Ehsan Nikbakht


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана



Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: جادوی سینما
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
اگر «بازی تاج و تخت» انیمیشن بود اینجوری می‌شد!

#مفرح

@cinemaa_magic


Репост из: جادوی سینما
جسد «پیر پائولو پازولینی» در ساحل اوستیا

جوزپه؛ روسپی پسری بود که در سال ۱۹۷۵ ادعا کرد چون پازولینی قصد تجاوز به او را داشته، او را به قتل رسانده است.

#نوستالژی

@cinemaa_magic


Репост из: جادوی سینما
فرانسوا تروفو:

دیدن سه فیلم در روز، خواندن سه کتاب در هفته و شنیدن یک موسیقی عالـی برای خوشحالی من کافی است؛ تا روزی‌که بمیـرم.

#چنین_گفت

@cinemaa_magic


Репост из: جادوی سینما
دیوید لینچ:

یک فیلمساز حتما نباید رنج بکشد تا رنج کشیدن را نشان دهد، فقط باید آن را درک کند. شما لازم نیست بمیرید تا صحنه‌‌ای از مرگ را فیلمبرداری کنید.

#چنین_گفت

@cinemaa_magic


Репост из: BBCPersian
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
اگر هر ماه بیست دلار به شما می‌دادند با آن چه می‌کردید؟ ایده درآمد پایه همگانی این است که فرد خودش تصمیم بگیرد نیازش اصلی‌اش چیست. جزئیات این آزمایش را در این ویدیو ببینید.
@BBCPersian


Репост из: fluoxetine فلوکستین
‏اگر برای اینکه آدم خوبی هستی،انتظار پاداش داری
آدم خوبی نیستی.!

#برتراند_راسل



♻️ @fluoxetinne


نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید!
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
شمس تبریزی


....

خداوند انسان را به گونه خویشتن آفرید.
و جز این نیست که هرچه در بیرون از اوست در او هست. انچه هست و نیست انسان است که خداوند انسان را به گونه خویشتن افرید.
ارزو میکنم که همچنان و همیشه نوروز بمانید. که نوروز شمایید، ایام شمایید و برکت و شادی شمایید.

سالی پر از شادی، خنده، سلامتی و برکت برای شما آرزومندم، از آن جنس شادی و برکاتی که آرامش را به جان و روح شما هدیه دهد.
از خدا می خواهم در سال ۹۷ خوشبختی شما و خانواده شما را در آغوش بگیرد.

سال نو مبارک

احسان نیکبخت


محرم را نداشتند. بازهم تبعیض.


تبعیض بین سردشت و تهران کی تمام میشود؟ مرگ بمب های شیمیایی را کودکان سردشت دیده اند و امنیت انرا تهرانی ها.
خاک زمین را اهوازی ها و عربهای جنوب میخورند همانطور که گلوله ها و موشکهای جنگ را خوردند و سبزی اش مال تهران است.
فقر و شن و سختی را زابلی ها میچشند و ارامشش را مشهدی ها.

تفکر داعش میمیرد، اما نه با خون، با تدبیر، با انصاف، با برابری، با عدالت.


فردا ۶ آذر هست.
روزی که اندیمشک حدود یکساعت و نیم زیربمباران عراقی ها بود و ارتش و سپاه و بسیج و مقامات سیاسی هیچ کاری نتوانستند انجام دهند.
نه راداری بود نه اف چهارده ای ک جلوی انها را بگیرد، نه موشک ضد هوایپمایی که بکار بیاید نه پدافندی، سال ۶۵. اسکادهای قاره پیمای لیبی (همین شهابهای امروز) که ناکارمدتر از هرموقع دیگر کنار بقیه ایستاده بودند و تماشا میکردند.
غیر از سیصد کشته و هفتصد زخمی در طول یکساعت، تحقیر و توهین بزرگی به کل ملت ایران و کل نیروهای مسلح بود.
هواپیماهای عراقی یکساعت و نیم مردم رو سلاخی ميكردند، نه هدفی نه نقطه نظامی، فقط مردم.
خیلی راحت، با موشکهای ضد رادار ، کل رادار و پدافند کشور تعطیل شد و هیچ هواپیمایی نتوانست حتی پرواز کند.



