روزی که #حاجی_بخشی امام را خندوند
پسر حاجی تعریف میکرد:
توی یکی از دیدارها که رزمنده ها خدمت امام رفته بودند من هم همراه پدرم بودم
توی #حسینیه_جماران مملو از جمعیت بود
#امام وارد حسینیه شد و همه ایستاده شعار میدادند و امام هم دستش رو برای #رزمند_ها تکون میداد
امام روی صندلی نشست و قبل از اینکه صحبت هاش رو شروع کنه #حاجی_بخشی از جا بلند شد و شروع کرد شعار دادن
ماشاالله...حزب الله
بسیجیها...حزب الله
سپاهیا...حزب الله
ارتشی ها ...حزب الله
و همه حسینیه به وجد اومد و امام عزیز هم از اون بالا به جمعیت نگاه میکرد.
حاجی گفت: کجا میرید... همه گفتند #کربلا
باکی میرید..#روح_الله
حاجی گفت: مارم ببرید
همه یکصدا گفتند جا نداریم
اینجا بود امام بزرگوار شروع کردن خندیدن
و حاجی بخشی هم رو به امام در حالی که دست به محاسن سفیدش میکشید، گفت:
آقاجان: ببین! این جوونها منِ پیرمرد رو اذیت میکنند!
در این روزهای باقی مانده #اربعین ، یاد همه #راهیان_کربلا... بخیر باد
#شهدا_شرمنده_ایم_که_مدام_شرمنده_ایم
@bi_pelakha314
پسر حاجی تعریف میکرد:
توی یکی از دیدارها که رزمنده ها خدمت امام رفته بودند من هم همراه پدرم بودم
توی #حسینیه_جماران مملو از جمعیت بود
#امام وارد حسینیه شد و همه ایستاده شعار میدادند و امام هم دستش رو برای #رزمند_ها تکون میداد
امام روی صندلی نشست و قبل از اینکه صحبت هاش رو شروع کنه #حاجی_بخشی از جا بلند شد و شروع کرد شعار دادن
ماشاالله...حزب الله
بسیجیها...حزب الله
سپاهیا...حزب الله
ارتشی ها ...حزب الله
و همه حسینیه به وجد اومد و امام عزیز هم از اون بالا به جمعیت نگاه میکرد.
حاجی گفت: کجا میرید... همه گفتند #کربلا
باکی میرید..#روح_الله
حاجی گفت: مارم ببرید
همه یکصدا گفتند جا نداریم
اینجا بود امام بزرگوار شروع کردن خندیدن
و حاجی بخشی هم رو به امام در حالی که دست به محاسن سفیدش میکشید، گفت:
آقاجان: ببین! این جوونها منِ پیرمرد رو اذیت میکنند!
در این روزهای باقی مانده #اربعین ، یاد همه #راهیان_کربلا... بخیر باد
#شهدا_شرمنده_ایم_که_مدام_شرمنده_ایم
@bi_pelakha314