گمشده !


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


is typing...✔️?
Insta: maryamesmaeilli
t.me : https://telegram.me/dar2delbot?start=send_WKXAKwx

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций






امشب هم مثل شب های دیگر است
پنکه سقفی اتاق میچرخد
صدای جیرجیرک های درختان کوچه می آید ، نسیم می وزد و مهتاب هنوز می تابد .
همه چیز امن و امانست اما هنوز یک جای کار شب بو دار است،
بوی کسی که نیست می آید
هنوز نرسیده
بو کن !
انگار که در شب گمشده !
#مریم_اسماعیلی


آفتاب مرداد هوارا شاید گرم کرد اما دل هارا هنوز نه!
صدای سه تار درویش آنقدر سوز دارد که مرا غرق روزهایی میکند که بدون خستگی
می دویدم تا شاید برسم ..
برسم و تمام خستگی های راه را در آغوشش به در کنم.
یقین داشتم اشتیاق صادقانه قلب هارا پیوند می دهد
اما من هرچقدر صادقانه در این سال ها دویدم نرسیدم..
به لبخند گرمش
به چشمان پر حرفش
به قلبش!
نرسیدم..
کافه چی چای می آورد
درویش هنوز سه تار می زند و عمیق تر که نگاهش می کنم می بینم لبخندش هنوز سرد است
راه هنوز طولانی ست...
#مریم_اسماعیلی


روی نیمکت فلزی پیاده رو پارک نشسته بودم.
هوا سرد بود
سردی هوارو با چایی که از بوفه پارک خریده بودم خنثی کردم..
حس میکردم هوا کلافس!
رفتم به اون روزای دور..
خیلی دور..
اون روزایی که پشت پنجره خونه آقاجون میشستم و کنار هوای سرد به بخار چاییم نگاه میکردم و میگفتم:
بارون میاد..؟!
و اونقدر پشت پنجره منتظره بارون میموندم ،که دم دمای غروب, وقتی که هوا تاریک میشد و صدای خش خش جاروعه رفتگر محل میپیچید تو کوچه..
به آسمون نگاه میکردم
پنجررو میبیستم و میگفتم:
نیومد..
انگار که هربار دلم هوای پنجره و بارون و میکرد
بارون باهام قهر میکرد و نمیبارید..
دستامو طاق باز روی نیمکت گزاشتم و به آسمون نگاه کردم
یه لبخند محو نشست رو لبام که یه صدای خش دار مردونه یه سرفه کردو،نشست کنارم
یه کارتون پر سیگار با یه بند از گردنش آویزون بود
یه دونه از پاکتای سیگارو برداشت گرفت طرفم ،
یه نیم نگاه به صورت تیرش و یه نیم نگاه به بسته کردم و سرمو اروم،به معنی "نه" تکون دادم
کارتون سیگارارو گذاشت رو صندلی وآروم از سیگارش کام گرفت..
انگار که اونم مث من رفت به اون روزای خیلی دور...
"ازبچگی تا چشم باز کردیم همش بدبختی بود و بدبختی
یه شب تو همین زمستون، خواهرم بخاطر پسر همسایه که دلش میخاستش و نیومد، رفت تو اتاقش و دیگه بیرون نیومد!
با صدتا دیازپام کلک خودش رو کند.
بعد از اون اتفاق پدرمم دووم نیاورد.
اونم رفت!
بعد اون پاشدم دست کسی و که فک میکردم قراره بشه همه پناهه زندگیم و گرفتم و رفتیم که بریم تا آخرش!
ولی..
اونم رفت و
نیومد..
به اینجای حرفش که رسید نفساش تند شد
سنگین تر داشت کام میگرفت..
هوا تاریک شده بود
برگشت
با چشمای قرمزش تو چشام زل زد و گفت :
خوبه که نمیکشی
خوبه که نمیدونی اعتیاد چیه..
اما من میفهمیدم!
میفهمیدم دوری و دیوونگی یعنی چی!
میفهمیدم دوری و دوست داشتن یعنی چی!
درکش میکردم..
میدونستم وقتی به آ*غ*و*ش یک زن،
به آ*غ*و*ش
یک مرد معتاد میشی،
حاضری دست به چه کارایی بزنی..!
من درد این خماری و این اعتیاد و کشیدم..
یه لبخند محو بهش زدم
شب شده بود
بلند شدم
صدای خش خش جاروعه رفتگر پارک بلند شده بود...
به آسمون نگاه کردم ...
نیومد...
#مریم_اسماعیلی

Показано 5 последних публикаций.

40

подписчиков
Статистика канала