#زیب النسا بیگم دختر #اورنگ زیب
پادشاه گورکانی هند، یکی از شاعران معروف سبک هندی است که در اشعارش، تخلص«مخفی» را برای خود انتخاب کرده بود.این بانوی صاحب کمال و جمال هیچ مردی را لایق عشق خود نمی دید و هرگاه پدرش در امر ازدواج او با یکی از شاهزادگان اصرار می کرد در جواب خواست پدر می گفت :
نهال سرکش و گل بی وفا و لاله دو رنگ
درین چمن به چه امید آشیان بندم
اما در نهایت عشق به سراغ زیب النسا آمد و او دل درگرو عاقل خان یکی از وزرای پدر نهاد، عاقل خان مردی اهل ادب و فرهنگ بود و از طرفی دلباخته زیب النسا، بین این دو نفر نامه های عاشقانه رد و بدل می شد و در نهایت خبر به گوش شاه رسید و او بسیار خشمگین شد، اما چون مدرکی برای متهم کردند عاقل خان نداشت تصمیم گرفت نقشه ای بکشد که دست عاقل خان را رو کند.
به این منظور اورنگ زیب که هفت وزیر داشت دستور داد که هر وزیر می تواند یک روز کامل را در تمام قصر های سلطنتی رفت و آمد داشته باشد چون نوبت به عاقل خان رسید، جاسوسان را به نگهبانی او گماشت تا ببیند آیا عاقل خان برای دیدن زیب النسا بیگم می رود یا نه، از آنجاییکه عاقل خان مردی دور اندیش بود حدس زد که این یک دام است در نتیجه به دیدن معشوق نرفت. زیب النسا تمام مدت منتظر آمدن عاقل خان بود، چون دید محبوب به دیدنش نیامده، دل آزرده شده و این مصرع را برای عاقل خان می نویسد :
شنیدم ترک منزل کرد عاقل خان به نادانی
و #عاقل خان در پاسخ #زیب النسا می نویسد:
«چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی»
پادشاه گورکانی هند، یکی از شاعران معروف سبک هندی است که در اشعارش، تخلص«مخفی» را برای خود انتخاب کرده بود.این بانوی صاحب کمال و جمال هیچ مردی را لایق عشق خود نمی دید و هرگاه پدرش در امر ازدواج او با یکی از شاهزادگان اصرار می کرد در جواب خواست پدر می گفت :
نهال سرکش و گل بی وفا و لاله دو رنگ
درین چمن به چه امید آشیان بندم
اما در نهایت عشق به سراغ زیب النسا آمد و او دل درگرو عاقل خان یکی از وزرای پدر نهاد، عاقل خان مردی اهل ادب و فرهنگ بود و از طرفی دلباخته زیب النسا، بین این دو نفر نامه های عاشقانه رد و بدل می شد و در نهایت خبر به گوش شاه رسید و او بسیار خشمگین شد، اما چون مدرکی برای متهم کردند عاقل خان نداشت تصمیم گرفت نقشه ای بکشد که دست عاقل خان را رو کند.
به این منظور اورنگ زیب که هفت وزیر داشت دستور داد که هر وزیر می تواند یک روز کامل را در تمام قصر های سلطنتی رفت و آمد داشته باشد چون نوبت به عاقل خان رسید، جاسوسان را به نگهبانی او گماشت تا ببیند آیا عاقل خان برای دیدن زیب النسا بیگم می رود یا نه، از آنجاییکه عاقل خان مردی دور اندیش بود حدس زد که این یک دام است در نتیجه به دیدن معشوق نرفت. زیب النسا تمام مدت منتظر آمدن عاقل خان بود، چون دید محبوب به دیدنش نیامده، دل آزرده شده و این مصرع را برای عاقل خان می نویسد :
شنیدم ترک منزل کرد عاقل خان به نادانی
و #عاقل خان در پاسخ #زیب النسا می نویسد:
«چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی»