قوطیهای خالیِ انرژیزا، پاکتهای سیگار، بستههای نصفه نیمهی چیپس، دوربینِ عکاسی، قوطیهای اسپری، کاشیهای شطرنجی.. مطمئنی پارتی گرفتن توی این اتاقِ ۱۰ متری ایدهی خوبی بود؟ احتمالا فکرش رو نمیکردی که اینطوری خودمون رو لا به لای موسیقی و بوی سیگار و نوشیدنی غرق کنیم.. قرار نبود اینطوری فراموش کنیم که تو دنیای بیرون چی داره میگذره؟ پس چرا الان بیشتر از هر زمانی داریم به مشکلاتِ مزخرفمون فکر میکنیم؟ چرا تمومی ندارن؟ چرا نمیتونیم از دستشون فرار کنیم و همه چیز رو ول کنیم؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ تو هم خسته شدی، میتونم حسش کنم؛ تو هم مثلِ من از جدیتِ دنیای بزرگترا خستهای، تو هم میخوای بدونِ استرس و افکارِ مزخرف نفس بکشی، میتونیم واقعا جریانِ زندگی رو حس کنیم؟ بدونِ استرس و ترس...
یادداشتِ ششم، کاشیهای شطرنجی ؛
یادداشتِ ششم، کاشیهای شطرنجی ؛