✅ بخشی از کتاب پیر پرنیاناندیش (ص 946-944)
[عظیمی]: استاد نظرتون دربارۀ شعر رؤیایی چیه؟
[سایه]: اُه... اصلاً حرفشو نزن، حوصله ندارم
[عظیمی]: چرا؟!
[سایه]: پرت و پلاست.
(با دست و چشم و صورت و صدا شعر رؤیایی را پس میزند).
[عظیمی]: با خودش هم آشنا بودید؟
[سایه]: بله، زیاد.
[عظیمی]: چرا اینطور تُرش کردید؟
[سایه]: نمیدونم. سختمه بگم. ولی به نظرم صداقت درش نیست.
[عظیمی]: آشناییتون به سالهای 30 و حلقۀ کیوان میرسه؟
[سایه]: تو حلقۀ ما که نبود ولی گاهی پیداش میشد! (با نهایت ملال این جمله را میگوید) تو همون جلسههای هفتگی خونۀ ایرج علی آبادی یه اتفاقی افتاد. نمیدونم کی داشت سخنرانی میکرد. بعد از سخنرانی بحث میکردیم. رؤیایی پا شد و حرفهایی زد و بعد یه بیتی از نظامی خوند:
کیسه بِرانند درین رهگذر
هر که تهی کیسهتر آسودهتر
من سرمو انداختم پایین تا از قیافۀ من چیزی مشخص نباشه (لبخند بیحالت کلافهای میزند) نادرپور گفت: چی آقا؟ (صدای بم نادرپور را تقلید میکند) اون هم دوباره گفت: کیسه بِرانند... نادرپور گفت: یعنی چه کیسه بِرانند؟ رؤیایی گفت: در زمانهای قدیم آدمهایی بودن که کیسههای خالی رو میذاشتن روی دوششون! نادرپور گفت: اِ... چرا آقا مگه دیوانه بودند؟ کیسۀ خالی رو چرا میذاشتند روی دوششون؟ رؤیایی هی دست و پا میزد و نادر پور هم ولش نمیکرد. خلاصه نادرپور گفت: آقا! کیسهبُرانند درین رهگذر! بیچاره رؤیایی تازه فهمید قضیه چیه و تند گفت: بله هم اونطور میشه خوند هم اینطور... کارد میزدی به نادر خون در نمیاومد!
[عظیمی]: استاد نگفتین چرا شعر رؤیایی رو دوست ندارید؟
[سایه]: (با کلافگی مطلق) چه میدونم.... چرا نداره (از روی ناچاری میخندد).
[عظیمی]: یعنی هیچ شعر خوبی نداره؟
[سایه]: به حضرت عباس نه (سایه وقتی مستأصل میشود به حضرت عباس قسم میخورد)
[عظیمی]: یعنی میشه شعر رؤیایی رو نادیده گرفت و گذشت؟
[سایه]: ما کی هستیم؟ خدا نادیده بگیره!
[عظیمی]: خاطرهای از رؤیایی ندارین؟
[سایه]: نه! من چه خاطرهای میتونم از او داشته باشم؟ (هیچوقت لحن سایه را اینطور قاطع و حقبهجانب ندیدم!).
[عظیمی]: استاد! درباره کتاب «دریاییها» چه نظری دارید؟
[سایه]: هیچ نظری ندارم (میخندد).
[عظیمی]: استاد! ما کیفیت این سکوتها و نگاهها و لبخندهای شما رو چطور به خواننده منتقل کنیم؟
(نگاه پررمز و رازی به من میاندازد...)
[عظیمی]: استاد! به این سوال من جواب بدین. گویا از ایشون نقل شده که شعر منو مردم این زمانه نمیفهمن و نسلهای بعدی میفهمن. نظر شما چیه؟
[سایه]: صد سال دیگه میفهمن! با این وضع دنیا خیلی احتمال داره که صد سال دیگه جامعه انقدر احمق (نمیدانید با چه حال و حالتی «احمق» را ادا میکند!) بشه که به شعر رؤیایی برگرده!!! بعید نیست! خیلیها این حرفو زدن و دلشونو خوش کردن.
[عظیمی]: حالتی رفت و وقتها خوش شد
-
توضیح ادمین: امروز زادروز یدالله رؤیایی بنیانگذار شعر حجم است. سایه هیچگاه ابایی ندارد که نقد خود نسبت به دیگران را صادقانه و بیپروا مطرح کند. اما روش او چنین است که معمولاً در کنار دیدن نکات منفی در مورد هر کس، از نقاط قوت او هم حرف میزند. در این مورد خاص همانطور که میبینید سایه چون نظری کاملاً مخالف با کار یدالله رؤیایی دارد و هیچ نکتۀ مثبتی در کار او نمیبیند سعی میکند از جواب دادن طفره برود. ولی پافشاری مصاحبهکننده باعث میشود همین چند جمله ثبت شود که البته از نظر تاریخ ادبیات و شناخت مدّعیان شعر و شاعری در قرن اخیر بسیار مهم است و بابت این پافشاری از دانشمند گرامی جناب دکتر میلاد عظیمی سپاسگزاری باید کرد.
@pireparnianandish