جانانم!
جانِ جانانم، روحِ تنِ بیجانم، ذکر لب بیحالم، سوی چشم بیخوابم، سلام بر روی ماهت!
میخواهم بنویسم برایت؛ برای تن شیرینت، رنگ دلربای لبانت، دلبری چشمانت، برای گرمی آغوشت و صدای دلنوازت.
من به قربانِ شیرینیِ رنگِ تلخِ چشمانت، ای شاهکارِ گرمِ تابستانی من! ای تو که لَختِ مشکیِ موهایت بهسان آتش شراره میکشد بر دلِ تنگ ما.
دلتنگی نبودت را من و سرخی آسمان غروب باهم تقسیم میکنیم.
حال که من نیستم، آغوشِ مهربانت را باز کن برای ماه و ستاره و خورشید و منت بگذار بر سر دنیا و دستِ پرمهرت را برسرش بکش تا سازی بنوازد، خوشنواز.
که این چرخ گردون بنوازد برایت سازی شهپسند که تو دلپسندتر برقصی و بچرخی و بخندی و قند آب کنی در دل ما!
راستی نورکم؛ سلامت را رساندم به لالههای نارنجی. عطرشان که به دلربایی عطرشیرین تنت نمیرسد اما، چه شود عطر تو و لاله...
#برای_نور
جانِ جانانم، روحِ تنِ بیجانم، ذکر لب بیحالم، سوی چشم بیخوابم، سلام بر روی ماهت!
میخواهم بنویسم برایت؛ برای تن شیرینت، رنگ دلربای لبانت، دلبری چشمانت، برای گرمی آغوشت و صدای دلنوازت.
من به قربانِ شیرینیِ رنگِ تلخِ چشمانت، ای شاهکارِ گرمِ تابستانی من! ای تو که لَختِ مشکیِ موهایت بهسان آتش شراره میکشد بر دلِ تنگ ما.
دلتنگی نبودت را من و سرخی آسمان غروب باهم تقسیم میکنیم.
حال که من نیستم، آغوشِ مهربانت را باز کن برای ماه و ستاره و خورشید و منت بگذار بر سر دنیا و دستِ پرمهرت را برسرش بکش تا سازی بنوازد، خوشنواز.
که این چرخ گردون بنوازد برایت سازی شهپسند که تو دلپسندتر برقصی و بچرخی و بخندی و قند آب کنی در دل ما!
راستی نورکم؛ سلامت را رساندم به لالههای نارنجی. عطرشان که به دلربایی عطرشیرین تنت نمیرسد اما، چه شود عطر تو و لاله...
#برای_نور