام برخی اصلاحات بنیادین در جهت تکامل شعارهای انقلاب فرانسه(آزادی، برابری و برادری) ، خلق کنند ولی جنبش دانشجویی ایران نه تنها به مطالبات نخستین خود در زمینه مجازات عاملان نرسید بلکه با غلتیدن دو طرف در ورطه دوگانه امنیت- رادیکالیزم، همان آزادی های نیم بند دانشگاهی را از کف داد. فرصت یک اعتراض آرام و مسالمت آمیز به یک تهدید امنیتی تبدیل شد و هر دو سوی ملت و حکومت از وقوع آن دچار خسران شدند!

🔹 نکته پایانی: به دلیل تفاوت های سیاسی- فرهنگی میان کشورهای مبدا و مقصد در فرآیند تجدد، بسیاری از فرصت های این پدیده در ایران به دستاوردهای مورد انتظار نینجامیده است. فراهم نبودن ساختارها در کنار فقدان امکان حکمرانی خوب، جامعه ما را بیش از پیش دچار تهدید و بحران ساخته است. تلاش اندیشمندان ایرانی برای پشت سر گذاشتن شکاف دیرپای ملت-حکومت و اندیشیدن به راه های بدیل می تواند ما را به شرایط مناسب تری رهنمون شود.




فرهاد قنبری:
آقازاده های هنری و فرهنگی

آقازاده ها همیشه سعی می کنند موفقیت خود را به استعداد، اراده، قدرت و توانایی خود نسبت دهند و نقش پدر و مادر خود را در این موفقیت ها در حد بسیار ناچیز (انتقال ژن خوب) قلمداد کنند. آنها رسیدن به پست های مهم مدیریتی و کسب ثروت کلان و فلان جایگاه هنری و فرهنگی را نتیجه استعداد و لیاقت خود می دانند‌. به بسیاری از فعالان عرصه سینمایی و هنری و فرهنگی کشور نگاه کنیم. چه تعداد از این افراد با توجه به استعداد و توانایی شخصی خود به این جایگاه دست یافته اند؟ یا بهتر بگوییم اصلا چه استعداد و توانایی [جز ابتذال و لودگی] داشته اند که این جایگاه را اشغال کرده اند؟

فساد و آقازادگی صرفا مختص حوزه اقتصادی و روابط شخصی و مالی ناسالم نیست، بلکه حوزه مهمتری که فساد و آقازادگی می تواند ریشه کلی یک جامعه و یک فرهنگ را بخشکاند، حوزه "فرهنگ و هنر" است. وقتی در جامعه ای فرهنگ و هنر خوار شمرده شود و اهالی فرهنگ هر کدام به طریقی تارانده یا مجبور به عزلت نشینی می شوند، کم کم مفسدان و "آقازاده های هنری" با استفاده از برخی رانت های ایجاد شده توسط برخی سازمان ها، نهاد، موسسات و اشخاص مختلف وارد این حوزه شده و سکان و هدایت عرصه فرهنگ و هنر را در اختیار می گیرند و هرگونه که دلشان بخواهد بر اسب اقبال خویش می تازند.

اساتید بسیاری در ایران هستند که دهه هاست کار موسیقی می کنند، دستگاه و ردیف موسیقی را می شناسند، اما هیچگاه اجازه و مجوز کنسرت در یک سالن کوچک هم برایشان صادر نمی شود. اساتیدی هستند که سالهاست برای سینما، تئاتر و نمایش جانفرسایی کرده اند اما در هیچ سالن و نمایش خانه ای اجازه ورود نیافته اند‌‌‌. نقاشان با استعداد بسیاری در گوشه و کنار این سرزمین زندگی خود را صرف این هنر کرده اند اما تابلوهایشان در هیچ گالری اجازه نمایش نیافته است. بازیگران توانای بسیاری هستند که سالها به صورت اصولی دوره های آموزش بازیگری سینما و تئاتر را سپری کرده اند اما به خاطر اینکه پدر و مادرشان نامی در سینما ندارند یا پول و قیافه جذابی برای عرضه به این و آن تهیه کننده و کارگردان ندارند مهجور و گمنام می مانند. کارگردانان و نویسندگان توانای بسیاری هستند که در مافیای حاکم بر عرصه سینما نه سرمایه گذاری پیدا می کنند و نه اجازه کار می یابند. نویسنده های بسیاری سالهاست که در انتظار اجازه نشر آثارشان در تودرتوهای عجیب و غریب ارشاد گیر افتاده اند.

