سواد علمی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


قال باب العلم( ع): العلم ُسلطان>>>
نزدیکی به حوزه عمومی علم در ایران اسلامی، انگیزه اصلی ما در راستای راه اندازی این کانال بوده که با عمومی سازی علم در جامعه و نقد و بررسی مسائل اجتماعی آن محقق می شود.
عبدالهادی میرزایی
@savade_elmi
http://t.me/savadeelmi

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: سخنرانی‌ها
✍️ علی زمانیان

🖊 سیلابْ زیست

ما در سیلاب‌ها زیسته‌ایم

شروع سال جدید را با سیل آغاز کردیم. تا بیاییم به خودمان بجنبیم، خانه و کاشانه‌مان را فرو رفته در آب سرکش دیدیم که چگونه می ریزند و از میان می روند. داروندارمان را در سیلاب‌های خروشانی یافتیم که در مقابل دیدگان‌مان فرو می ریخت و نابود می شد. تگرگی زد و بارانی بارید و دیدیم که چگونه از هر سو در گل و لای روان گرفتار شده‌ایم. راه‌ها مسدود شد و سرمایه‌هایی را که حاصل عمرمان بود از دست‌مان رفت. و این روایت غمگنانه را می توان ادامه داد که سیلاب با برخی از هموطنان مان چه کرد.
🆔 @sokhanranihaa
اما مگر سیلاب، صرفا همان است که در ابتدای سال مشاهده کردیم؟ سیلاب، مگر فقط سرازیر شدن خشمگینانه‌ی آب‌های سرگردان و بی رحم کوهستان است؟ سیلاب‌های متنوعی هم وجود دارند که در چهره‌های مختلف چنگ و دندانِ تیز خود را در تن زندگی ما فرو می برند، به گونه‌ای که تجربه‌ی زیسته‌ی ما مملو از سیلاب‌هایی است که هر دم هجوم می‌آورند و هر یک از آنان، بخشی از هستی ما را جلوی چشمان‌مان نابود می‌کنند. از سیلاب‌های طبیعی که در ساختار این جهان جای دارد، بگذریم (آن‌ها که ما را یارای مقاومت در برابرشان نیست مانند رنج‌ها و مرگ‌ها)، اما سیلاب‌هایی غیر طبیعی هم هست که ما را زیرورو می‌کند و بر صخره‌ی زندگی ما می‌کوبد. همان‌هایی که از ناحیه‌ی بی‌سامانی‌ها و پریشانی‌ها برمی‌خیزد.

✅ کلبه‌ی زندگی خویش را بر مسیر تندِ سیلاب‌ها بنا نهاده‌ایم. اقتصاد، سیاست، فرهنگ و دین، چنان کژکارکرد شده‌اند که هر یک از آنان از نقش سازنده و آرامش‌بخش‌ و مثبت‌شان فاصله گرفته‌اند. و نه فقط فاصله گرفته‌اند که هر یک، چونان سیلابی خشن، هستی ما را به تاراج می‌برند. مسئله‌ی اصلی ما وارونگی جهان ماست. "پدیده‌ی وارونگی" سبب شده است که از اقتصاد، تورم و گرانی، از سیاست، سلطه و کرنش، از فرهنگ، سنت‌های دست و پاگیر و از دین، تازیانه و خشونت، بفهمیم. همین چند ماه قبل بود که در نابسامانی اقتصادی، سیل ویرانگر تورم، نیمی از دارایی و زندگیِ تمام ساکنان این سرزمین را فرو بلعید و با خود به ناکجاآباد برد. اگر سیل اخیر برخی از مناطق و تعدادکم‌تری از منازل را تخریب کرد و سرمایه‌های کسانی را از دست شان ربود، اما امواج سیل طغیان‌گرِ تورم، همه‌ی اهالی این دیار را بدون استثنا در برگرفت و دست کم نیمی از زندگی‌شان را از میان برد و فقیرترشان کرد. سیلاب فساد، اخلاق را و سیلاب بی‌تدبیری و بی‌کفایتی سیاسی، روح و روان جامعه را از بنیاد تخریب می‌کند. سیلابِ عملکرد بد و ناموجه دین‌یاوران و حکومت دینی، برج و باروی خودِ دین را فرو می‌ریزد و نابود می‌کند.

