💡 به عنوان بازاریاب محتوایی درست بنویسیم...
📆 هر دوشنبه باهم تمرین میکنیم.
📌 #فارسی_فارصی_نیست
📜 واژۀ امروز: هست / است
بعضی از فضلا میان این دو کلمه تفاوت قایلاند: هست را به معنای «وجود دارد» یا نشانهٔ تأکید و است را فقط رابطه (یا فعل اسنادی) میدانند و بنابراین جملههای زیر از نظر آنها غلط یا لااقل غیرفصیح است:
«او هنوز جوان هست» (به جای «او هنوز جوان است»)؛
«درختی در خانهٔ ماست» (به جای «درختی در خانهٔ ما هست »).
(البته این حکم را نه تنها در مورد هست و است، یعنی صیغهٔ سوم شخص مفرد مضارع، بلکه در مورد همهٔ صیغههای مضارع آنها صادق میدانند.)
این حکم تا اندازهای درست است، زیرا در آثار ادبی فارسی غالبا هست به معنای «وجود دارد» به کار رفته است:
انگار که هست هرچه در عالم نیست
پندار که نیست هرچه در عالم هست (خیام)
مرا خود با تو چیزی در میان هست
وگرنه روی زیبا در جهان هست (سعدی، غزلیات)
و اگر هم هست به جای است به کار رفته باشد به منظور تاکید معنای جمله است. مثلاً در دو جملهٔ زیر:
(۱) احمد عاقل است.
(۲) احمد عاقل هست.
جملهٔ (۱) فقط عاقل بودن احمد را خبر میدهد و حال آنکه جملهٔ (۲) این خبر را به تأکید بیان میکند و گویی به مخاطب اطمینان میدهد که در عاقل بودن احمد نباید تردید کرد.
📍 با این همه، این تمایز معنایی در همه جا و با این دقت مراعات نشده است و در آثار معتبر ادبیات فارسی مواردی را میتوان یافت که در آنها هست و است علی السّویه به جای یکدیگر به کار رفتهاند. در مثالهای زیر، هست به جای است واقع شده است:
«ای امام مسلمانان، تو را وقت ضعیفی نیست، که همزادان تو هنوز جوان هستند (به جای جواناند )، چون است که تو بدین زودی ضعیف و دو تا شدی؟» (پند پیران، ۳۱)؛
«خدای تعالی یوسف را از چشم یعقوب پنهان کرد تا عماریها در رسید. هر عماری که پیش میآمد یعقوب می پرسید کہ: این عماری یوسف هست ؟ میگفتند: نه. یعقوب باد سرد برمی آورد» (قصص قرآن، ۱۸۳)؛
«من خطا کرده ام و مستوجب هر عقوبت هستم که خداوند فرماید.» (تاریخ بیهقی، توان گفتن به مهٔ مانی، ولی ماه نپندارم چنین شیرین دهان هست (سعدی، غزلیات)
آن دم که با تو باشم یا سال هست روزی واندم که بی تو باشم یالی لحظه هست سالی (حافظ) و در مثالهای زیر، برعکس، است به جای هست آمده است: «در خراسان شنیده بودم که جزیره ای است که زنان آنجا چون گربگان به فریاد میآیند» (سفرنامهٔ ناصرخسرو، ۴۸)؛
«در آدمی بسیار چیزهاست: موش است و مرغ است. مرغ قفس را بالا می برد و باز موش به زیر میکشد» (فیه مافیه، ۲۸)؛
یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست که سروهای چمن پیش قامتش پست اند (سعدی، غزلیات) در عبارت زیر همهٔ است ها در حقیقت به معنای «هست» به کار رفته است: «هر جا که گل است خار است و با خنز خمار است و بر سر گنج مار است و آنجا که نر شاهوار است نهنگ مردم خوار است» (گلستان سعدی، ۱۶۷).
📌 در نتیجه میتوان گفت که استعمال هست به جای است و بالعکس غلط نیست، اما اگر هر کدام از آنها، برطبق آنچه گفته شد، به جای خود به کار رود البته بهتر است.