اما در این میان امثال مهران مدیری و محمدرضا گلزار است که علاوه بر قبضه کردن تلویزیون و سینما، سالن های کنسرت و موسیقی را نیز قرق کرده اند و کالای بنجل خود را به اسم موسیقی و هنر به فروش می رسانند. در این میان این دلنوشته ها و فکاهیات بهاره رهنما و لیلا اوتادی و امثالهم است که به اسم کتاب شعر چاپ شده و پشت ویترین کتابفروشی ها قرار می گیرد. در این میان دختر و پسر بی هنر، فلان بازیگر و تاجر و دلال و کارچاق کن سینماست که به عنوان بازیگر و ستاره سینما شناخته می شود.(در این مورد مثال آنچنان زیاد است که از حوصله نوشتار خارج است) در این میان فوتبالیست سابق و فلان آقا و خانم خوش قد و بالاست که یهویی چشم کارگردان و "استعدادیاب اعظم" را می گیرد و به آنی به فرد شماره یک هنر و تئاتر و سینمای کشور تبدیل می شود. در این میان کپی کاری با کاربون نقاشان معروف جهانی، توسط کارگردان مشهورسینماست که به عنوان "نقاشی" و اثر هنری گالری های هنری کشور را قبضه می کند. در این میان لودگی ها و ادا و اطوارهای عده ای بیگانه با قلم، طنزنویسان مجازی و سینمایی و تلویزیونی است که به اسم فلیمنامه و ژانر کمدی به تولید رسیده و گیشه های سینما را اشغال می کند..

باید به این بزرگواران یادآوری کرد که "آقازادگی" صرفا داشتن والدین متنفذ در عرصه سیاست نیست بلکه همه عرصه ها از جمله هنر، آقازاده های خود را تولید کرده است. آقازاده های لوسی که هر روز در فضای مجازی به "آقازادگی" اعتراض دارند و از این واقعیت که خود نیز از همان قماش هستند، غافلند.


Репост из: ancientworld | جهان باستان
آقای قالیباف طی نطقی در شروع مجلس گفت: امروز تمام سران یک دل هستند تا با مقاومت فعال در مقابل آمریکا و اسرائیل بایستند. یاد این حکایت افتادم: برف سنگینی در حال باریدن بود. ناصرالدین شاه هوس درشکه سواری به سرش زد. دستور داد اتاقک درشکه را برایش گرم و منقل وافور شاهی را هم در آن مهیا سازند.

آنگاه در حالی که دو سوگلی اش در دوطرف او نشسته بودند، در اتاقک گرم و نرم درشکه دستور حرکت داد.

کمی که از تماشای برف و بوران بیرون و احساس گرمای مطبوع داخل کابین سرخوش شد، هوس بذله گویی به سرش زد و برای آنکه سوگلی هایش
را بخنداند، با صدای بلند به پیرمرد درشکه چی که از شدت سرما می لرزید، گفت: درشکه چی!

به سرما بگو ناصرالدین شاه تره هم واست
خرد نمی کنه!درشکه چی بیچاره سکوت کرد..‌‌‌.
اندکی بعد ناصرالدین شاه دوباره سرخوشانه فریاد زد:درشکه چی! به سرما گفتی؟؟؟

درشکه چی که از سردی هوا نای حرف زدن نداشت پاسخ داد: بله قربان گفتم!!! خب چی گفت؟؟؟ گفت: با حضرت اجل همایونی کاری ندارم،اما پدر تو یکی رو درمیارم!

این حکایت دقیقا حکایت كسانى است که برای تحریم ها تره هم خرد نمیکنند و مشغول رجزخوانی و خط و نشان کشیدن برای قدرت های جهان هم هستند
و ملت زیر خط فقر همان درشکه چی اند
که باید تمام سختی های تحریم را تحمل می کنند

این حکایت دقیقا حکایت كسانى است
که برای تحریم ها تره هم خرد نمیکنند
و ملت زیر خط فقر، همان درشکه چی اند
که باید تمام سختی های تحریم را تحمل کنند.