ما خانه در سیلاب‌های پیاپی داریم. روزگاری باید تا اندیشه‌‌ی ساختن سیل بند می‌کردیم. در این میان البته سیل‌بندی بر سیلاب طغیان‌گر قدرت و سیاست از همه چیز دیگر، ضروری‌تر بود. مهارِ قدرتی که میل به فزونی دارد و بر هر چیز دست اندازی می‌کند و همه‌ی ساحت‌ها را می‌بلعد. سیلابی که بنیان آزادی، حقوق شهروندی، کرامت انسانی، اکنون و آینده‌ی زندگی را در خطر سقوط قرار می دهد. آن چه ساختار سیاسی جاری را با انواع ناملایمات و فراز و نشیب‌ها مواجه می‌کند، فقدان سیل‌بندی است که نمی‌تواند قدرت را در کانال درست خود براند. از این رو قدرت، هم‌چون سیلاب از این سو و آن سو حرکت می‌کند و ارکان حیات اجتماعی و زیست عقلانی را در هم می‌ریزد.

✔️ فوری‌ترین و ضروری‌ترین کار این است که به این معضل بیندیشیم: چگونه سیلابِ سرگردان و مخربِ قدرت و یا به تعبیر هابز، "لویاتان" را در بند و مرز عقل و اخلاق مهار کنیم. تا هنگامی که چنین سیلابی مهار نشود، مطلقا هیچ کار دیگری نمی‌توان کرد و هر کاری بی فایده است. 1398/01/20


🆑کانال سخنرانی ها
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @kherade_montaghed
🌹


#تلنگر 📚

انگلیسی‌ها ضرب المثلی دارند با این مضمون:
"کسی که فقط لندن را دیده باشد، لندن را هم نمیشناسد"
باید پاریس و رم و برلین را هم ببینی تا بتوانی بگویی لندن شهر خوبيست يا نه ...
تک منبعی بودن انسان را متعصب و خشک بار می ‌آورد و عمق فهم را به طرز عجیبی کاهش مى دهد ...

@savadeelmi
t.me/savadeelmi


✅ نقدی برای برنامه دولت دوازدهم درباره جایگاه علم و دانشگاه
✍️ رضا منصوری
📆 ۳ خرداد ۱۳۹۶
📄 این یادداشت در ماهنامه آینده‌نگر، شماره ۶۱، تیر ۱۳۹۶ صفحات ۵۲ و ۵۳ منتشر شده است.
2️⃣ بخش دوم
rmansouri.ir

به این ترتیب در این متن با مجموعه‌ای از جملات و بیان آرزوها و ایده‌ها برمی‌خوریم که به سختی بتوان در آن عنصرهای یک برنامه‌ی ملی را دید. نه هدفی دسترس-پذیر مشخص است و نه اقدامی روشن به جز در برخی موردهای مرتبط با شرکت‌های دانش‌بنیان که برنامه وارد جزییات بسیار شده است. کوشیدم از مجموع این کشکولِ ایده‌های مرتبط با علم و فناوری تفکری را در زمینه‌ی آموزش عالی دریابم. اکنون چکیده‌ی دریافت خودم از این متن را بیان می‌کنم:

۱. دولت دوازدهم تصور روشنی از علم و فناوری بیان نکرده است؛

۲. فعالیت دولت در این زمینه فرو کاهیده خواهد شد به طور عمده به ترویج تجاری‌سازی؛

۳. سعی خواهد شد میان معاونت علمی و وزارت عتف تفکیک وظایف روشن‌تر بشود و در این مورد لایجه‌ای تنظیم بشود. واضح است که این امر منجر به مصرف کردن وقت و هزینه‌ی زیاد و نیز اصطکاک فراوان میان نیروهای متخصص خواهد شد؛

۴. در امر پژوهش و انواع آن و نوعی که دانشگاه‌ها باید در آن درگیر بشوند و در زمینه‌ی بودجه‌های آن اتفاقی در 4 سال آینده قرار نیست بیفتد؛

۵. هیچ اقدامی در جهت وارد کردن مفاهیم اداری مدرن علم و پژوهش و فناوری در عرف اداری ایران قرار نیست شروع بشود؛ بنابراین در چهار سال آینده هم هنوز به روش‌های دیوانی به مدیریت علم و فناوری خواهیم پرداخت و این یعنی تعلل در اتصال به مفاهیم جهانی علم و فناوری.

