🍀#کتاب_صوتی
#معمای_هویدا
#عباس_میلانی
#سرگذشت_تاریخی
مولف در ابتدای کتاب غرضش را از نگاشتن کتاب چنین عنوان می کند که قرار بود برای دایره المعارف ایرانیکا خلاصه ای از زندگی هویدا را در 2500 کلمه بنویسم که بعد از بررسی چند منبع متوجه شدم که این شخصیت را اصلا نمی شناسم و همین سبب شد که کتابی را اختصاص دهم به این شخصیت مهم و سعی کنم شمائی از این چهره را از طریق کسانی که با ایشان ارتباط داشتند بدست بیاورم.کتاب از 16 فصل تشکیل شده در 469 صفحه به همراه 30 صفحه یادداشت و توضیح. و در فصول اول با مروری بر کودکی و جوانی و ایام تحصیل هویدا می پردازد که تا حدودی مشابه کتاب معتضد است .با این تفاوت که نویسنده تعصب های خود را در قضاوت دخالت نداده و نخواسته حین موضع گیری چشمی هم به منابع تامین مالی خود داشته باشد و با بافتن رطب و یابس حقیقت را مخدوش کند.سپس به چگونگی ورود هویدا به بدنه دولت و وارد شدن او به حلقه تکنو کرات های منصور می پردازد و در آخر سر دوران نخست وزیری و سپس دوره افول و اعدام او را از چشم می گذراند.
به اين نتيجه رسيده ام كه بايد تاريخ خود را از جدید بخوانيم و بسنجيم.پذيرفتم كه به نوعي خانه تكاني تاريخي محتاجيم.به نظرم رسيد كه فرضيات و گمان ها و جزميات پيشين را وا بايد گذاشت و شناخت هركس را از نو با پيروي از روش پيشنهادي دكارت بياغازيم . او مي گفت در جستجوي روش علمي ، لازم دانستم كه همه ي فرضيات پيشين را ناديده و نپذيرفته بگيرم ، و در همه چيز شك كنم جز در وجود ذهنيتي شكاك . ما نيز در ارزيابي ذهن و زندگي هركس بايد ، به گمانم ، با اين فرض شروع كنيم كه هيچ چيز قابل اعتنا و اعتمادي درباه اش نمي دانيم.بايد اين فرض را بپذيريم كه دانسته ها و شنيده هاي پيشين مان شايد به قصد گمراهي مان بوده و تنها با ذهني پالوده از رسوبات گذشته مي توان به گرته اي از حقيقت دست يافت.شبی ابراهیم گلستان (نویسنده و فیلمساز نامی) مهمان برادر هویدا بود. از قضا شخص هویدا نیز حضور داشت و جدالی لفظی بین او و گلستان در گرفته و هر لحظه لحنی تندتر پیدا می کرد. هنگامی که هویدا چیزی از سر طعن درباره ی پیراهن گلستان می گوید ، گلستان به خشم آمده و بیدرنگ پیراهن را از تن درآورده به سوی هویدا پرت کرده فریاد کشید: "بوش کن. بوی وجدان میدهد.نه بوی عفن کسی که روح خود را فروخته". هویدا محافظانش را از تعرض به او بازداشته ، گلستان را به کنار خود خوانده به صدایی ملتهب و مضطرب از احساس خیانت به خود می گوید و از خودکامگی روزافزون شاه و از اندیشه ی سخیف نظام تک حزبی در ایران نالید.چند هفته بعد گلستان و هویدا همدیگر را در ضیافتی که به افتخار ژاک شیراک برگزار شده بود ملاقات کردند. هویدا به سوی گلستان آمد و بیآنکه نشانی از کدورت در لحن و کلامش باشد،
گلستان را به مهمان فرانسوی دولت ایران معرفی کرد: "ایشان بهترین نویسنده و فیلمساز مملکت ما هستند و ما هم همیشه کارهایشان را توقیف میکنیم". این واپسین دیدار هویدا و گلستان بود. اینکه یکی از نخستوزیران پهلوی شیفتهی ادبیات بود و خواننده پر و پا قرص شاعران بزرگ فرانسوی به شمار میرفت ، اینکه هویدا علاقهی خاصی به جمعهای روشنفکری داشت.صادق هدایت ، صادق چوبک و ابراهیم گلستان از دوستان نزدیکش بودند ، همه و همه نشان میدهد که او آدم خاصی بود. اگر چه این خاص بودن با انگِ همجنسگرایی و بهایی بودن هویدا همواره تکفیر میشد، اما میلانی جنبههای دیگری از زندگی خاص هویدا را تصویر میکند. او در میان مجموعهای از کارگزاران سلطنتی که آلوده به فساد اقتصادی بودند، کمتر علاقهای به مکنت داشت. از طرف دیگر او علاقهی چندانی به قدرت نیز نداشت و یا به قول ابراهیم گلستان ، چنین وانمود میکرد. اما تمام ویژگیهای منحصر به فرد هویدا، به هیچ وجه توجیهکنندهی عملکرد او در دوران نخستوزیری نیست. نکتهای که بیعملی هویدا را بغرنج تر میکند (اگر فرض کنیم که خود نقشی در فساد مالی و حکومتی دربار نداشت) همین ویژگیهای مثبت او بود. اگر ذهن فعال جامعه ، در نگاهی کلاننگرانه انفعالِ کارگزارانی را که همچون هویدا باسواد نبودند بپذیرد ؛ قطعاً به سختی قادر خواهد بود که تسلیم هویدا را در قبال استبداد محمدرضاشاه قبول کند. هویدا در این زمینه نیز در بین سیاستمداران در اقلیت بود. او سرسپرده بود و میدانست که سرسپرده است و از آن مهمتر معنای استقلال را میفهمید و این مسالهی کوچکی نیست.
کتاب معماى هویدا یکى از تکنگارى هاى شاخص در حوزه تاریخ نگار معاصر است. میلانى 6 سال براى گردآورى اطلاعات درباره این کتاب وقت گذاشت و سرانجام با مصاحبههاى مختلف و مراجعه به منابع گوناگون و پیدا کردن اسناد و اطلاعات درجه اول از همه کسانى که در این باره مطلع بودند، معماى هویدا را نوشته است.این کتاب در سال 1380 سه چاپ متوالی داشت.🍀
@Beheshteketab