آیا بعد از شهادت حسن رضی الله عنه معاویه رضی الله عنه خلافت را غضب کرد؟
سوالی که داشتم این است که بعد از شهادت حسن مگر بجز معاویه و پسرش اصحاب رسول الله جانم فدایش در قید حیات نبودند که بعد از حضرت حسن مسئله خلافت را به جانب صحیح بکشانند تا در نهایت از اصحاب رسول حتی در صورت کراهت ایشان کسی شایسته به خلافت برسد ؟نه شخصی مثل یزید.
الحمدلله،
اولا باید گفت که خود حسن رضی الله عنه خلافت را به معاویه سپرد و چنین نبود که بعد از شهادت ایشان معاویه خلافت را غصب کرده باشند.
حکومت حسن رضی الله عنه مشروعیت داشت و مردم، پس از شهادت امیر مؤمنان علی رضی الله عنه در رمضان سال 40 هجری، با حسن رضی الله عنه بیعت کردند و بهانتخاب شورای مسلمانان، حسن رضی الله عنه به عنوان خلیفهی شرعی و قانونی سرزمین حجاز، عراق و یمن تعیین گردید.
ثانیا سپردن خلافت به معاویه و به اصطلاح صلح بین حسن و معاویه رضی الله عنهم برای مصلحت مسلمانان بود چنانکه پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز از آن خبر داده بودند و حسن رضی الله عنه را موجب آشتی بین دو گروه از مسلمانان معرفی کرده بودند:
پیامبر صلی الله علیه وسلم در زمان حیات خویش در مورد حسن رضی الله عنه فرموده بود: (إن ابنی هذا سید، و لعل الله أن یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین)[ بخاری (7109).] یعنی:«این فرزندم، آقا و سرور است و چه بسا خداوند، به وسیلهی او، میان دو گروه عظیم از مسلمانان، صلح و سازش برقرار سازد».
و این درحالی بود که حسن رضی الله عنه هرگز در موضع ضعف با معاویه صلح نکرد. عمرو بن عاص و معاویه رضی الله عنهما، به قدرت نظامی و سیاسی حسن بن علی رضی الله عنه اذعان داشتند؛ در روایت بخاری رحمهالله آمده است: بهخدا سوگند، حسن بن علی رضی الله عنه با لشکریانی که همچون کوه (استوار) بودند، رویاروی معاویه رضی الله عنه قرار گرفت. عمرو بن عاص رضی الله عنه با دیدن لشکریان حسن رضی الله عنه خطاب به معاویه رضی الله عنه گفت: این، سپاه سپاهی است که تا طرف مقابلش را از پای در نیاورد، عقبنشینی نخواهد کرد. معاویه رضی الله عنه گفت: ای عمرو! اگر اینها و اینها و اینها کشته شوند، تکلیف من در قبال مردم و زنان و فرزندان و ضعفای آنان چه خواهد بود؟[ ابن حجر میگوید: مقصود معاویه خیل عظیمی از لشکریان و مردم بود که در سپاه وی و سپاه حسن بن علی برای نبرد آماده شده بودند.] سپس معاویه رضی الله عنه دو نفر قریشی از طایفهی بنی عبد شمس به نامهای عبدالرحمن بن سمره و عبدالله بن عامر بن کریز را نزد حسن بن علی رضی الله عنه فرستاد تا با وی سخن گویند و از وی درخواست صلح نمایند. در ضمن معاویه رضی الله عنه به آندو دستور داد که اموالی را به حسن رضی الله عنه پیشنهاد کنند و هر چه خواست به او بدهند.[ بخاری، شماره: 2704.]
بنابراین خلافت را حسن رضی الله عنه خود به معاویه رضی الله عنه سپرد و بقیه ی اصحاب نقش اصلی را نداشتند. و حال که معاویه خلیفه شده بود بقیه مسلمانان با او بیعت نمودند.
اما در مورد معاویه رضی الله عنه؛ ابتدا باید بدانیم که اهل سنت در ماجرای اختلاف بین علی ابن ابی طالب و معاویه رضی الله عنهما، حق را به علی رضی الله عنه می دهند ولی با این وجود این را بهانه ای برای ناسزا گویی به طرفین نمی کند زیرا هر دو گروه از صحابه پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند و آنها معصوم نبودند و از طرفی ما مسئول اعمال آنها نیستیم و در قیامت هم قرار نیست جوابگوی اعمال آنها باشیم.الله تعالی می فرماید:
« وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»(حجرات 9)
یعنی: و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست میدارد.
در این آیه بدین اشاره دارد که ممکن است بین دو گروه از مومنان جنگ و قتال ایجاد شود.ولی با این وجود هردو گروه را مومن می نامند و امر می کند به اینکه بین آنها صلح و در صورت لزوم به نفع یکی وارد شدن (تا زمان برقراری آشتتی) وارد عمل شد ولی نفرموده که یکی از دو طرف را ناسزا و فحش دهید تا روز قیامت!
بنابراین شایسته نیست که ما بعد از چندین قرن یکی از دو طایفه را ناسزا گوییم.
