کاش من دست شکسته تو بودم!
چه کسی باور میکند در ۱۲۰ سال پیش، در ایران، جایی به نام مدرسه وجود نداشت؟ همه چیز به مکتبها خلاصه میشد. باور کنید که ایران ما، سابقه وجود مدارس جدید اش، بیشتر از ۱۲۰ سال عمر ندارد.
حاجی میرزا حسن رشدیه، این مرد بزرگ، اولین کسی است که مدارس جدید، یعنی جایی بیشتر از مکتبها و فراگیری علوم غیردینی را در ایران بنا کرد.
این مرد بزرگ تبریزی، در استانبول، مصر و بیروت تحصیل کرد و کمی بعد با سرسختی تمام، بنیان گذار مدارس در ایران شد.
از حزن انگیزترین داستان های تاریخ همین سرگذشت رشدیه است، این مرد بزرگ که زبان باید موقع خواندن نامش بلرزد و به اندوه بنشیند.
او را کافر خواندند، به حرم امام رضا راه ندادن، در حمام ها را به رویش بستند، خانه و مدرسه و کتابخانه اش را غارت کردن و در آخر دستش را شکستند. کاش من، دست شکسته توی ای مرد بزرگ و مهجور در تاریخ بودم!
فقط از خودم میپرسم چرا اول کتاب های مدرسه ننوشته اند که ما دانش آموزان، جایی هستیم که رشدیه به خاطرش کتک خورده، چرا برای ما از او نگفتند؟ چرا دِین به بزرگان علم ادا نمیشود؟ چرا مهجورند و مغموم در صفحه هزارم کتاب تاریخ این کشور؟
"تاریخ ایرانی نوشته ماشالله اجودانی"
@nilouphar_eghbal