فرهاد قنبری
طبقه متوسط جدید
مواجهه گسترده ایرانیان با غرب و تمدن مدرن غرب از عصر حکومت پهلوی و به ویژه پهلوی دوم آغاز می شود. ایرانیان به واسطه رشد و گسترش صنعت توریسم، مسافرت های بین المللی، گسترش روز افزون رسانه های ارتباطی و امثالهم آشنایی و شناخت بیشتری از جهان غرب به دست می آورند. این بخش از جامعه شهری ایران را باید بنیانگذار «طبقه متوسط جدید»(دانشگاهیان، پزشکان، مهندسان و..) در ایران قلمداد کرد. طبقه ای که هر چند تا پایان عصر پهلوی آنچنان گسترده نبود اما وزن اجتماعی بالایی داشت و در انقلاب سال ۵۷ با پشت کردن به شاه و ائتلاف با طبقه متوسط سنتی(بازار، روحانیت) نقش مهمی در انقلاب ایفا کرد.
اما جمهوری اسلامی نه نماینده و سخنگوی این طبقه بلکه نماینده طبقه متوسط سنتی بود و در همان سالهای ابتدایی انقلاب با به حاشیه راندن نمایندگان سیاسی طبقه متوسط جدید(چپ، ملی مذهبی، ملی گرا) خود به تنها گفتمان هژمونیک انقلابی تبدیل شد.
جمهوری اسلامی طی این چند دهه اگر چه در ظاهر هیچگونه سازشی با طبقه متوسط جدید نداشت اما ناخواسته بیشترین تلاش را برای رشد طبقه متوسط جدید به کار گرفت. طی چند دهه اخیر اگر چه جمعیت ایران کمی بیش از دو برابر شد اما تعداد دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی بیش از سی برابر رشد کرد و زنان اکثریت صندلی های دانشگاهها را تصاحب کردند.
رشد جمعیت دانشجویی یک نتیجه مهم داشت و آن فربه تر شدن طبقه متوسط جدید بود. طبقه ای که به واسطه تحصیلات علاوه بر نیازهای شغلی و اقتصادی، خواهان سبک زندگی جدیدی نیز بود.
اولین تضاد علنی طبقه متوسط جدید با طبقه سنتیِ حاکم در دوم خرداد سال ۱۳۷۶ و حادثه کوی دانشگاه در سال ۷۸ رخ داد. این طبقه رو به رشد دیگر روایت سنتی و پدرسالارانه از سبک زندگی و نظام سیاسی و حکومت دینی را نمی پذیرفت و به واسطه تحصیلات دانشگاهی اطلاعات بیشتری از جهان غرب داشت و خواهان تعامل با دنیا و سفر به کشورهای مختلف بود. این طبقه در حوزه های مختلف اجتماعی و فرهنگی از سینما گرفته تا موسیقی پاپ و سبک پوشش تغییرات مختلفی را طلب می کرد.
در مقابل جناح محافظه کار سنتی که از تغییرات گسترده سبک زندگی این طبقه روبه رشد در ترس و وحشت بود با تمام ابزارهای خود [تهدید نویسندگان و روشنفکران، توقیف فله ای روزنامه ها، توقیف فیلم و تئاتر، ممیزی های سخت در حوزه نشر، ایجاد گشت ارشاد و..] تمام تلاش خود را برای به حاشیه راندن الگوی و سبک جدید زندگی طبقه رو به رشد جدید به کار گرفت.
اما در همان حین که گفتمان سنتی با تمام قدرت در حال تبلیغ علیه الگوی زندگی و فرهنگ غربی بود، طبقه متوسط جدید به واسطه گسترش روزافزون رسانه های آماده می شد تا بزرگترین تقابل خود با گفتمان سنتی حاکم را به خیابان بیاورد. جنبش سبز نماینده این طبقه جدید شهری بود.
طبقه متوسط جدید پس از تجربه انتخابات ۸۸ و حوادث پس از آن متوجه سختی های مسیر پیش روی اصلاح طلبی شد و کم کم از آن آرمانگرایی دوره دوم دولت خاتمی به سمت واقع گرایی و پذیرش اصلاحات تدریجی حرکت کرد. مشارکت این طبقه در انتخابات سالهای ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ نمونه تلاشهای مسالمت آمیز این طبقه برای حک کردن خود بر پیشانی اجتماع و به عقب راندن گفتمان سنتی بود.
اما سنگینترین ضربه به طبقه متوسط جدید ایران نه از سوی گفتمان سنتی حاکم بر کشور بلکه از سوی دونالد ترامپ رئیس جمهور وقت آمریکا صورت گرفت. خروج آمریکا از برجام به مثابه هدیه ای الهی برای محافظه کاران و طبقه متوسط سنتی کشور بود تا با تکیه بر آن تمام کینه انباشته خود از طبقه متوسط جدید را بر سر آنها فرود آورند و انبوهی از توهین و متلک را نثار این طبقه و دولت به گِل نشسته ای نمایند که برگزیده این طبقه محسوب می شد.
گفتمان سنتی صاحب قدرت در انتخابات سال ۱۴۰۰ نشان داد که دیگر سر هیچ سازگاری با طبقه متوسط جدید ندارد و آنها را به طور کامل از عرصه حیات سیاسی کنار خواهد گذاشت. طبقه ای که حالا نزدیک به چهل درصد جمعیت کل کشور و بیش از شصت درصد جمعیت کلانشهرها را شامل میشد، دیگر هیچ مفری برای به رسمیت شناخته شدن پیش روی خود نمی دید و فشارهای ناشی از گسترش روزافزون تورم و سخت گیری های اجتماعی را نیز با پوست و استخوان خویش احساس می کرد.
درگذشت تراژیک مهسا امینی بهانه ای برای طغیان این طبقه بود که احساس می کرد از حق و حقوق و جایگاه و شأن یک شهروند برخوردار نیست..
حال گفتمان سنتی حاکم دو انتخاب پیش روی دارد. این گفتمان می تواند به مانند سابق با تقلیل دادن این طبقه بزرگ اجتماعی به منافق و بی دین و بی غیرت و امثالهم آنها را سرکوب کامل نموده و به حاشیه براند و منتظر حوادث بعدی بماند و یا اینکه از پوسته ایدئولوژیک خود خارج شده و با به رسمیت شناختن سبک و الگوی زندگی و خواستهای این طبقه از حوادث خطرناک آتی جلوگیری نماید.
@kharmagaas