@ancient


🔥 آتش بی مسئولیتی و بی توجهی بر پیکر زخمی زاگرس

▪️کوه های منطقه زاگرس و به ویژه مناطقی مانند کرمانشاه، کردستان، آذربایجان غربی، ایلام، لرستان، كهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری به دلیل طبیعت زیبا و سرسبز آن همیشه محلی برای گردشگران و کوهنوردان بوده و نقش مهمی در توسعه گردشگری و جذب توریست در منطقه داشته و زمینه ای مناسب برای امرار معاش و فعالیت دامداران و کشاورزان نیز هست و در رفع آلودگی هوا، توسعه باغداری و صنعت بوم گردی نیز تأثیر زیادی داشته و دارند اما متأسفانه به دلیل عدم نظارت مسئولین این منابع خدادادی در حال نابودی است و هر ساله بخشی از این مراتع و منابع طبیعی آتش می گیرند و خسارت جبران ناپذیری به طبیعت و محیط زیست منطقه وارد می شود.
منابع طبیعی و محیط زیست متعلق به شخص یا گروه خاصی نیست و به عنوان یک سرمایه ملی قلمداد می شود و حفظ و حراست و توجه به این منابع و بهره گیری مطلوب از آن زمینه ساز توسعه پایدار است و این مهم مشارکت همگانی به ویژه نهادها و سازمانهای مرتبط را می طلبد. موضوعی که همیشه موجب نگرانی است جدای از تغییر یا انهدام اکوسیستمها، آتش سوزی های گسترده و نابودی مراتع و منابع طبیعی است.
ناحیه رویشی زاگرس شامل سلسه جبال زاگرس، وسیع ترین و اصلی ترین رویشگاه گونه های مختلف بلوط در ایران بوده و به همین دلیل این منطقه از اهمیت بسیار ویژه ای برخوردار است.
امسال نیز در چندین منطقه زاگرس مانند سال های گذشته آتش سوزی های گسترده ای بخش های از مراتع و پوشش گیاهی این مناطق را در بر گرفت و بخش قابل توجهی از گیاهان و جانداران در این آتش سوزی ها از بین رفتند که نگرانی بسیاری از مردم به ویژه فعالان محیط زیست، کوهنوردان و دوستداران طبیعت را برانگیخته است.
متاسفانه خیلی اوقات شهروندان به دلیل سهل انگاری و رعایت نکردن نکات ایمنی سبب آتش سوزی در مراتع و منابع طبیعی می شوند و برخی اوقات هم افرادی ناشناس عمدی اقدام به آتش زدن مراتع و پوشش گیاهی کوه های زاگرس می کنند.
آتش سوزی مراتع و کوه های منطقه چند سالی است که به یک پدیده مخرب تبدیل شده و متاسفانه با گذشت زمان در راستای رفع این معضل اقدامی اساس انجام نشده و جدای از کم کاری برخی مدیران و نهادهای مرتبط بی مسئولیتی و بی تفاوتی مردم هم به این معضل اضافه شده است.
عدم حضور به موقع نیروهای مختلف از سوی ادارات و سازمان های دولتی مسئول و در برخی مواقع بی‌تفاوتی خود مردم برای مشارکت در مهار این آتش‌سوزی ها باعث شده که همیشه شاهد از بین رفتن بخش زیادی از منابع طبیعی، مراتع و پوشش گیاهی کوههای منطقه باشیم.
البته مشکلی که در این میان وجود دارد این است که مناطقی که در معرض آتش سوزی قرار می گیرند از مناطق صعب العبور و کوهستانی منطقه هستند که دسترسی به آنها و انتقال برخی تجهیزات اطفاء حریق مشکل و تا حدودی غیرممکن است. میزان زیاد بارندگی در سال جاری موجب رشد و تقویت پوشش گیاهی در منطقه و به‎ویژه در جنگلها و مراتع زاگرس گردیده که با توجه به گرم شدن هوا کوچکترین سهل‎انگاری و یک اتفاق ساده مانند: روشن کردن آتشی کوچک برای درست کردن چای و یک ته سیگار موجب آتش‎سوزی می‌شود که تعدادی از موارد آتش‎سوزی به همین دلیل بوده است.
اگرچه تاثیر هرکدام از عوامل را نمی توان در ایجاد موردی آتش سوزی ها نادیده گرفت، اما به تحقیق هیچ‎کدام از اینها نمی‏تواند عامل بروز این ناهنجاری به صورت فراگیر تلقی شود. به گواه اهالی منطقه حتی در نقطه‎ی اوج جنگ که این مناطق مانند مریوان که در زیر آتش شدید توپخانه دشمن بعثی قرار داشت موارد آتش‎سوزی به این اندازه در منطقه مشاهده نمی‎شد.
اساسی‎ترین راهکار جلوگیری از آتش‎سوزیها پیشگیری است و باید در این راستا بیشتر فرهنگ‎سازی شود و با آموزش‎های بیشتر شهروندان، آنان را با اهمیت عرصه های منابع طبیعی به عنوان یک سرمایه پایدار ملی بیشتر آشنا کرد تا برای حفاظت از این عرصه ها همکاری بیشتری داشته باشند.
در استانهای زاگرس نشین به لحاظ فرهنگی و آداب و رسوم این منطقه و ارتباط زندگی مردم با منابع طبیعی و محیط زیست وابستگی زیادی به نمادهای طبیعی به ویژه کوهها وجود دارد که این امر به عنوان یک فرصت می تواند در حفظ منابع طبیعی مؤثر باشد.
سهل‎ انگاری برخی از شهروندان و برخی اوقات بازی گوشی کودکان و متاسفانه گاهی اوقات عمدی آتش زدن مراتع و پوشش گیاهی سبب آتش سوزی ها و حوادثی جبران ناپذیر می شود.
باید تلاش کنیم با خردمندی، هوشیاری و عزم همگانی جنگلها و طبیعت زیبای کوهستان‎های زاگرس را حفظ و حراست کنیم. این مهم مستلزم مشارکت و تلاش گسترده و همه جانبه مسولین و مردم دلسوز و فهیم است تا از این نعمت و ارزشها هم بهره گرفت و هم آن را برای آیندگان حفظ کرد و این وظیفه همه ماست، ضرورتی که باید بیشتر به آن توجه کرد.

