بنبستِ پرستو
دِین داره قصهی منو روایت میکنه. با این تفاوت که بیلی سندروم داون داره و از این جهت با خیلی از اطرافیانش که خودشون رو انسانهای سالم! میدونن متفاوته و من گرچه سندروم داون ندارم، سندروم پوشیدن لباسهای رنگی و یه کمی متفاوت با اطرافیانم دارم؛ همونجوری که آدمهای اون بیرون بیلی رو منگول خطاب میکنن، من رو هم با انگشت نشون میدن و منگول، دیوونه، رمال، سرخپوست، جادوگر، عقبافتاده، دلقک، داهاتی، کولی و کلی صفات دیگه بهم نسبت میدن و من بارها بهشون گفتم که برای تمسخر من قرار نیست شخصیت یک فرد فالگیر یا یه دخترک کولی یا یه انسانی که توی روستا و داهات زندگی میکنه پایین بیارن و به اونها توهین کنن.
دِین با اینکه بچهی شری است و از کتک زدن هیشکی تو مدرسه دریغ نمیکنه ولی در برابر بیلی خوب میتونه زبونش رو کنترل کنه، مثلن تا میاد بگه "عقب..." سریع خودش رو جمعوجور میکنه پیش از اینکه بیلی بخواد بهش یادآوری کنه من عقبافتاده نیستم. تازه یه کروموزوم هم از تو و امثال تو بیشتر دارم. و تصور کن دردسرسازترین پسر مدرسه بخواد با یه پسری مثل بیلی دوست شه و این وسط هر دو دنبال پدرهاشون بگردن.
هوش بیلی و قدرتی که توی حل معماها داره خواننده رو به این نتیجه میرسونه که اگر قرار بود تعداد افراد سندروم داونی بر دیگر افراد جامعه پیشی بگیره، این بقیهی افراد بودن که ناقص و عقبافتاده باید لقب میگرفتن، بدشانسی آدمهای متفاوت از بقیه اینه که تو گروه حداقلها دستهبندی میشن نه حداکثرها.
با خودم فکر میکنم چقدر از این دست کتابها توی کتابخونههامون کمه. چقدر کتابهای تألیفی کمی در مورد تفاوت آدمها با همدیگه داریم و چقدر سطح شعور و فرهنگمون از این مسئله دوره که جای تمسخر همدیگه یه کم آدمیزادانهتر با هم زندگی کنیم. درصد کمی از ما آموزش دیدیم وقتی یه آدم نابینا توی خیابون میبینیم دستشو بگیربم و از خیابون ردش کنیم. در مقابل، درصد بالایی از ما بهشون میخندیم، مسخرهشون میکنیم و دستشون میاندازیم. درصد پایینی از ما یاد گرفتیم وقتی کسی صاف و صوف راه نمیره و یکی از پاهاش از دیگری کوتاهتره، بر و بر بهش نگاه نکنیم و شَل، لَنگ، چلاق و امثال اینها خطابش نکنیم. ما خیلی چیزها رو یاد نگرفتیم و به طرز فجیعی در برابر تغییر خودمون مقاومت میکنیم.
اگه به من بود اون عکسی رو میگذاشتم که میدل دست راستم برافراشته است برای دخترکانی که از کنارم رد شدن و مسخره کردن و غشغش خندیدن...
اکثر نویسندههامون دنبال نوشتن کتابهای تیتیشمامانی برای بچههای تیتیشمامانی هستن و این بچهها فردا آدمبزرگهایی میشن که جلوتر از بینیشون رو نمیبینن و یکی میشن که توی خیابون وقتی انسانی متفاوت از هر نظر میبینن انگشت تو پهلوی دیگری فرو میکنن تا اون رو هم از دیدن صحنه محروم نکنن یا اگر تنها باشن یواشکی از اون فرد عکس میگیرن تا بعدها به دوست و رفیقشون نشون بدن و بخندن.
پرستو جمشیدی
مشخصات کتاب:
بنبست
نویسنده: اِرین جید لنگ
مترجم: کیوان عبیدی آشتیانی
نشر افق
۱۸۵۰۰ تومان
📖
https://t.me/ofoqkidsandteens/508