۶. در صورتی که دولت بتواند اعتبارهایی برای طرح‌های کلان پژوهشی فراهم آورد آن را در صورتی به هزینه خواهد گرفت که ۵۰% آن از بخش خصوصی بیاید. این یعنی این که ایران کماکان از انجام پژوهش‌های بنیادی پرهیز می‌کند و بنابرآن وابستگی‌اش به کشورهای تمدن‌ساز بیشتر خواهد شد و در نتیجه تهاجم فرهنگی موثرتر عمل خواهد کرد؛

۶. همکاری‌ها بین‌المللی فروکاهیده خواهد شد به مبادله‌ی دانشجو در بهترین شرایط.

علم و آموزش عالی ما با چندین بحران رو به رو است که کاشکی در برنامه‌ی دولت دوازدهم به آن‌ها پرداخته می‌شد. ما سالانه با حدود یک میلیون دانش‌آموخته‌ی کارشناسی رو به رو هستیم و یک میلیون هم ورودی به دانشگاه. به چه منظور؟ از این یک میلیون دانش‌آموخته‌ی کارشناسی حدود ۳۰۰.۰۰۰ نفر به کارشناسی ارشد راه می‌یابند و همین تعداد هم در سال دانش‌آموخته ارشد می‌شوند. به چه منظور؟ از مجموع این دانش‌آموختگان سالانه حدود ۳۰.۰۰۰ نفر هم در سال به مقطع دکتری می‌روند و همین تعداد هم دانش آموخته دکتری می‌شوند. به این ترتیب دانشگاه‌های ما سالانه ۷۰۰.۰۰۰ نفر دانش‌آموخته‌ی کارشناسی، ۲۷۰.۰۰۰ نفر ارشد، و ۳۰.۰۰۰ نفر دکتری جویای کار به جامعه تحویل می‌دهد؟ به چه منظور؟ برای چه شغلی این افراد دانش‌آموخته تربیت شده‌اند؟ تنها به دانش‌آموخته‌های دکتری توجه کنید که شاید ۱۰% آن‌ها در مراکز آموزشی استخدام شوند بقیه کجا بروند؟ این حباب آموزش عالی را چگونه دولت می‌خواهد مهار بکند؟

دولت افتخار می‌کند که در تجاری‌سازی موفق بوده است، که البته معلوم نیست موفقیت با چه سنجیده می‌شود! گفته شده که ما ۳۰۰۰ شرکت دانش‌بنیاد داریم که خبر خوشی است. اما این ۳۰۰۰ در کل شاید توانسته باشند ۳۰.۰۰۰ نفر را به کار گمارده باشند. یعنی از مجموع دانش‌آموختگان یک سال تنها ۳ درصد آن‌ها؛ توجه داشته باشیم این تعداد شرکت در یکسال تاسیس نشده‌اند بلکه باید آن‌ها را در یک فرآیند دست کم ۱۰ ساله دید که در مراکز رشد شروع به کار کرده بودند. پس این روال جوابگوی موج دانش‌آموختگان نیست. چه می‌توان کرد؟ این حباب خواهد ترکید؟
@savadeelmi
t.me/savadeelmi


🔹علوم انسانی: ذهن جامعه
(بازخواني مقاله دكتر محمدامين قانعي‏ راد)
🔸 سخنران: دكتر محمدامين قانعي‏ راد

▪️سه شنبه 8 دی 1388
▪️انجمن جامعه شناسی ایران


💢علل روانشناختی سخن‌گفتن‌های غامض و مبهم

🔹به لحاظ روان‌شناختی خیلی واضح است که چرا ما سخن مبهم،سخن ایهام‌انگیز و سخن غامض می گوییم.اینگونه سخن گفتن دو عامل روان‌شناختی غیرقابل انکار دارد:یکی اینکه اینگونه سخن گفتن سپری است که پشت آن انسانی با هر گونه معلومات کم می تواند سنگر بگیرد.به فرض، من اگر سخنان خود را با کمال وضوح بیان کنم،شما فورا می توانید تشخیص دهید کجا درست و کجا نادرست است.اما وقتی با ایهام و ابهام و غموض سخن بگویم،شما فکر می کنید خودتان بی‌سوادید و همه‌ حرفهای من درست است.ما در اکثر مواقع برای اینکه ضعف معلومات خودمان را پنهان کنیم،از سخن های ابهام‌انگیز و ایهام انگیز و غامض استفاده می کنیم و این الی ماشاءالله مصداق دارد.این یک شگرد روانشناختی است.

🔹علت دومی هم وجود دارد که ما اینگونه سخن می گوییم و آن این است که من اگر واضح سخن بگویم و برای این گفته‌هایم من را به دادگاه ببرند و از من بپرسند که آیا این حرف را گفته اید یا نه،باید بگویم بله،ولی اگر من با ایهام، ابهام و غموض سخن بگویم،در دادگاه می توانم بگویم منظور من از این حرف چیز دیگری بود و تبرئه شود.فرض کنید من بگویم:«خدا وجود ندارد،به هیچ کدام از معانی.»در این صورت ،در دادگاه محکوم هستم؛چون این حرف را گفته ام ولی اگر با ایهام و ابهام و غموض بگویم،می توانم بگویم منظورم چیز دیگری بود.

✅مصطفی ملکیان،مبانی معرفت‌شناسی و روش‌شناسی در علوم انسانی

@mostafamalekian
@savadeelmi
t.me/savadeelmi


Репост из: سخنرانی‌ها
✍️ساموئل الکساندر


🖊چرا انسان‌ها به سمت زندگی تجملاتی می‌روند؟


▪️چرا انسان اساساً، خواهان درآمد و مال و ثروت فراوان می‌شود تا به این پیامدهای نامطلوب دچار شود؟
🆔 @sokhanranihaa
▪️پاسخ این پرسش به وضوح این است: چون نمی‌خواهد به ضروریات زندگی قناعت و اکتفا ورزد و می‌خواهد زندگی متجملانه داشته باشد. انسان اگر از چهار امر ضروری و اجتناب‌ناپذیر زندگی، یعنی خوراک، پوشاک، سوخت و سرپناه، به حد ضرورت اکتفا می‌ورزید و در باب هیچ یک از این چهار امر ضروری، حتّا یک گام به سوی تجمل بر نمی‌داشت، می‌توانست با زمانی در حدود سه ساعت کار در شبانه روز یا یک روز کار در هفته، درآمدی کسب کند که از عهدهٔ تامین آن ضروریات برآید. و در این صورت، می‌توانست تقریبا سیزده ساعت از شبانه روز یا شش روز از هفته‌اش را در اختیار خود بگیرد و مصروف برآوردن نیازهای روانی و معنوی خود کند. برآوردن نیازهای زیستی انسان که همان نیاز به خوراک، پوشاک، سوخت و سرپناه‌اند، در واقع بیش از سه ساعت کار در شبانه روز نمی‌طلبد. اما، البته و صد البته به شرط اینکه فقط در پیِ برآوردنِ نیازهایِ زیستی‌مان باشیم، نه درصدد برآوردن خواسته‌های زیستی‌مان. خواسته‌های زیستی بر خلاف نیازهای زیستی، حدِّ یقف ندارند، سیری نمی‌پذیرند و هر چه برآورده‌تر شوند مطالبه‌گرتر و خواهنده‌تر می‌شوند.

▪️به تعبیر دیگر، صاحب‌نظران و متخصصان به سهولت تمام، می‌توانند تعیین کنند که آدمی دقیقا به چه مقدار خوراک، پوشاک، سوخت و سرپناه نیاز دارد تا از طول عمر طبیعی و از سلامت، نیرومندی و زیبایی جسمانی‌اش محروم نشود. اما هیچ کس نمی‌تواند تعیین کند که آدمی چه مقدار از این چهار چیز را می‌خواهد، چون خواستن پایان‌ناپذیر است. پایان‌ناپذیری خواستن هم به این معنا است که هر چه بیابی باز هم می‌خواهی و هم به این معنا که هر چه بیشتر بیابی بیشتر می‌خواهی. و البته این روندِ در پیِ خواسته‌ها، و نه نیازهای زیستی رفتن، به محض اینکه آغاز شود، به برآورده شدن همان نیازهای زیستی نیز لطمه می‌زند و صدمه وارد می‌کند و این بدین معنا است که در پی ارضای خواسته‌های زیستی رفتن، نه فقط از ارضا شدن نیازهای روانی و معنوی جلو می‌گیرد، بل مانع ارضا شدن نیازهای زیستی نیز می‌شود، چرا که خواسته‌ای که از حد نیاز در بگذرد، در خلاف جهت نیاز سیر خواهد کرد. مثلا اگر بدن من در شبانه روز، به m گرم پروتئین و n کالری گرما نیاز داشته باشد و من 2m گرم پروتئین و 2n کالری گرما به آن برسانم، نباید تصور کنم که نیاز بدنم به پروتئین یا گرما را برآورده کرده‌ام و پروتئین یا گرمای افزوده‌ای نیز به آن داده‌ام. بل باید بدانم که در بدنم دگرگونی هایی در خلاف جهت نیازها و و مصالح آن پدید آورده‌ام.

▪️ولی مهمتر این است که دویدن در پی خواسته‌های زیستی و اکتفا نورزیدن به نیازهای زیستی، انسان را از برآورده شدن نیازهای روانی و معنوی‌اش باز می‌دارد. یعنی زندگی متجملانه و فراتر از حد ضروریات زیستی، انسان را از نیل به ضروریات روانی و معنوی‌اش مانع می‌آید. زندگیِ به لحاظ زیستی متجملانه، بر روی ویرانه‌های روانی و معنوی بنا می‌شود و سر برمی‌آورد. فقط با چوب حراج زدن بر استعدادهای روانی و معنوی می‌توان درآمد و پول لازم برای پی ریختن و برآوردن یک زندگی متجملانه را فراهم آورد.

از مقالهٔ «ساده‌زیستی راهی به تعالی»
(مقدمه کتاب «دارندگی بر بسندگی است»
با ترجمهٔ غلامعلی کشانی)

🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹




Репост из: کتابخانه پارس
#چراغ_و_آیینه
#شفیعی_کدکنی
جناب شفیعی کدکنی در این کتاب به بررسی تأثیر ترجمهٔ آثار ادبیات جهان بر شعر معاصر فارسی می‌پردازد. او پس از پرداختن به مجموعه عوامل مؤثر اجتماعی ـ سیاسی در انقلاب مشروطه و پیش از آن بر شعر فارسی، به تبیین زمینه‌ها و چگونگی تأثیر ترجمه بر شعر معاصر ایران می‌پردازد و معتقد است، «تحولات شعر مدرن فارسی در قرن اخیر، تابعی است از متغیر ترجمهٔ ادبیات و شعر اروپایی در قلمرو زبان پارسی.» موضوع کتاب «با چراغ و آینه» شعر و ادب فارسی در دوره‌های قاجار و پهلوی است. اشاره‌های پراکنده‌ای نیز به شعر و ادب در دورهٔ انقلاب و جمهوری اسلامی هم در این کتاب دیده می‌شود.

در بخش اول، شماری از موضوع‌های پراهمیت در قلمرو اجتماع، سیاست و فرهنگ ایران در دورهٔ نخست و بخشی از دورهٔ دوم را با توجه به بازتاب آن‌ها در شعر و ادب این دوره‌ها، و در بخش دوم، آرا و آثار ادبی و فرهنگی پنج تن از تجددخواهان دورهٔ قاجار را بررسی و تحلیل شده‌است.
بخش‌های سوم و چهارم کتاب، شناسایی و تحلیل نمونه‌هایی از ترجمهٔ شعر فرنگی یا بیگانه به فارسی و تأثیر آن‌ها بر شعر شاعران اواخر دورهٔ قاجار تا نیمهٔ دورهٔ پهلوی و چندین موضوع مرتبط با آن است.
بخش پنجم عبارت است از تحلیل اجمالی آثار ۲۹ تن از شاعران ایران از مشروطه تا دهه ۱۳۴۰؛ یعنی از ادیب پیشاوری تا فروغ فرخزاد.


Репост из: کتابخانه دانشگاهی
شما یک آهن‌ربای زنده هستید!
هر چیزی که در زندگی به سمت‌تان می‌آید، به طرز شگفت‌انگیزی با افکارِ غالب‌تان هماهنگ است.

هر چیزی که دائما به آن فکر کنید؛ جذب خواهید کرد ...

