جنگ و بدن در عصر حاد-خشونت
📝احمد غلامی. دکتری جامعه شناسی
کریس هیلبز گری در کتاب جنگ پستمدرن(1381) معتقد است که آنچه جنگها بدان شکل میدهند، بدنهای واقعی هستند. در حقیقت جنگ تنها به میانجی بدنها شکل میگیرد؛ هر چند شدت تقابل بدنها در جنگهای اعصار کهن بسی فراتر از آن در دوران جنگهای مدرن بوده است، اما در عصر مدرن تکنولوژیهای جنگ، بدن را به شکلی متمایز بازنمایی می¬کنند. حضور سایبورگها، شبیه سازی، الکترونیکی کردن جنگافزارها و بسیاری تحولات تکنولوژیکی در حوزهی جنگ، تقابل میان بدنها را به حداقل ممکن رسانیده است. بطوری که شکار دشمنان توسط هواپیماهای بدون سرنشین یا انهدام مواضع آنان از راه دور، چنان موشکافانه و فانتزیک صورت میپذیرد که گاهی در چشم مخاطبین نمونهای از فضای مجازی یا به عنوان بخشی از یک گیم تصور میگردد.
مفهوم بدن در جنگ را میتوان و میبایست جزء لاینفک و غایتشناختی جنگ به حساب آورد. البته رد تحولات تکنولوژیکی و سایبورگها طی جنگهای پستمدرن بعد از 1990، شکلی از پنهان کردن بدنها و اخفای آن را در جریان مصور سازی جنگ به نمایش میگذارد تا بدین شکل جنگ از راه دور، به مثابهی جنگی کمتر رودرو و در عین حال جنگی کمتر خشن به نمایش درآید. اختفای هر چه بیشتر بدنها، دور شدن و محو کردن بدن دشمنان از چشم جنگاوران و مخاطبین اخبار جنگ، در واقع بازسازی بدن دشمنان است در قالب اهدافی قابل انهدام بدون سویههای انسانی و زیستشناختی آن. حملات آمریکائیها علیه مواضع دشمنان خود در عراق و افغانستان، تنها در نمایی اکستریم لانگشات با زوم کامل از بالای سرِ مردمانی دیده میشود که در تصویری نگاتیو شده در مکانی مشخص گرد آمدهاند. عوامل جنگ و مخاطبین در این نما به همان اندازه با بدن واقعی ستیزه جویان روبرو میشوند، که کاربر بازیهای رایانهای چون کال آف دیوتی (Call of Duty). با هرچه دورتر کردن نمای بدنهای دشمنان سویههای بصری خشونت در میان نماهای نگاتیو شده و مجازی محو میشود؛ تا آنجا که میتوان گفت به تناظر نماهای فیلمی/تکنولوژیک ساختی زیباییشناختی به جنگ تزریق شده است. بالزار یکی از گزارشگران جنگ کویت، تصاویر آمریکائیها علیه سربازان عراقی را اینچنین گزارش کرده بود: آنان مانند گوسفندانی هراسان و بیرون ریخته از آغل، گیج و وحشتزده زیر آتش جهنمی، از آسایشگاههایشان به سمت پناهگاهها فرار میکردند ویکی یکی به دست مهاجمانی نامرئی به خاک میافتادند و انفجار گلولههای 33 میلی متری توپ قطعهقطعه اشان میکرد . این تصویر به همان اندازهی تفسیر مخاطبی از یک فیلم هالیوودیِ ژانر جنگی، مجازی و در عین حال زیباییشناختی است. دوری و پنهان کردن بدنهای دشمنان در نماهای بسیار دور از بالا، تنها برای گزارشگر و مخاطبین میتواند به مثابهی تصویری از گوسفندان تداعی شود. غیاب بدنها عنصر اساسیِ جنگ نوین است تا بدین شکل بعدی لذتشناختی و زیباییشناختی به جنگ و خشونت ببخشد. در این حالت دستگاهها و تکنولوژیهای جنگ با "آنجایی" کردن جنگ و اعمال خشونت بار آن، رابطه ی بدن و تهدیدات آن را به حاشیه رانده و در واقع جنگ را در غیاب بدن مدیریت می کنند؛ این در حالی است که بدن در این وضعیت فانتزیک در "آنجایی" قرار دارد که دور از دید مخاطب قرار دارد. چنین برخوردی با بدن، در واقع به کنار گذاشتن و دور انداختن مفهوم خشونت مرتبط نیست، بلکه در حقیقت فقدان تجربه و اضمحلال تجربه ی جنگ و خشونت را تداعی می کند. انسان معاصر در درون دوزخی از جنگ زندگی می کند، در حالی که هر دم از تجربه جنگ، فهم و تفسیر آن تخلیه می شود. این خود اصلی ترین نوع خشونتی است که به میانجی تهی کردن مردم از تجربه جنگ و خلق مازادی از معنا، انسان معاصر را بیش از هر زمانی با جدایی سوژه تجربه از سوژه شناخت مواجه ساخته است. این عصر به تناظر چنین شکافی حادترین عصر خشونت را به تصویر می کشد. @Ahmad_Gholami17548
📝احمد غلامی. دکتری جامعه شناسی
کریس هیلبز گری در کتاب جنگ پستمدرن(1381) معتقد است که آنچه جنگها بدان شکل میدهند، بدنهای واقعی هستند. در حقیقت جنگ تنها به میانجی بدنها شکل میگیرد؛ هر چند شدت تقابل بدنها در جنگهای اعصار کهن بسی فراتر از آن در دوران جنگهای مدرن بوده است، اما در عصر مدرن تکنولوژیهای جنگ، بدن را به شکلی متمایز بازنمایی می¬کنند. حضور سایبورگها، شبیه سازی، الکترونیکی کردن جنگافزارها و بسیاری تحولات تکنولوژیکی در حوزهی جنگ، تقابل میان بدنها را به حداقل ممکن رسانیده است. بطوری که شکار دشمنان توسط هواپیماهای بدون سرنشین یا انهدام مواضع آنان از راه دور، چنان موشکافانه و فانتزیک صورت میپذیرد که گاهی در چشم مخاطبین نمونهای از فضای مجازی یا به عنوان بخشی از یک گیم تصور میگردد.