چندین سال بعد راه کربلا (که راه قدس هم از آن میگذشت ) به روی شیعیان و محبان اهل بیت باز شد، البته به دست آمريكاي جنایتخوار. مردم فوج فوج به زیارت رفتند.
صدام رفته بود، پیروزی امریکا و متحدانش بسیار قاطع و قدرتمندانه بود، بالغ بر شصت تا هفتاد درصد مردم عراق موافق سرنگونی حکومت بودند (گرچه شاید موافق دخالت امریکا نبودند).
همه شعار پیروزی دادند. مردم عراق بخصوص شیعیان از پیروزی امریکایی ها بسیار خوشحال بودند.
شیعیان.
چرا که سالها در مناطق سنی نشین عراق همچنان مبارزه با امریکا وجود داد، استانی مثل انبار که هیچ وقت نیروهای ایتلاف برای ورود به ان هزینه نکردند، چون در برابر تلاف انسانی و مالی و رسانه ای ارزشش را نداشت.
صدام در نهایت ضعف شکست خورد اما چند سال بعد نیروهای بعث در قالب داعش سرباز کردند و توانستند از سنی های تندرو نهایت استفاده را بکنند.
داعش چندسالی در ۹۰ کیلومتری بغداد پایتخت، مشغول جنگ بود اما توان پیشروی نداشت.
داعش گروهک شبه نظامي بود که فقط به کمک ایجاد ترس و تبلیغات رسانه ای و همچنین خیانت استاندار و فرماندار موصل توانست به موصل دست پیدا کند. استاندار و فرماندار و بسیاری از اداره کنندگان موصل از سنی های قدیم بودند و البته طرفدار بازمانده های حزب بعث.
(حزب بعث ریشه تفکری سیاسی محکمی بین اعراب دو کشور سوریه و عراق دارد، حکومت فعلی سوریه نیز حزب بعث است که چندسال پس از تشکیل، به دلایل سیاسی، از حزب بعث عراق عملا فاصله گرفت).
سیصد چهار صد داعشی وارد موصل شدند و چندهزار نظامي فرار کردند.
داعش گروه شبه نظامي بود که سنگینترین سلاحش تانکهای غنیمتی بود، و هیچوقت توان استفاده از موشکهای دوربرد غنیمت گرفته شده را نداشت. موشکهایی که به راحتی تا تهران می رسیدند.
داعش اکثر مناطق سنی نشین را گرفت، چون کمتر از نیمی از سنی های میانه رو و اکثر سنی های تندرو با آن مشکلی نداشتند. (یکی از دلیل هایش هم شاید تبعیض برخورد حكومت مالکی با سنی ها بود).
داعش به جلولا رسید، نزدیکترین شهر عراق به مرز ایران. تقریبا بدون مشکل وارد شدند.
با کوچاندن اجباری تمامی مردم جلولا و گلوله باران کل شهر چند نفر باقی مانده داعش در شهر کشته شده یا فرار کردند.
ارتشی مسلح به توپخانه سنگین، تانک نفربر، هلی کوپتر، فانتوم و ...، در برابر چند صد داعشی که نهایت هنرشان تک تیراندازهای حرفه ایشان بود.

چه باقی ماند؟ چند جنازه داعشی، شهری ویران شده، و آواره هایی که میدیدند گلوله های ایران خانه هایشان را خراب کرده و، تندروهایی که تفکرشان را به جای دیگری بردند.

داعش هواپیما نداشت که بتواند ساعتها شهری را بمباران کند.
اما تفکر و ایدولوژی دارد، جیزی که صدام نداشت.
و سرعت و قدرت ایدولوژی و تفکر از هر سلاحی قویتر است. به همین خاطر هست که هنوز جشن پیروزی در عراق تمام نشده مصر منفجر می شود.

شاید پرچم داعش پایین آمده باشد، اما تبدیل به لباس انتحاری های بعد خواهد شد.
سوال من این است.
برای اینکه در سوریه و عراق این پیراهن را کسی نپوشد چه کرده اید؟
شهرهای ویران شده را میسازید؟
کشته ها را زنده میکنید؟
بنر میزنید؟
نماز جمعه میسازید؟
مدرسه؟
پارک؟

برای اینکه در ایران کسی این پیراهن را نپوشد چه میکنید؟
در زاهدان کار ایجاد میکنید؟
در کردستان شغل ایجاد میکنید؟
به کوله برها رحم میکنید؟
برای زلزله زده ها سریعا مسکن میسازید؟ از نوع مهر؟

خاطرم هست که شب انتخابات عراق و بعد از شمارش آرا، نوری مالکی رییس جمهور مورد تایید ایران، نتایج انتخابات عراق را نپذیرفت و شبانه خانه رییس جمهور جدید را محاصره کرد.
هنوز شب تمام نشده بود که ایت الله سیستانی در پیامی از اینکه رییس جمهور به خواسته مردم احترام گذاشته و پست ریاست جمهوری را تحویل میدهد از نوری مالکی تشکر کرد. او هم مرد مومنی بود که حرف مرجع برایش الزام اور بود و پست را تحویل داد.
یکی از مشکللات جدی حکومت او تبیض حتی در بین شیعیان بود چه برسد به سنی ها. و نتیجه اش چند سال بعد شد داعش در موصل.
شیعه های سوریه برای من تعریف میکردند که در زمان همین بشار اسد جرات برگزاری زیارت عاشورا و عزاداری