👤 #برایان_تریسی

📚 @Academic_Library


Репост из: دکتر مهدی گلشنی
📌 علم دینی؛ امکان ها و چالش ها

🗓 پنجشنبه 22 فروردین

🚩 پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم

@Dr_MGolshani


Репост из: کانال بزرگ موسیقی سنتی
دموی آهنگ"دلیرانه"با صدای شهرام ناظری
___________________________
@sonati444telegram


كانال بزرگ موسيقى سنتى👇

@sonati444telegram


✍دلیرانه


ما دلیرانه به تاریکی شب تاخته ایم
طرح نابودی شب تا سحر انداخته ایم
این چه روحیست خدایا که دمیدی سحری
جان گرفتیم و جهانی به تو پرداخته ایم

جان به کف پای به ره شعله کشان دوش به دوش
مشک افشان علم عشق برافراخته ایم
جام خورشید بدست دل و از باده ی نور
آنچنانیم که جز راهت و نشناخته ایم

خوش بود مژده شادی به شهیدان وطن
آتش عاشقی از شعله نیانداخته ایم
این شهادتکده جولانگه اغیار مباد
که به خون جگر و خشت خطر ساخته ایم

#مجتبی_کاشانی
🔽🔽🔽
@savadeelmi
t.me/savadeelmi






خط و شعر فوق از بهترین های لسان الغیب شیرازی است که بیت الغزل معرفت« تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست/ راهدان گر صد هنر داند توکل بایدش!» به حضور باسعادت اعضای عزیز کانال تقدیم می گردد
@savadeelmi




دانشگاه و ملاک های باور
محمد زینالی اُناری

مردم باورهای خود را از طریق تقویت سیستم شناختی خود در ارتباط با فهم جهان واقعی بازسازی می کنند. آن ها واقعیت های روزمره درباره ی مواد شیمیایی، جنس کالاها و راست گویی متصدی خدمات عمومی، را با توجه به تجربه های دانش ورزانه ی خود در می یابند. افراد به تأثیر تجربه های خلاقانه ی خود، متقاضی سخنان و ادعاهای تولید کنندگان و صاحبان خدمات می شوند. یعنی اگر اخباری در مورد تولید خازن های الکتریکی گفته شود، آن جنس از مشتریان که تحصیل کرده اند، متوجه کارکرد و عملکرد آن خواهند بود، مگر این که درس خود را به صورت مناسبی نخوانده باشند. یا این که وقتی تحقیقاتی درباره ی خواص موارد از تلویزیون بیان شود، کسانی از اعای جامعه آن را خواهد فهمید که دروس مربوطه در حین تحصیل را خوب خوانده باشند.

به این صورت آموزش و خلاقیتی که در دانشگاه بنشان دارد، مستقیما در فهم اخبار میان مردم کارکرد پیدا می کند. در واقع وقتی دانشجویان خلاقی در جامعه زندگی کرده و به علوم شیمی، فیزیک، روابط بین الملل و الکترونیک وارد باشند، مشتریان فهیم اخباری هستند که درباره ی جنس کالا یا انرژی گفته می شود. البته این حیات بین الاذهانی در میان مردم است که به باورپذیری اخبار مشروعیت قائل می شود. مردم درباره ی اخبار گفت و گو می کنند و این افراد، به عنوان مرجع های فکری با مردم گفتگو می کنند و در واقع با رسانه دیالکتیک می کنند. اما وقتی دانشجویان به خصوص در سطوح عالی از تقلب و خرید و فروش پایان نامه یا کلاس دانشگاه هایی استفاده می کنند که به دلیل مشتری مداری شان، ریاضت علمی لازم را از دانشجویان نمی خواهند، باورهای شان در خصوص صدق اخبار میزان و عیار جامعه نخواهد بود. در نتیجه می توان گفت وقتی جنس خلاقیتی که در دانشگاه شکل می گیرد رفته رفته ضعیفتر شود، به تدریج هم مبادله کننده و هم مبادله شونده، به انسان هایی فاقد کیفیت ذهنی لازم در فم صدق و کذب اخبار تبدیل می شوند.