✍یحیی صمدی/خرداد 99- سنندج


#پندنامه

روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .

حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند .
روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند.
حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید.

حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت .
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند.
حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟
کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی.
فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد.
فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد....

🌺از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش


شعر نو کرونایی ...

ماسکها را باید بست...
دستها را باید شست.
جور دیگر باید زیست.
دست اگر نتوان داد، اندوهی نیست.
خانه دوست اگر نتوان رفت، یادش هست.
میداند دوست، حال که تن را پای رفتن نیست،
خاطره را پر پرواز اما هست.
دل به دریا باید داد با بال خیال
حال که واکسن نیست، با ماسک باید زیست.
دیده را باید شست،
دست را از دیده نهان باید کرد.
جور دیگر باید زیست ...😷


در خبرها آمده است که به حساب نمایندگان مجلس دویست میلیون تومان به عنوان حق مسکن و سی و یک میلیون تومان به عنوان حقوق و سایر هزینه ها واریز شده است.
شما را نمی دانم اما به شخصه رضایت کامل دارم که به حساب هر کدام از این بزرگواران به جای دویست میلیون، دو میلیارد تومان هم واریز شود به شرط آنکه زحمت کشیده و لطفی کرده و کاری به کار مردم و مملکت نداشته باشند و هوس قانونگذاری به سرشان نزند و با همان ختم قرآن و مداحی و گذاشتن لایو با رائفی پور و دیدن فیلم اخراجی های ده نمکی و گرفتن سلفی با قالیباف و برگزاری نماز جماعت و مراسم دعا و نماز آیات و امثالهم اوقات خود را سپری نمایند.


✍📚📚
مفسدان و بانکها

عباس ایروانی ابرمتهم اقتصادی در دادگاه گفته است: "بدهی به بانک جرم نیست، افتخار است!"
البته ایشان نفرمودند که این افتخاری است که به ندرت نصیب سایر شهروندان و مردم معمولی می شود.