اما در خصوص جانشین قرار دادن یزید توسط معاویه باید گفت که این امر صحیح نبود بلکه بدعت بود.ولی باز این امر باعث ناسزا گویی نیست.صحابه و هیچیک از انسانها بجز انبیاء معصوم نیستند و مرتکب خطا و
سوالی که داشتم این است که بعد از شهادت حسن مگر بجز معاویه و پسرش اصحاب رسول الله جانم فدایش در قید حیات نبودند که بعد از حضرت حسن مسئله خلافت را به جانب صحیح بکشانند تا در نهایت از اصحاب رسول حتی در صورت کراهت ایشان کسی شایسته به خلافت برسد ؟نه شخصی مثل یزید.
الحمدلله،
اولا باید گفت که خود حسن رضی الله عنه خلافت را به معاویه سپرد و چنین نبود که بعد از شهادت ایشان معاویه خلافت را غصب کرده باشند.
حکومت حسن رضی الله عنه مشروعیت داشت و مردم، پس از شهادت امیر مؤمنان علی رضی الله عنه در رمضان سال 40 هجری، با حسن رضی الله عنه بیعت کردند و بهانتخاب شورای مسلمانان، حسن رضی الله عنه به عنوان خلیفهی شرعی و قانونی سرزمین حجاز، عراق و یمن تعیین گردید.
ثانیا سپردن خلافت به معاویه و به اصطلاح صلح بین حسن و معاویه رضی الله عنهم برای مصلحت مسلمانان بود چنانکه پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز از آن خبر داده بودند و حسن رضی الله عنه را موجب آشتی بین دو گروه از مسلمانان معرفی کرده بودند:
پیامبر صلی الله علیه وسلم در زمان حیات خویش در مورد حسن رضی الله عنه فرموده بود: (إن ابنی هذا سید، و لعل الله أن یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین)[ بخاری (7109).] یعنی:«این فرزندم، آقا و سرور است و چه بسا خداوند، به وسیلهی او، میان دو گروه عظیم از مسلمانان، صلح و سازش برقرار سازد».
و این درحالی بود که حسن رضی الله عنه هرگز در موضع ضعف با معاویه صلح نکرد. عمرو بن عاص و معاویه رضی الله عنهما، به قدرت نظامی و سیاسی حسن بن علی رضی الله عنه اذعان داشتند؛ در روایت بخاری رحمهالله آمده است: بهخدا سوگند، حسن بن علی رضی الله عنه با لشکریانی که همچون کوه (استوار) بودند، رویاروی معاویه رضی الله عنه قرار گرفت. عمرو بن عاص رضی الله عنه با دیدن لشکریان حسن رضی الله عنه خطاب به معاویه رضی الله عنه گفت: این، سپاه سپاهی است که تا طرف مقابلش را از پای در نیاورد، عقبنشینی نخواهد کرد. معاویه رضی الله عنه گفت: ای عمرو! اگر اینها و اینها و اینها کشته شوند، تکلیف من در قبال مردم و زنان و فرزندان و ضعفای آنان چه خواهد بود؟[ ابن حجر میگوید: مقصود معاویه خیل عظیمی از لشکریان و مردم بود که در سپاه وی و سپاه حسن بن علی برای نبرد آماده شده بودند.] سپس معاویه رضی الله عنه دو نفر قریشی از طایفهی بنی عبد شمس به نامهای عبدالرحمن بن سمره و عبدالله بن عامر بن کریز را نزد حسن بن علی رضی الله عنه فرستاد تا با وی سخن گویند و از وی درخواست صلح نمایند. در ضمن معاویه رضی الله عنه به آندو دستور داد که اموالی را به حسن رضی الله عنه پیشنهاد کنند و هر چه خواست به او بدهند.[ بخاری، شماره: 2704.]
بنابراین خلافت را حسن رضی الله عنه خود به معاویه رضی الله عنه سپرد و بقیه ی اصحاب نقش اصلی را نداشتند. و حال که معاویه خلیفه شده بود بقیه مسلمانان با او بیعت نمودند.
اما در مورد معاویه رضی الله عنه؛ ابتدا باید بدانیم که اهل سنت در ماجرای اختلاف بین علی ابن ابی طالب و معاویه رضی الله عنهما، حق را به علی رضی الله عنه می دهند ولی با این وجود این را بهانه ای برای ناسزا گویی به طرفین نمی کند زیرا هر دو گروه از صحابه پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند و آنها معصوم نبودند و از طرفی ما مسئول اعمال آنها نیستیم و در قیامت هم قرار نیست جوابگوی اعمال آنها باشیم.الله تعالی می فرماید:
« وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»(حجرات 9)
یعنی: و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست میدارد.
در این آیه بدین اشاره دارد که ممکن است بین دو گروه از مومنان جنگ و قتال ایجاد شود.ولی با این وجود هردو گروه را مومن می نامند و امر می کند به اینکه بین آنها صلح و در صورت لزوم به نفع یکی وارد شدن (تا زمان برقراری آشتتی) وارد عمل شد ولی نفرموده که یکی از دو طرف را ناسزا و فحش دهید تا روز قیامت!
بنابراین شایسته نیست که ما بعد از چندین قرن یکی از دو طایفه را ناسزا گوییم.
اما در خصوص جانشین قرار دادن یزید توسط معاویه باید گفت که این امر صحیح نبود بلکه بدعت بود.ولی باز این امر باعث ناسزا گویی نیست.صحابه و هیچیک از انسانها بجز انبیاء معصوم نیستند و مرتکب خطا و