اگر جامعه از خلاقیت و استدلال تزریق شده باشد، ممکن است مجری تلویزیونی موضوعاتی که میگوید، برای مردم خنده دار به نظر برسد، چرا که او نه تنها سخن خاصی نمی گوید، بلکه بیانی دارد که مشتری اش به سادگی می تواند اشکالات آن را بیاید. اما برای این که مردم تبلیغات ساده را باور کنند و کالاها یا خدمات موجود که ارزش مصرفی کمی هم دارند را پذیرش کنند، نیازمند قدرت کمی از عیار ذهنی مشتریان می باشند. ذهن بیننده ی تلویزیونی و مشتری کالا، باید همان قدر که تولید کننده ی تبلیغات بازار و اسپانسرهای صاحب رسانه های متنوع می خواهند، بفهمد. بنابر این، آن ها شروع به تولید بازارچه هایی می کنند که بتواند مشتری ها را به افرادی فاقد سماجت لازم در مورد کیفیت کالا یا پیام های تلویزیونی تبدیل کند. بازارچه هایی که می توانند در کاهش میزان خلاقیت و ریاضیت علمی موثر باشند.

خرید و فروش پایان نامه یا رونق دانشگاه هایی که به بنگاه اقتصادی شباهت دارند، می تواند مانند دسیسه ای در برابر دانش متعارف یا عقل سلیم جامعه عمل کند. ضعف و سستی دانش متعارف مردم موجب می شود که رسانه هایی چون کانال های تلگرامی و ... دست به تولید انواع اطلاعاتی بزنند که ارزش مصرفی خاصی نداشته، تنها وقت و انرژی مردم را مورد استفاده قرار می دهد. به این صورت، مردمی که اخبار و اطلاعات واصله درباره ی کالا، رویدادها و ... را دریافت می کنند، تنها بر اساس توانایی ذهنی شان که مبتنی بر تجربه آن ها در دوران دانشگاه می باشد، تحلیل می کنند. همین افراد هستند که می توانستند مروج اطلاعات شاخص در جامعه باشند، اما رفته رفته رو به تنزل می روند. به این طریق می توان دید که چرا میزان سادگی مردم روز به روز افزایش پیدا می کند و نیازمندی های شدید درباره ی اخبارهای تولیدی ناب و سبک سنگین کردن آن از بین می رود.

دسیسه وقتی شکل می گیرد که اغلب مردم به خاطر تقویت خود و تطبیق خود با نظام مشروعیت سازمانی به دنبال تحصیلات کم عیار بروند. آن ها امروز خود را با جامعه تطبیق می دهند، فارغ از این که مقاومت جامعه را در برابر داده های غلط کاهش داده اند. تولید انبوه دانشگاه های پولی، مبتنی بر رضایتمندی مشتری، میزان تاب آوری جامعه در برابر اطلاعات انباشته را- که با افزایش سرسام آور شبکه های تلویزیونی، سایتهای اینترنتی و کانال های تلگرامی همراه بود- کاهش می دهد. لذا گمان می رود که در آینده هولوکاستی از بی معنایی و مخاطره جامعه ایرانی را در نوردد. با توجه به چنین شرایطی، جامعه ایرانی به شدت در معرض بی معنایی و سستی گرفتن ملاک های صدق می باشد.
نوشته محمد زینالی اناری

@thing
@savadeelmi
t.me/savadeelmi


امروز پیشنهادی دریافت کردم مبنی بر این که مبلغی بیش از قرارداد کتابی که سال قبل از یکی از ناشران معتبر علمی برای نوشتن کتاب دریافت کنم تا پایان نامه ای را که بخشی از کار آن انجام شده است را ببندم و مشکل فردی را حل کنم. فردی که احتمالاً در آینده پشت یکی از میزهای اداری یا دانشگاه نشسته و ژست و حالت منزلت علمی را بگیرد و شروع کند به تدریس درس هایی که به آن ایمان ندارد؛ شروع کند به شعار کردن علم. درست لحظه ای که به درمان بیماری هایم، برای شهریه ی تحصیلی فرزندم و برای پرداخت بدهی های ماشین فکسنی ام فکر می کردم، به من تلفن شد. اما چیزی که مرا آزار می داد، این بود که من چند سال است در مورد جامعه شناسی علم و معرفت مطالعه می کنم و مقاله هایی نوشته ام و این کار به جز تعهد و اخلاق دانشگاهیم، با متن نوشته هایم هم خوانی ندارد. پاسخی که به دوست آن سوی تلفن دادم این بود: من نمی توانم کاری را که با قلمم آن را نفی کرده ام، انجام دهم.
نوشته ی محمد زینالی اناری

@thing
@savadeelmi
t.me/savadeelmi


Репост из: دکتر مهدی گلشنی

Показано 20 последних публикаций.

213

подписчиков
Статистика канала