برتولت برشت در مورد منطق پشت گسترش بانکها می گوید: "دزدی از بانک کار دزدهای تازه کار است، دزدهای حرفه ای، بانک تاسیس می کنند"

در یکی دو دهه اخیر شاید هیچ حوزه اقتصادی کشور به اندازه بانکها و موسسات مالی رشد سریع و قارچگونی نداشته است. نگاهی به خیابان ها و میادین شهرهای مختلف، این واقعیت ملموس که بهترین و شکیل ترین ساختمان ها هر منطقه و شهری را بانک ها و موسسات مختلف مالی به خود اختصاص داده اند را نمایان می سازد. بانک ها و موسسات مالی در سالهای اخیر به سرعت رشد کرده و هر یک با انتخاب یک نام موجه (دینی یا باستانی) و تبلیغات گسترده، به سرعت شعبه های خود را به سراسر کشور گسترش دادند.

اغلب این بانکها و موسسات مالی که بخش عمده تبلیغات تلویزیونی و رادیویی و بیلیوردهای خیابانها را در اختیار داشته و با پرداخت های نجومی ورزشکار و بازیگر و مربی فوتبال و.. را برای تبلیغ خود به استخدام درمی اورند در عمل نه کار تولیدی خاصی انجام می دهند و نه حمایت خاصی از تولید کنندگان و فعالان واقعی عرصه اقتصاد هم دارند و نه آنگونه که ادعا می کنند خصوصی هستند.

منطق تاسیس موسسه مالی و بانک در ایران منطق خاص و عجیبی است. منطقی که احتمالا جز معدودی از متنفذان و آقازاده بقیه جامعه از آن بی خبر هستند و اجازه خبر دار شدن هم پیدا نخواهند کرد. تنها چیزی که به عنوان شهروندان(خوب و مطیع) مشاهده می کنیم، این است که بانک و موسسه ای سریع دفاتر خود را راه انداخته و بلافاصله وام هایی با سودهای نجومی پرداخت می کند و از سوی دیگر از مردم می خواهد پول خود را در آنجا سپرده گذاری کنند و سود دریافت نمایند. منطق و کارکرد آنها هم ساده است. این بانک ها و موسسات در ازای پرداخت سود مثلا پانزده درصد برای سپرده گذاریهای بلند مدت، وام هایی با سود بیست تا سی درصد به متقاضیان پرداخت کرده و مابه تفاوت حاصل از این دو رقم را به عنوان حق دلالی و سود خود به جیب می زنند..

البته گاهی هم اساطیر بانکداری حوصله و صبوری لازم برای "جیب بری" قطره چکانی را ندارند و یکجا همه سپرده های بانک و موسسه را خالی کرده یا هزاران میلیارد به "ایروانی ها" که افتخارشان بدهکار بانک بودن است پرداخت می نمایند و سپس اعلام ورشکستگی می نمایند و بعد آن باز هم یک شهروند خوب میماند و پلاکاردی در دست در، مقابل مجلس و بانک مرکزی و..

باید به خاطر داشت تعبیر "دزدان حرفه ای" به تاسیس کنندگان بانک ها از سوی "برشت" مخصوص بانک های جوامع غربی بوده است که در اغلب آنها بهره سپرده و سود وامهای بانکی کمتر از دو درصد است و بانکها در رقابت آزاد و نه به صورت دولتی اداره می شوند. به نظر برشت اگر با سیستم بانکداری کشور ما آشنا می شد از اصطلاحی فراتر از دزدان حرفه ای استفاده می کرد..
بی شک در آینده نه چندان دور برخی بانکهای کشور می توانند به عنوان یک نمونه مطالعاتی خاص برای رانت و پولشویی مورد استفاده جهانیان قرار بگیرند. بی دلیل نبود که یکی از مکانهایی که در اعتراضات آبان ماه آماج حملات قرار گرفت و بیشترین تخریب ها را پذیرا شد، بانک ها و موسسات مالی بودند. مسئله ای که نشان می دهد بخش بزرگی از جامعه هیچ نسبتی با این موسسات نداشته و بانکها را دشمن خود تلقی می نماید.


