رساله دلگشا عبیدزاکانی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


هذا من فضل ربی...
ارتباط با ادمین کانال

@admiin_r_d_o_z
https://t.me/joinchat/AAAAAEcCPMMr-3gjGyIgFw

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций








روزی هارون الرشید عباسی و وزیر او جعفر برمکی، در بیرون بغداد به راهی سواره می رفتند.
در این بین قافله ای از دور نمایان شد.
هارون سؤال کرد که این قافله چیست و از کجاست؟
بعد از تجسس گفتند تحف و هدایایی است که علی بن عیسی بن ماهان از خراسان برای خلیفه آورده است.

قبل از عیسی، حکومت خراسان در اختیار فضل بن یحیی برمکی بود.
هارون رو به جعفر کرد و گفت این هدایا در زمان برادر تو کجا بود؟
جعفر گفت در خانه صاحبان خود بودند.
(کنایه از این که عیسی از طرف خود نفرستاده، بلکه اموال مردم را غارت کرده است)

بزم ایران، صفحه 19

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


آورده اند که نادانی بر آن شد
تا به الاغی سخن گفتن بیاموزد ،
پیاپی با درازگوش بیچاره حرف می زد و ‌به گمان خود الاغ در حال پیشرفت بود.
خردمندی این را دید و
بگفت :ای نادان!
بیهوده تلاش مکن و خود را مضحکه دیگران قرار نده كه الاغ از تو سخن گفتن نمی آموزد
ولی تو می توانی
خاموشی را از او بیاموزی.

#امثال_و_حکم

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


ناخوش آوازى با صداى بلند قرآن مى خواند،
صاحبدلى از كنار او گذشت و به او گفت: ماهانه برای خواندن قرآن چقدر پول مى گيرى؟
گفت: هيچ نمى گيرم.
صاحبدل: پس چرا براى قرائت قرآن، خود را آن همه زحمت مى دهى؟
قارى: من قرآن را براى رضا خدا و خلق مى خوانم.
صاحبدل: به تو نصيحت مى كنم كه از براى رضای خدا ديگر قرآن نخوان.

#گلستان_سعدی

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


یک نفر نان داشت اما بی‌نوا دندان نداشت
آن یکی بیچاره دندان داشت اما نان نداشت

آنکه باور داشت روزی می‌رسد بیچاره بود
آنکه در اموال دنیا غرق بود ایمان نداشت

دشت باور داشت گرگی در میانِ گله است
من نمی‌دانم چرا باور سگ چوپان نداشت

یک نفر پالان خر در خانه پنهان کرده بود
آن یکی با بار خر می‌رفت و خر پالان نداشت

یک نفر فردوس را ارزان به مردم می‌فروخت
نقشه‌ها کاو داشت در پندار خود شیطان نداشت

هر کجا دست نیازی بود بر سویی دراز
رعیت بیچاره بخشش داشت اما خان نداشت

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


روزی شیخی وارد یک اسیاب گندم شد
دید اسیاب به گردن الاغ بسته شده الاغ میچرخید و اسیاب کار میکرد به گردن الاغ یک زنگوله آویزان بود
از اسیابان پرسید: برای چه به گردن الاغ زنگوله بسته اید؟
اسیابان گفت: برای اینکه ایستاد بدانم کار نمیکند...
شیخ دوباره پرسید: خب اگر الاغ ایستاد وسرش را تکان داد چه؟
آسیابان گفت: شیخ خواهشا این پدرسوخته بازی هارو به الاغ یاد نده!!

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


یغمای جندقی ؛ از شاعران معروف و بذله گو دوران قاجاریه بود. هنگامی که فتوای قتلش صادر شد، فرار کرد و به طور ناشناس خود را به کاشان رساند و در خانه ی یکی از علمای بزرگ پناهنده شد تا به این وسیله از خطر مرگ و کشته شدن رها شود.

پس از مدتی آن عالم بزرگ دختر خود را که زشترو و تند خو بود به نکاح یغما در آورد و به عبارتی یغما داماد سرخانه شد. روزی عالم سرزده به اتاق داماد آمد و دید یغما به عیال خود شرعیات و آداب و احکام دینی می آموزد.

عالم خوشحال شد و وقتی برای تدریس می رفت به شاگردانش گفت: "یغما برعکس آنچه درباره ی او می گفتند آدم بدی نیست و به آداب مذهبی دلبستگی دارد."

چون این خبر به گوشم یغما رسید گفت :"به آقا بگویید اشتباه فرموده اند علت اینکه من به عیال شرعیات می آموزم از این جهت است که یقین دارم من خودم در روز قیامت به جهنم خواهم رفت خواستم با این کار عیالم به بهشت رود و لااقل در آخرت از او جدا شوم و در آنجا از دست تندخویی او در امان باشم."

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


نقل است عارفی، مردم را به دور خود جمع کرده بود و از خدا برایشان سخن میگفت برایشان از شریعت و طریقت و معرفت و حقیقت سخن میگفت.
او مردم را آماده می‌کرد برای پاسخ به سوال‌هایی که حضرت حق از آنها در مورد حیات‌شان، در مورد دوستی‌هایشان، در مورد عبادت هایشان، نماز و روزه‌هایشان و... خواهد پرسید

درویشی که از آنجا میگذشت رو به جماعت کرد و گفت:
حضرت حق حوصله پرسیدن این همه سوال را ندارد.
فقط یک سوال می‌پرسد و این است:

من با تو بودم تو با که بودی؟!

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


مردی در ماه رمضان به کناری سفره نان و بریانی را پهن کرده و مشغول خوردن بود که ناگهان دید دستی دراز شده و بی اجازه در غذا شریک شد.

نگاه کرد دید کلیمی است.
گفت: من به خوردن تو در این غذا اعتراضی ندارم،
اما تعجب می کنم تو چطور یهودی هستی که به ذبیحه مسلمانان رغبت می کنی؟؟؟

یهودی گفت: تعجب نکن، یهودی بودن من هم، دست کمی از مسلمان بودن تو ندارد.

#چنته_درویش

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


احمق ترين مردم كسى است كه خود را عاقل ترین مردم مى داند

#امام_علی_علیه_السلام

غررالحكم حدیث 3089

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


شخصى در مسجد سنجار براى درک استحباب اذان مى گفت، ولى صداى او به گونه اى ناهنجار بود كه شنوندگان ناراحت گشته و از او دور مى شدند. صاحب آن مسجد اميرى عادل و پاكنهاد بود و نمى خواست دل او را با بيرون كردن نامحترمانه برنجاند.

پس به او چنين گفت: اى جوانمرد اين مسجد داراى اذان گوهاى قديمى است كه براى هر كدام پنج دينار را به عنوان دستمزد تعيين كرده ام ولى به تو ده دينار مى دهم كه از اينجا بجاى ديگر بروى. اذان گو با صاحب مسجد به توافق رسيد و از شهر سنجار بجاى ديگر رفت. مدتى از اين ماجرا گذشت تا اينكه روزى از آنجا می گذشت و صاحب آن مسجد را ديد.

نزدش آمد و گفت: حيف بود كه مرا از آن مسجد با ده دينار بجاى ديگر فرستادى، زيرا اينجا كه رفته ام به من بيست دينار مى دهند تا جاى ديگر روم ولى نمى پذيرم. صاحب مسجد از شدت خنده بی خود شد و به او گفت : هان ! مواظب باش و بیست دینار را قبول نکن كه تا پنجاه دينار هم راضی خواهند شد.

#گلستان_سعدی

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


روستائی ماده گاوي داشت و ماده خری باكره.
خر بمرد.
شير گاو به كره خر ميداد و ايشان را شير ديگر نبود و روستائی ملول شد و
گفت: خدايا تو اين خر كره را مرگی بده تا عيالان من شير گاو بخورند.
روز ديگر در پايگاه رفت گاو را ديد مرده.
مردك را دود از سر برفت و
گفت: خدايا من خر را گفتم تو گاو از خر باز نميشناسی!

