داستان هفت شهر عشق عطار نیشابوری
قسمت اول
داستان هفت شهر عشق عطار از آن جایی آغاز می شود که تمام پرندگان موجود در زمان اعم از آن هایی که پنهان یا آشکارا بودند ، در جایگاهی جمع شدند و تشکیل جلسه دادند . تمام پرندگانی که در انجمن حضور داشتند عنوان کردند که هیچ کشوری بدون فرمانروا و بدون پادشاه وجود ندارد . پرندگان به اتفاق بیان کردند چگونه است که مملکت و کشور ما پادشاه ندارد ، ما بر این باوریم که بیش از این نمی توانیم بدون داشتن پادشاه زندگی خود را ادامه دهیم و صلاح نیست که بدون پادشاه باشیم .
از این جا به بعد است که پرندگان ( سالکان و عارفان راه حق ) برای پیدا کردن پادشاه خود اولین قدم ها را بر می دارند ، آنان شنیده اند که پرنده ای به نام سیمرغ در کوه قاف لانه دارد و او پادشاه تمام پرندگان است ! آنان نمی دانند سیمرغ کیست ، فقط می خواهند بروند و پادشاه را بیابند :
در طی مسیر بسیاری از پرندگان یا از بین می روند و یا از ادامه ی راه به دلیل سخت بودن مسیر سر باز می زنند و تنها عده ی کمی موفق می شوند تا به آخر راه برسند . آنان با راهنمایی و رهبری هدهد ، یک یک راه های عرفان را می پیمایند و وقتی به آخرین مرحله می رسند ، می بینند که سی تا مرغ ( پرنده ) از بین تمام مرغانی ( پرندگان ) که آنان را در طی راه همراهی می کردند باقی مانده است و بدین صورت در می یابند که آن سیمرغی که از آن به عنوان منجی و راهنما و پادشاه یاد شده است خود آنان هستند .
#منطق_الطیر_عطار_نیشابوری
#هفت_شهر_عشق_قسمت_اول
@Bolbolibargegoli1397
داستان هفت شهر عشق عطار نیشابوری
قسمت اول
داستان هفت شهر عشق عطار از آن جایی آغاز می شود که تمام پرندگان موجود در زمان اعم از آن هایی که پنهان یا آشکارا بودند ، در جایگاهی جمع شدند و تشکیل جلسه دادند . تمام پرندگانی که در انجمن حضور داشتند عنوان کردند که هیچ کشوری بدون فرمانروا و بدون پادشاه وجود ندارد . پرندگان به اتفاق بیان کردند چگونه است که مملکت و کشور ما پادشاه ندارد ، ما بر این باوریم که بیش از این نمی توانیم بدون داشتن پادشاه زندگی خود را ادامه دهیم و صلاح نیست که بدون پادشاه باشیم .
از این جا به بعد است که پرندگان ( سالکان و عارفان راه حق ) برای پیدا کردن پادشاه خود اولین قدم ها را بر می دارند ، آنان شنیده اند که پرنده ای به نام سیمرغ در کوه قاف لانه دارد و او پادشاه تمام پرندگان است ! آنان نمی دانند سیمرغ کیست ، فقط می خواهند بروند و پادشاه را بیابند :
در طی مسیر بسیاری از پرندگان یا از بین می روند و یا از ادامه ی راه به دلیل سخت بودن مسیر سر باز می زنند و تنها عده ی کمی موفق می شوند تا به آخر راه برسند . آنان با راهنمایی و رهبری هدهد ، یک یک راه های عرفان را می پیمایند و وقتی به آخرین مرحله می رسند ، می بینند که سی تا مرغ ( پرنده ) از بین تمام مرغانی ( پرندگان ) که آنان را در طی راه همراهی می کردند باقی مانده است و بدین صورت در می یابند که آن سیمرغی که از آن به عنوان منجی و راهنما و پادشاه یاد شده است خود آنان هستند .
#منطق_الطیر_عطار_نیشابوری
#هفت_شهر_عشق_قسمت_اول
@Bolbolibargegoli1397