علی یزدی‌خواه، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با بیان کاهش زاد ولد در کشور:
" امسال این آمار [زاد ولد] به حدود یک میلیون و ۱۰۰ هزار نوزاد کاهش داشته و این موضوع باعث شرمساری است"

پ.ن: ۱- کاهش رشد جمعیت و بالطبع کم بودن نیروی جوان در آینده، می تواند باعث نگرانی باشد ولی چه ارتباطی به شرمساری دارد؟ شرمساری زمانی است که انسان عملی مانند دزدی که خلاف عرف و اخلاق و قانون است، مرتکب شود. حال اینکه افرادی به هزاران دلیل از جمله عدم تامین مالی تصمیم به نیاوردن فرزند گرفته اند کجایش مایه شرمساری است؟
۲- جناب نماینده محترم کمیسیون فرهنگی مجلس، شرمساری از کم شدن تولید فرزند نیست بلکه از افزایش روزانه کودکان کار است. شرمساری از فروش نوزاد و کودک برای تکدی گری و گدایی است. شرمساری از نبود ابتدایی ترین امکانات تحصیلی و رفاهی در بسیاری از روستاها و حاشیه شهرهاست. شرمساری از قتل کودک و نوجوان در خانواده از جهل فرهنگی است. شرمساری از این نظام آموزشی و رسانه ای است که کودکان را به رباتی تست زن در دست مافیای آموزش بدل کرده است..
دنبال شرمساری هستید؟ کافیست از پنجره محل کارتان، نگاهی به بیرون بیاندازید..
@kharmagaasعلی یزدی‌خواه، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با بیان کاهش زاد ولد در کشور:
" امسال این آمار [زاد ولد] به حدود یک میلیون و ۱۰۰ هزار نوزاد کاهش داشته و این موضوع باعث شرمساری است"

پ.ن: ۱- کاهش رشد جمعیت و بالطبع کم بودن نیروی جوان در آینده، می تواند باعث نگرانی باشد ولی چه ارتباطی به شرمساری دارد؟ شرمساری زمانی است که انسان عملی مانند دزدی که خلاف عرف و اخلاق و قانون است، مرتکب شود. حال اینکه افرادی به هزاران دلیل از جمله عدم تامین مالی تصمیم به نیاوردن فرزند گرفته اند کجایش مایه شرمساری است؟
۲- جناب نماینده محترم کمیسیون فرهنگی مجلس، شرمساری از کم شدن تولید فرزند نیست بلکه از افزایش روزانه کودکان کار است. شرمساری از فروش نوزاد و کودک برای تکدی گری و گدایی است. شرمساری از نبود ابتدایی ترین امکانات تحصیلی و رفاهی در بسیاری از روستاها و حاشیه شهرهاست. شرمساری از قتل کودک و نوجوان در خانواده از جهل فرهنگی است. شرمساری از این نظام آموزشی و رسانه ای است که کودکان را به رباتی تست زن در دست مافیای آموزش بدل کرده است..
دنبال شرمساری هستید؟ کافیست از پنجره محل کارتان، نگاهی به بیرون بیاندازید..


روشنفکرِ « نمی‌خواهم»
روشنفکرِ «چه می‌خواهم»

از میرزا فتح‌علی خوندزاده و میرزا قاخان کرمانی بگیر تا سید حسن تقی‌زاده و دکتر ارانی و بهار و نیما یوشیج و صادق هدایت و ذبیح بهروز، ولی در مجموع آنها را به دو گروه تقسیم می‌کنم:

الف. روشنفکرِ « نمی‌خواهم »
ب. روشنفکر ِ «چه می‌خواهم »

متأسفانه جامعهٔ عقل گریزِ ما همیشه به «روشنفکران نمی‌خواهم» (امثال صادق هدایت) بها داده است و از «روشنفکر چه می خواهم» ( امثال سیدحسن تقی زاده و دکتر ارانی ) با بی اعتنایی و گاه نفرت یاد کرده است.
ولی آنها که سازندگان این سرزمین‌اند بیشتر همان «روشنفکران چه می‌خواهم» اند چه ارانی باشد و چه تقی زاده. در ایران برای این که شما مصداق روشنفکر نمی خواهم شوید کافی است که از مادرتان قهر کنید و بگویید «خورشتِ بادمجان رادوست ندارم» و یک عدد رمان پست مدرن کذایی و یا چند شعر جیغ بنفشِ بی‌وزن بی‌قافیه و بی‌معنی («احمدایِ» مُدرن) هم در این عوالم مرتکب شوید و به تمام کائنات هم بد و بیراه بگویید و دهن کجی کنید ولی روشنفکر چه می‌خواهم شدن بسیار دشوار است و «خربزه خوردنی» است که حتی پس از مرگ هم باید «پای لرز» آن بنشینید.
از نکات عبرت آموز یکی هم این است که فرنگی جماعت نیز، برای روشنفکران نمی‌خواهم ما همیشه کف زده‌اند.

