خونه. dan repost
نمیدانم چرا وقتی به کسی لبخند میزنم
دستم را برای نجات کسی دراز میکنم
آغوشم رو برایش باز میکنم
گوش هایم را آماده شنیدن غم هایش میکنم
لب هایم رو به لبخند برایش باز میکنم
باز هم روزی دور از انتظارم میروند...
دستم را برای نجات کسی دراز میکنم
آغوشم رو برایش باز میکنم
گوش هایم را آماده شنیدن غم هایش میکنم
لب هایم رو به لبخند برایش باز میکنم
باز هم روزی دور از انتظارم میروند...