راستش خیلی وقته برات از ته دل ننوشتم،انگار ی چیزی نمیزاره حرفام بیان بیرونو ب شکل کلمه دربیان،اون دفترچه هارو یادته؟،همونایی ک توشون برات مینوشتم،اره همون دفترچه نارنجی ک ی روز خوندیشو اومدی ازم عذرخواهی کردی،ب خاطر رفتنت،ب خاطر همه اون اوتفاقا،منم عذرخواهیتو منتقل کردم ب روح خستم،ب دستای سردم،ب باورایی ک از بین رفت،ب احساسی ک له شد،ب غروری ک خرد شد،و تنها چیزی ک برات نوشتم این بود: من نمیتونم نبخشمت.
هیچوقت نفهمیدم دنبال چ منطقی میگردی تو دوس داشتن من؟!
هیچوقت نفهمیدم دنبال چ منطقی میگردی تو دوس داشتن من؟!