محمد رضا شفیعی کدکنی_با چراغ و آینه


فرهاد قنبری:
ظریف و مرگ نمادین

مرگ نمادین با مرگ طبیعی و فیزیولوژیک متفاوت است. مرگ نمادین به معنای از دست رفتن موقعیت نمادین افراد (مثلا شاه. رئیس جمهور. پدر. وزیر) در عرصه اجتماع است. به عنوان مثال پدری که هیچ ارج و قرب و احترامی پیش فرزندان خود ندارد، جایگاه نمادین پدری خود را از دست داده و دچار مرگ نمادین در این نقش شده است.
حضور محمدجواد ظریف در مجلس نشان داد که او نیز در مقام وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران دچار مرگ نمادین شده است. فریادها و توهین های نماینده های محافظه کار از یک سو و خنده های مصنوعی و پاسخ های تکراری ظریف همگی نشانگر آن بود که حضور ایشان در جایگاه وزیر خارجه دیگر نه بردی بین المللی دارد و نه دیگر در داخل کسی را وادار به تشویق می نماید. مسئله ای که نشان داد ایشان قبل از واگذاری کرسی وزارت دچار مرگ نمادین سیاسی شده است.

در مورد عملکرد آقای ظریف نگاهها و نظرات بسیار متفاوتی در جامعه وجود دارد. حامیان دولت و برخی اصلاح طلبان ظریف را قهرمان دیپلماسی می دانند که به مانند "جغد مینروا" در دل شب سیاه و تاریک سیاست خارجی کشور به پرواز درآمد و کشتی به گل نشسته سیاست و اقتصاد ایران را به ساحل امن رسانید. در مقابل جریانی موسوم به برانداز" ظریف را دروغ گویی شیاد و فاسد می دانند که برای بزک کردن نظام در عرصه بین الملل استخدام شده بود و در سوی هم دیگر جریان محافظه کار قرار دارد که ظریف و تیم همراه او را به واسطه امضاء برجام، جاسوس و وطن فروش خطاب می کنند و خواهان برخورد جدی و محاکمه آنها هستند.

ظریف را باید فارغ از همه این تعریف ها و هجمه ها مورد بررسی قرار داد. واقعیت آن است که ظریف یا ساختار قدرت در ایران را به درستی نمی شناخت یا اینکه با خوشبینی به تغییر رویه آن اعتقاد داشت و این توانایی را در خود احساس می کرد که پس از سی و پنج سال طرحی نو در عرصه بین اللمل درخواهد انداخت و جهانیان را با ایران جدیدی آشنا خواهد کرد. ظریف از همان ابتدا با ظاهر و رفتاری متفاوت (صورتی اصلاح شده و خنده ای بر لب در مقابل چهره های عبوسی مانند آقای متکی، جلیلی و صالحی که با خشکی چهره و جای مهر در پیشانی، فیگوری زمخت را نشان می دادند که انقلابی گری و شعارهای انقلابی را به اذهان متبادر می کرد) حامل این پیام بود که او دیپلماتی است که به کار خود آگاه است و به دنبال سازش و عادی سازی روابط ایران با نظم بین المللی است.