#عبید_زاکانی

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


مادری پیر از فرزند راهزنش خواست که برای او کفنی از مال حلال به دست آورد.
پسر رفت و بعد از چند روز آمد و کفنی برای مادر آورد.
مادر از چگونگی حلال بودنش پرسید.
فرزند گفت مطمئن باش که حلال است، البته اولش حلال نمی‌ کرد!
آنقدر پیرمرد را زدم که حلال، حلالش به آسمان رفت.

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


نقل است باران شدیدی می بارید.
ملانصرالدین پنجره خانه را باز کرده بود و داشت بیرون را نگاه می کرد.
در همین حین همسایه اش را دید که داشت به سرعت از کوچه می گذشت.
ملا داد زد: آهای فلانی! کجا با این عجله؟
همسایه جواب داد: مگر نمی بینی چه بارانی دارد می بارد؟
ملا گفت: مردک خجالت نمی کشی از رحمت الهی فرار می کنی؟
همسایه خجالت کشید و آرام آرام راه خانه را در پیش گرفت.
بر حسب اتفاق دوباره باران شروع به باریدن کرد و این دفعه همسایه ملا پنجره را باز کرده بود و داشت بیرون را تماشا می کرد که یکدفعه چشمش به ملا افتاد که قبایش را روی سر کشیده است و دارد به سمت خانه می دود.
فریاد زد: آهای ملا! مگر حرفت یادت رفته؟
تو چرا از رحمت خداوند فرار می کنی؟
ملانصرالدین گفت: مرد حسابی، من دارم می دوم که کمتر نعمت خدا را زیر پایم لگد کنم.

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


روزی ناصرالدين شاه از حاج ملاعلی كنی (از علمای بزرگ و دارای نفوذ آن دوره) سؤال كرد كه طبق حديث شريف پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) که فرمودند علمای امت من از پيامبران بنی اسرائيل برتر هستند، شما بايد دست‌ كم همان كارهایی را كه انبيای بنی اسرائيل می كردند انجام دهيد.
حال شما می توانيد مانند حضرت موسی (علیه السلام) عصایی را اژدها كنيد؟
حاج ملاعلی بدون تأمل می گويد بلی، اگر شما ادعای فرعونی كنيد، ما هم عصا را اژدها خواهيم كرد.

اوائل المقالات، ص178

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


مرد عربی، شتر خود را گم کرد.
سوگند خورد که اگر آن را پیدا کند، به یک درهم بفروشد.
از اتفاق، شتر را پیدا کرد و دلش راضی نشد که آن حیوان را به یک درهم بفروشد.

گربه ای را به گردن شتر آویزان کرد و در کوچه و بازار فریاد زد شتر به یک درهم و گربه پانصد درهم به فروش می رسد و هر دو را هم با هم می فروشم.
یکی از همان جا رد شد.
گفت شتر ارزان قیمتی است، اما اگر بدون گردن بند باشد!

#کشکول_شیخ
#بهارستان_جامی

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


طلحک هر درسی كه بخواندی يك هفته تكرار كردی تا بياد گرفتی.
يك هفته اين درس تكرار ميكرد كه :
«قال الشيخ جلد الكلب لا يصلحه الدباغه.»
[شيخ گفت: پوست سگ را دباغي نيكو نسازد.]
بعد از يك هفته كه پيش معلم رفت گفت:
آن درس بخوان تا اگر بياد گرفته باشی درس ديگری بگويم.

گفت: «قال الكلب جلد الشيخ لا يصلحه الدباغه.»
[سگ گفت: پوست شيخ را دباغی نیكو نسازد.]

#عبید_زاکانی

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani


انسان مومن پنج نشانه دارد :

پرهیز از گناه در خلوت
صدقه دادن در هنگام تنگدستی
شکیبایی در وقت مصیبت
بردباری در حال خشم
و راستگویی به هنگام ترس

الخصال، ص 245

#امام_سجاد_ع

@resaleh_delgosha_Obaid_Zakani

Показано 20 последних публикаций.

2 011

подписчиков
Статистика канала