احسان نیکبخت:
دوباره که کش آمد و چرخشی به تنش داد اما، گرم شد.
پایش سایید به چیزی نرم و دوستداشتنی، گرمای لذت بخشی تنش را پر کرد. دوست داشت.
چرخید و دست انداخت گردنش، دوست داشت.
بوی خوشی شامه اش را پر کرد، دوست داشت.
صدای نفس کشیدنش مثل موسیقی لبخند به لب مرد نشاند.دوست داشت.
دوباره کش آمد، آسمان دم صبح چه آبی ملایم دلنوازی بود. از لای پنجره هوای پرطراوت صبح مهمان اتاق می شد.
سقف اتاق بالاتر رفته بود.
مرد دست انداخت گردنش، دوستش داشت.
ّ...ا
مرد تی شرت مشکی اش را پوشید، دستی به پیرهن چهارخانه آبی صورتی کشید، ساعت بند چرمی نارنجی را دستش کرد، این دوتا را خیلی دوست داشت. بند چرمی را دور مچش پیچید و کتونی های ادیداس سیاهش را بالا کشید.
نگاهی به زنی که با چشمات درشتش خوابیده بود کرد. لبخند زد، ریه هایش را پر از هوای لطیف صبح کرد و زد بیرون، اما همچنان دست انداخته بود گردنش و دوستش داشت.




ساعت هفت صبح، همه در رفت و آمد، محل کار، مدرسه، دانشگاه. ریتم زندگی میکوبد، بعضی ها همراهش میرقصند، بعضی ها با هزار پز و اطوار ادای رقص درمیاورند، بعضي ها هم مثل لشی بی جان باقیمانده خود را میکشند به زمین تا برسند، اما ب کجا.
ضرباهنگ زندگی می کوبد، نشسته ام ب نگاه کردن، لبخندها و بغض ها را ، آدم ها می روند و خاطره نگاه چشم ها همیشه باقی می ماند.
ضرباهنگ زندگی همچنان می نوازد، خورشید میرود ، ماه میرقصد، آرام، رفته ها باز میگردند، نشسته ام ب نگاه کردن.
چشمها می دوند، دستها میجویند، پاها می روند، آمده ها می روند، ضرباهنگ زندگی می کوبد .
و چه ضرباهنگ مواج زیبایی است کشیدن انتظار چشمهایی که شعر می بافند.




دلم میخواد حس امروزم همیشه یادم باشه


حالا دیگه رفته ها برگشتن، و برگشته ها رسیدن. تموم شد و خیابان خالی...






ماشین و خاموش کردم، ته مونده گرمای لذت بخش بخاری ماشین پاهام رو گرم میکرد، موسیقی خوبی پخش میشد، تصمیم گرفتم چند دقیقه بشینم و موسیقی رو گوش بدم.
زنهایی که همه از کنار من در یک جهت حرکت می کردند توجهم رو جلب کرد. همه یک دو تا دختر کوچولو هم همراهشون بود. زن خندان با مانتوی بافت روشن که سرش تو گوشی بود، مادر عینکی که اسپرت پوشیده و مرتب بود، پدری خندان که کیف دخترک دستش بود و دخترک با لبخند نگاهش میکرد، دو زن میانسال مشغول حرف و خنده که دختر بچه هاشون پشت سرشون حرکت میکردند. مادر و دختری که هر دو از گربه میترسیدند، مادر کوتاه قد و توپری که خیلی جدی میرفت و همه وسایل دختر بچش رو به دست گرفته بود.
چند دقیقه گذشت.
حالا داشتند برمیگشتند، بچه هاشون رو رسونده بودن و در حال برگشت بودند.
بعضی ها هم بودند که عبوس و خسته بودند، بچه هایی همراهشون بود که انگار دوبرابر سنشون عمر کردند.

زندگی همینه، این لحظه دیگه تکرار نمیشه. این لحظه با تمام زیباییهاش تموم شد.


Репост из: @attachbot
🎞 @kheradenab

Are you lost in the world like me?

حال و روزِ ما!

کانال خرد ناب شما را به تماشای این #انیمیشن جالب از Steve Cutts دعوت می کند.
🎞 @kheradenab

Показано 20 последних публикаций.

4

подписчиков
Статистика канала