آقای ظریف در پیگیری سیاست عادی سازی روابط خارجی ایران در هر دو جبهه اقناع محافظه کاران داخلی و موفقیت در مقابل همتایان خارجی شکست خورد. آقای ظریف این واقعیت ملموس که وزیرخارجه کشوری است که چهار دهه شعار "مرگ بر سازشکار" را شعار اصلی خود می داند را فراموش کرده بود. آقای ظریف فراموش کرده بود که در کشوری وزارت خارجه را بر عهده گرفته است که هنوز پس از چهل سال از انقلاب، حمله به سفارت کشورهای مختلف را حق مسلم خود می داند و رفتار و کردار و گفتار خود را تنها متر و معیار حقیقت در جهان تلقی می کند. ظریف به این مسئله اگاهی نداشت که هر سخن و تصمیم وزارت مطبوع او با موجی از اعتراض ها از حوزه های علمیه تا پایگاههای بسیج را به دنبال خواهد داشت و با هر موضع گیری به خیانت و وطن فروشی متهم خواهد شد.
آقای ظریف و تیم همراه ایشان همانطور که در شناخت قدرت محافطه کاران داخلی دچار اشتباه شدند در شناخت واقعیت های حاکم بر عرصه بین الملل نیز دچار خوشبینی و اشتباه بودند. آقای ظریف و تیم همراه به حوزه روابط بین الملل اخلاقی می نگریستند و معتقد بودند که دولت ها از قوانین و تعهدات خاصی پیروی می کنند. ظریف بارها و بارها در سخنرانی های خود به امکان ناپذیری بازگشت تحریم های آمریکا اشاره کرده و معتقد بودند که برجام یک عهدنامه بین المللی است که کشوری به تنهایی نمی تواند آن را زیر پا گذاشته یا از آن خارج شود. تیم آقای ظریف این واقعیت تلخ که منطق حاکم بر روابط بین الملل، منطق آنارشیک است را نادیده می گرفتند (یا اصلا باور نداشتند)، آنها باور نداشتند که عرصه بین الملل به مانند جنگل از قانون زور پیروی می کند و در این میان آنکه زورش بیشتر است قلمرو حکمرانی بیشتری در اختیار دارد و او است که حق و ناحق را مرز بندی می کند.

حالا ظریف مانده است و معاهده ای بر باد رفته و مردمی ناراضی و خسته از تورم و تحریم. حالا ظریف مانده است و محافظه کارانی که شکست سیاست سازشکارانه و آشتی جویانه او را جشن گرفته اند و پنج به علاوه یکی که به هیچکدام از تعهداتشان عمل نکرده اند..
حالا ظریف مانده است و وزارتی که بود و نبود او در راس آن تفاوتی ایجاد نمی کند..

حال تمام شواهد و قراین حاکی از آن است که آقای ظریف هم به مانند اقای روحانی قبل از پایان دوره وزارت خود، کارکرد سیاسی خود را از دست داده است و به اصطلاح به "مرگ نمادین سیاسی" دچار شده است..


تنها کاری که فرمانروایی توتالیتر برای راهنمایی رفتار اتباع خود باید انجام دهد، آماده ساختن یکایک آنها برای ایفای نقش دژخیم و یا قربانی است . وظیفهٔ این آماده‌سازی دوسویه که در رژیم توتالیتر جانشین اصل عمل می گردد ، به عهدهٔ ایدئولوژی توتالیتر است .
ایدئولوژی ها_ایسمهایی که برای ارضای هوادارانشان می توانند هرچیز و هر رخدادی را با استنتاج منطقی از یک قضیهٔ اصلی توجیه کنند_ پدیده های نسبتاً جدیدی هستند و سده ها است که نقش ناچیزی در زندگی سیاسی داشته اند. تنها با بصیرت پس از وقوع واقعه است که اکنون می توانیم عناصر معینی را در این ایدئولوژی ها کشف کنیم که برای فرمانروایی توتالیتر سخت سودمندند.

#هانا_آرنت
#توتالیتاریسم


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


کاشت نهال به‌جای جشن عروسی در شرایط کرونا !

زوج اهل شهر قلعه‌تل خوزستان در شرایط کرونایی برای جلوگیری از شیوع کرونا و فرهنگ‌سازی حفاظت از محیط زیست، زندگی مشترک خود را با کاشت نهال آغاز کردند👌🏻

این زوج با خودداری از برگزاری جشن عروسی و کاشت 2 اصله نهال زندگی مشترک خود را آغاز کردند


Репост из: ژیوار


Репост из: ژیوار
زندگى رو زیاد جدی نگیر... چون هرگز از اون زنده بیرون نمیای...

Показано 20 последних публикаций.

196

подписчиков
Статистика канала