🌐 منبع: کتاب غلط ننویسیم
🔰 کانال تخصصی بازاریابان محتوایی:
@ContentTime
📆 هر دوشنبه باهم تمرین میکنیم.
📌 #فارسی_فارصی_نیست
📜 واژۀ امروز: هست / است
بعضی از فضلا میان این دو کلمه تفاوت قایلاند: هست را به معنای «وجود دارد» یا نشانهٔ تأکید و است را فقط رابطه (یا فعل اسنادی) میدانند و بنابراین جملههای زیر از نظر آنها غلط یا لااقل غیرفصیح است:
«او هنوز جوان هست» (به جای «او هنوز جوان است»)؛
«درختی در خانهٔ ماست» (به جای «درختی در خانهٔ ما هست »).
(البته این حکم را نه تنها در مورد هست و است، یعنی صیغهٔ سوم شخص مفرد مضارع، بلکه در مورد همهٔ صیغههای مضارع آنها صادق میدانند.)
این حکم تا اندازهای درست است، زیرا در آثار ادبی فارسی غالبا هست به معنای «وجود دارد» به کار رفته است:
انگار که هست هرچه در عالم نیست
پندار که نیست هرچه در عالم هست (خیام)
مرا خود با تو چیزی در میان هست
وگرنه روی زیبا در جهان هست (سعدی، غزلیات)
و اگر هم هست به جای است به کار رفته باشد به منظور تاکید معنای جمله است. مثلاً در دو جملهٔ زیر:
(۱) احمد عاقل است.
(۲) احمد عاقل هست.
جملهٔ (۱) فقط عاقل بودن احمد را خبر میدهد و حال آنکه جملهٔ (۲) این خبر را به تأکید بیان میکند و گویی به مخاطب اطمینان میدهد که در عاقل بودن احمد نباید تردید کرد.
📍 با این همه، این تمایز معنایی در همه جا و با این دقت مراعات نشده است و در آثار معتبر ادبیات فارسی مواردی را میتوان یافت که در آنها هست و است علی السّویه به جای یکدیگر به کار رفتهاند. در مثالهای زیر، هست به جای است واقع شده است:
«ای امام مسلمانان، تو را وقت ضعیفی نیست، که همزادان تو هنوز جوان هستند (به جای جواناند )، چون است که تو بدین زودی ضعیف و دو تا شدی؟» (پند پیران، ۳۱)؛
«خدای تعالی یوسف را از چشم یعقوب پنهان کرد تا عماریها در رسید. هر عماری که پیش میآمد یعقوب می پرسید کہ: این عماری یوسف هست ؟ میگفتند: نه. یعقوب باد سرد برمی آورد» (قصص قرآن، ۱۸۳)؛
«من خطا کرده ام و مستوجب هر عقوبت هستم که خداوند فرماید.» (تاریخ بیهقی، توان گفتن به مهٔ مانی، ولی ماه نپندارم چنین شیرین دهان هست (سعدی، غزلیات)
آن دم که با تو باشم یا سال هست روزی واندم که بی تو باشم یالی لحظه هست سالی (حافظ) و در مثالهای زیر، برعکس، است به جای هست آمده است: «در خراسان شنیده بودم که جزیره ای است که زنان آنجا چون گربگان به فریاد میآیند» (سفرنامهٔ ناصرخسرو، ۴۸)؛
«در آدمی بسیار چیزهاست: موش است و مرغ است. مرغ قفس را بالا می برد و باز موش به زیر میکشد» (فیه مافیه، ۲۸)؛
یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست که سروهای چمن پیش قامتش پست اند (سعدی، غزلیات) در عبارت زیر همهٔ است ها در حقیقت به معنای «هست» به کار رفته است: «هر جا که گل است خار است و با خنز خمار است و بر سر گنج مار است و آنجا که نر شاهوار است نهنگ مردم خوار است» (گلستان سعدی، ۱۶۷).
📌 در نتیجه میتوان گفت که استعمال هست به جای است و بالعکس غلط نیست، اما اگر هر کدام از آنها، برطبق آنچه گفته شد، به جای خود به کار رود البته بهتر است.
🌐 منبع: کتاب غلط ننویسیم
🔰 کانال تخصصی بازاریابان محتوایی:
@ContentTime