پیش از این در سایت خدابیامرز شطرنجباز بخشی داشتیم به نام حرفهای در گوشی. این بخش حرفهای درگوشی و زمزنه های محافل شطرنجی را با کمی چاشنی طنز بیان میداشت و اتفاقا بسیار پر خواننده هم بود.
قصد داریم حرفهای در گوشی را فریاد کنیم.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
کی بود کی بود من نبودم
در جریان مسابقات جام خزر سرداور مسابقات سر کار خانم به دلیل تمرد شطرنجبازی نوجوان، برای تفتیش کفشهای وی، رای به اخراج شطرنجباز مذکور داد و از ادامه حضور وی در جدول مسابقات جلوگیری کرد.
پس از این رای مریدان در بوق و کرنا دمیدند که سرداور کهکشانی کاری کرد کارستان و مدح و ثنا.......🤔
پدر محترم در سایت های مرتبط گیلان هماورد می طلبید و فریاد بر می آورد که آری اینجا گیلان است.
(البته احتمالا ایشان فراموش کرده اند که قبل از آن در همان گیلان چه اتفاقات اسفناکی رخ داده است)😂
در کانال پر مخاطب !!!(ما بالاخره نفهمیدیم که پر مخاطب بودن به تعداد خوانندگان مطالب است که بعضا در ذیل مطالب درج می شود و یا گروه عظیمی که هستند ولی نیستند😉) در چندین نوبت بانگ بر آورد که داور کهکشانی با شمشیر به روز!!! ریشه ی تمام تبانی ها را قطع کرده و راه جدیدی در کنار راه شیری باز کرده است.
آن دیگران هم فرصت را غنیمت شمرده با فن سر بند و پی مربی شطرنجباز مذکور را در منطقه قرمز رینگ به دام انداخته و دق دلی یک عمر نگفته را با کلماتی خشن تر از مشت و لگد بروس لی بر سرش ریختند.....😏(نوش جانش)
القصه و اما...
بوق بوق بوق ادامه داشت تا اینکه استادی بزرگوار از همان خطه گیلان متن کوتاهی از هندبوک را ترجمه و منتشر کرد.با مضمون اینکه ایها الناس حالا که التهاب کمتر شده بدانید که بر این اساس سرداور گرام اجازه نداشته که نوجوان بینوا را اخراج کند بلکه فقط همان دور مشمول جریمه می شود....
کی بود کی بود
از راهروهای ...صدایی شنیده شد که:
به من مربوط نیست داور(دقت کنید داور😳) چنین تصمیمی گرفت و باید مسوولیتش را بپذیرد.
آقا کی بود
خانم کی بود.
کجا رفتید خیل مریدان؟
ای بابا این سکوت چقدر گوشخراش است😡😡
تا بعد🖐
@shatranjbazchanel