مفهوم بدن در جنگ را میتوان و میبایست جزء لاینفک و غایتشناختی جنگ به حساب آورد. البته رد تحولات تکنولوژیکی و سایبورگها طی جنگهای پستمدرن بعد از 1990، شکلی از پنهان کردن بدنها و اخفای آن را در جریان مصور سازی جنگ به نمایش میگذارد تا بدین شکل جنگ از راه دور، به مثابهی جنگی کمتر رودرو و در عین حال جنگی کمتر خشن به نمایش درآید. اختفای هر چه بیشتر بدنها، دور شدن و محو کردن بدن دشمنان از چشم جنگاوران و مخاطبین اخبار جنگ، در واقع بازسازی بدن دشمنان است در قالب اهدافی قابل انهدام بدون سویههای انسانی و زیستشناختی آن. حملات آمریکائیها علیه مواضع دشمنان خود در عراق و افغانستان، تنها در نمایی اکستریم لانگشات با زوم کامل از بالای سرِ مردمانی دیده میشود که در تصویری نگاتیو شده در مکانی مشخص گرد آمدهاند. عوامل جنگ و مخاطبین در این نما به همان اندازه با بدن واقعی ستیزه جویان روبرو میشوند، که کاربر بازیهای رایانهای چون کال آف دیوتی (Call of Duty). با هرچه دورتر کردن نمای بدنهای دشمنان سویههای بصری خشونت در میان نماهای نگاتیو شده و مجازی محو میشود؛ تا آنجا که میتوان گفت به تناظر نماهای فیلمی/تکنولوژیک ساختی زیباییشناختی به جنگ تزریق شده است. بالزار یکی از گزارشگران جنگ کویت، تصاویر آمریکائیها علیه سربازان عراقی را اینچنین گزارش کرده بود: آنان مانند گوسفندانی هراسان و بیرون ریخته از آغل، گیج و وحشتزده زیر آتش جهنمی، از آسایشگاههایشان به سمت پناهگاهها فرار میکردند ویکی یکی به دست مهاجمانی نامرئی به خاک میافتادند و انفجار گلولههای 33 میلی متری توپ قطعهقطعه اشان میکرد . این تصویر به همان اندازهی تفسیر مخاطبی از یک فیلم هالیوودیِ ژانر جنگی، مجازی و در عین حال زیباییشناختی است. دوری و پنهان کردن بدنهای دشمنان در نماهای بسیار دور از بالا، تنها برای گزارشگر و مخاطبین میتواند به مثابهی تصویری از گوسفندان تداعی شود. غیاب بدنها عنصر اساسیِ جنگ نوین است تا بدین شکل بعدی لذتشناختی و زیباییشناختی به جنگ و خشونت ببخشد. در این حالت دستگاهها و تکنولوژیهای جنگ با "آنجایی" کردن جنگ و اعمال خشونت بار آن، رابطه ی بدن و تهدیدات آن را به حاشیه رانده و در واقع جنگ را در غیاب بدن مدیریت می کنند؛ این در حالی است که بدن در این وضعیت فانتزیک در "آنجایی" قرار دارد که دور از دید مخاطب قرار دارد. چنین برخوردی با بدن، در واقع به کنار گذاشتن و دور انداختن مفهوم خشونت مرتبط نیست، بلکه در حقیقت فقدان تجربه و اضمحلال تجربه ی جنگ و خشونت را تداعی می کند. انسان معاصر در درون دوزخی از جنگ زندگی می کند، در حالی که هر دم از تجربه جنگ، فهم و تفسیر آن تخلیه می شود. این خود اصلی ترین نوع خشونتی است که به میانجی تهی کردن مردم از تجربه جنگ و خلق مازادی از معنا، انسان معاصر را بیش از هر زمانی با جدایی سوژه تجربه از سوژه شناخت مواجه ساخته است. این عصر به تناظر چنین شکافی حادترین عصر خشونت را به تصویر می کشد. @Ahmad_Gholami17548