Репост из: ִֶָ 𝐏𝗂𝗇𝗄𝗒 𝐂𝗈𝗍𝗍𝗈𝗇 𝐂𝖺𝗇𝖽𝗒༢
@yekikafurbedebeina
-
+ یبار دیگه یبار دیگه! اینبار دیگه میبازی بهت قول میدم
پسری که صورتش توی ریلکس ترین حالت ممکن بود جواب تنها دوستی که براش باقی مونده بود رو داد
- هی پسر، خسته نشدی؟ این هشتمین دسته که داری میبازی. قبول کن توی بسکتبال استعداد نداری
پسری که هنوز باخت رو قبول نداشت خنده ای کرد
+ اینا آوانس بودن
- عه؟ پس بریم برای برد نهم
دوباره مشغول بازی شدن و این نهمین دستی بود که پسر کوچکتر بازی رو میباخت، بعد از دیدن توپی که از تور میگذره و به زمین میوفته، خسته خودش رو روی زمین انداخت دست هاش رو ستون تنش کرد و سعی کرد نفس های نامنظمش رو منظم کنه.
+ آفرین، بلدیا.
پسر بزرگتر خنده ای کرد و همونطور که سمت پسر کوچکتر میومد و دستش رو برای دراز میکرد حرف زد.
- آره بلدم، مرسی که نه بار بهم آوانس دادی مربی، حالا نمیخوای به مناسبت باختت یه مشروب مهمونمون کنی؟
-
+ یبار دیگه یبار دیگه! اینبار دیگه میبازی بهت قول میدم
پسری که صورتش توی ریلکس ترین حالت ممکن بود جواب تنها دوستی که براش باقی مونده بود رو داد
- هی پسر، خسته نشدی؟ این هشتمین دسته که داری میبازی. قبول کن توی بسکتبال استعداد نداری
پسری که هنوز باخت رو قبول نداشت خنده ای کرد
+ اینا آوانس بودن
- عه؟ پس بریم برای برد نهم
دوباره مشغول بازی شدن و این نهمین دستی بود که پسر کوچکتر بازی رو میباخت، بعد از دیدن توپی که از تور میگذره و به زمین میوفته، خسته خودش رو روی زمین انداخت دست هاش رو ستون تنش کرد و سعی کرد نفس های نامنظمش رو منظم کنه.
+ آفرین، بلدیا.
پسر بزرگتر خنده ای کرد و همونطور که سمت پسر کوچکتر میومد و دستش رو برای دراز میکرد حرف زد.
- آره بلدم، مرسی که نه بار بهم آوانس دادی مربی، حالا نمیخوای به مناسبت باختت یه مشروب مهمونمون کنی؟