رمان:افليا
نويسنده:ليزا كلاين
اوفلیا به همان اندازه که جاه طلب و شوخ است، به سرعت قلب شاهزاده هملت را میرباید. عشق آنها در خفا شکوفا می شود، اما همه چیز تا این حد رمانتیک نخواهد ماند. رویدادهای خونین به زودی دانمارک را به محل جنون تبدیل می کند و اوفلیا ممکن است مجبور شود بین رابطه خود و زندگیاش یکی را انتخاب کند. او در ناامیدی نقشه ای برای فرار از قلعه السینور برای همیشه طراحی می کند. اسن مسئله می تواند او را با چالش های بسیاری رو به رو سازد. دوگانه هایی بر سر عشق و وظیفه و مسائل جدی و خشونت باری که او را تهدید می کند می تواند نفس را در سینه هر فرد علشقی حبس کند.
افلیا در دربار ملکه گرترود پذیرفته می شود و او تبدیل به یک زن جوان زیبا و نسبتا صریح با علاقه به گیاهان شد. شوخ طبعی او توجه شاهزاده را به خود جلب می کند و شوخی به سبک شکسپیر آنها خوانندگان را به وجد می آورد. هملت و اوفلیا مخفیانه زن و شوهر می شوند و در شب عروسی آنها، روح پدر هملت در قلعه ظاهر می شود. هوراسیو، در نیمه شب، به اتاق خواب تازه ازدواج کرده سر می زند و صدا می زند....
نويسنده:ليزا كلاين
اوفلیا به همان اندازه که جاه طلب و شوخ است، به سرعت قلب شاهزاده هملت را میرباید. عشق آنها در خفا شکوفا می شود، اما همه چیز تا این حد رمانتیک نخواهد ماند. رویدادهای خونین به زودی دانمارک را به محل جنون تبدیل می کند و اوفلیا ممکن است مجبور شود بین رابطه خود و زندگیاش یکی را انتخاب کند. او در ناامیدی نقشه ای برای فرار از قلعه السینور برای همیشه طراحی می کند. اسن مسئله می تواند او را با چالش های بسیاری رو به رو سازد. دوگانه هایی بر سر عشق و وظیفه و مسائل جدی و خشونت باری که او را تهدید می کند می تواند نفس را در سینه هر فرد علشقی حبس کند.
افلیا در دربار ملکه گرترود پذیرفته می شود و او تبدیل به یک زن جوان زیبا و نسبتا صریح با علاقه به گیاهان شد. شوخ طبعی او توجه شاهزاده را به خود جلب می کند و شوخی به سبک شکسپیر آنها خوانندگان را به وجد می آورد. هملت و اوفلیا مخفیانه زن و شوهر می شوند و در شب عروسی آنها، روح پدر هملت در قلعه ظاهر می شود. هوراسیو، در نیمه شب، به اتاق خواب تازه ازدواج کرده سر می زند و صدا می زند....