مثنوی غدیر
در بیابانی که گرما چیره بود
چشمها بر روی احمد خیره بود
داد فرمان خاتم پیغمبران
مِنبری سازند بهر گفتمان
از جهاز اُشتران شد مِنبری
برفرازش جلوهگر روشنگری
گِرد مِنبر زائران خسته تن
منتظر تا آنکه شه گوید سخن
جملگی حیران و گرم گفتگو
جانب ختم رُسُل آورده رو
یک نفر از آن همه اسلامیان
بود همدوش رسول انس و جان
نیک مردی صاحب حق الیقین
شیر ربّآنی امیر المتقین
گفت پیغمبر که از حیّ متین
جبرئیل آورده پیغامی وزین
گر بگویم دینتان کامل شود
وای از آنی که از آن غافل شود
گر نگویم در رسالت ماندهام
دین آخر را به نقصان رانده ام
مردمان گفتند بردار این حجاب
ای رسول حق به گفتن کن شتاب
خاتم اهل نبوت مصطفی
کرد اشارت بر علی مرتضی
آنکه در بدر و احد با رزم خویش
کرده هر ناصالحی را دل پریش
آنکه غول خندقی را پی نمود
از زمین تا عرش حق را طی نمود
آنکه در بستر به جای یار خفت
تیغ بر سر دیده و چیزی نگفت
خلق شد خاموش و افتاد از سخن
وصف حیدر شد بیان در انجمن
گفت پیغمبر تمام علم خود
دادهام بر او چنانکه حلم خود
شهر حق از نور او آذین بود
مدح او در سورهی یاسین بود
جز به امر حق نمیگویم سخن
بشنوید اینک کلام حق ز من
پیروی از امر او لازم بود
دشمنش روز جزا نادم بود
منکَر و معروف را آموخته
آتش ایمان به جان افروخته
گوید این آیه که او خیرالوصیست
پیشوا و سرور و حیدر علیست
او برای من برادر بوده است
دین حق را یار و یاور بوده است
من چو موسی او بود هارون من
زنده میماند از او قانون من
نیست در اسماء حق نام نبی
هست اما نام نیکوی ولی
مرگ من یعنی نبوت شد تمام
با وجود او شود دین مستدام
صَفوه الله است و پرچمدار دین
صالح امت شفیع متقین
او حکیم است و بود زوج بتول
بی علی طاعت نمیگردد قبول
بعد من باشد بر این امت ولی
فاتح خیبر وصیّ من علی
من نگویم حرف از روی هوس
پس علی را مُقتدا دانید و بس
دشمنی با او گناهی اکبرست
خصم او نابود گردد ابترست
نور حق تابیده بر قلب علی
این عنایت باشد از ربّ علی
او امام و جمله فرزندان او
نیست جز حکم خدا فرمان او
او بود از سابقون السّآبقین
ناهی از منکَر بود دیّآن دین
معدن حکمت امام المخلصین
پیشوای صادقان و صالحین
در هوای گرم و سوزان غدیر
شد گره دست امیری با وزیر
دست حق را مرد حق بالا گرفت
عالَمی در یک بیابان جا گرفت
بعد از آن فرمود با صوت جلی
دست حق باشد به همراه علی
هرکه من بودم بر او مولا نکوست
بعد من شیر خدا مولای اوست
وصف او را از دل و جان گفتهام
هرچه گویم از علی کم گفتهام
این بود ختم کلام ای اهل دین
او فقط باشد امیر المومنین
@Bazm_e_Ghazal لینک کانال
@Chat_Bazm_e_Ghazal چت کانال
در بیابانی که گرما چیره بود
چشمها بر روی احمد خیره بود
داد فرمان خاتم پیغمبران
مِنبری سازند بهر گفتمان
از جهاز اُشتران شد مِنبری
برفرازش جلوهگر روشنگری
گِرد مِنبر زائران خسته تن
منتظر تا آنکه شه گوید سخن
جملگی حیران و گرم گفتگو
جانب ختم رُسُل آورده رو
یک نفر از آن همه اسلامیان
بود همدوش رسول انس و جان
نیک مردی صاحب حق الیقین
شیر ربّآنی امیر المتقین
گفت پیغمبر که از حیّ متین
جبرئیل آورده پیغامی وزین
گر بگویم دینتان کامل شود
وای از آنی که از آن غافل شود
گر نگویم در رسالت ماندهام
دین آخر را به نقصان رانده ام
مردمان گفتند بردار این حجاب
ای رسول حق به گفتن کن شتاب
خاتم اهل نبوت مصطفی
کرد اشارت بر علی مرتضی
آنکه در بدر و احد با رزم خویش
کرده هر ناصالحی را دل پریش
آنکه غول خندقی را پی نمود
از زمین تا عرش حق را طی نمود
آنکه در بستر به جای یار خفت
تیغ بر سر دیده و چیزی نگفت
خلق شد خاموش و افتاد از سخن
وصف حیدر شد بیان در انجمن
گفت پیغمبر تمام علم خود
دادهام بر او چنانکه حلم خود
شهر حق از نور او آذین بود
مدح او در سورهی یاسین بود
جز به امر حق نمیگویم سخن
بشنوید اینک کلام حق ز من
پیروی از امر او لازم بود
دشمنش روز جزا نادم بود
منکَر و معروف را آموخته
آتش ایمان به جان افروخته
گوید این آیه که او خیرالوصیست
پیشوا و سرور و حیدر علیست
او برای من برادر بوده است
دین حق را یار و یاور بوده است
من چو موسی او بود هارون من
زنده میماند از او قانون من
نیست در اسماء حق نام نبی
هست اما نام نیکوی ولی
مرگ من یعنی نبوت شد تمام
با وجود او شود دین مستدام
صَفوه الله است و پرچمدار دین
صالح امت شفیع متقین
او حکیم است و بود زوج بتول
بی علی طاعت نمیگردد قبول
بعد من باشد بر این امت ولی
فاتح خیبر وصیّ من علی
من نگویم حرف از روی هوس
پس علی را مُقتدا دانید و بس
دشمنی با او گناهی اکبرست
خصم او نابود گردد ابترست
نور حق تابیده بر قلب علی
این عنایت باشد از ربّ علی
او امام و جمله فرزندان او
نیست جز حکم خدا فرمان او
او بود از سابقون السّآبقین
ناهی از منکَر بود دیّآن دین
معدن حکمت امام المخلصین
پیشوای صادقان و صالحین
در هوای گرم و سوزان غدیر
شد گره دست امیری با وزیر
دست حق را مرد حق بالا گرفت
عالَمی در یک بیابان جا گرفت
بعد از آن فرمود با صوت جلی
دست حق باشد به همراه علی
هرکه من بودم بر او مولا نکوست
بعد من شیر خدا مولای اوست
وصف او را از دل و جان گفتهام
هرچه گویم از علی کم گفتهام
این بود ختم کلام ای اهل دین
او فقط باشد امیر المومنین
@Bazm_e_Ghazal لینک کانال
@Chat_Bazm_e_Ghazal چت کانال