Gisou Rahimi | گیسو رحیمی


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


[﷽]
﮼وخدایی‌که‌بشدت‌کافیست﮼
از‌قلمِ‌مَن‌به‌قلب‌ِتُو🖊💜🔮
کانال‌«گیسورحیمی»🦋🪻
نویسنده/رمان‌نویس✍🏻📚👩🏻‍💻
﮼هیچ‌چیزی‌درنویسندگی‌وجودندارد
فقط‌پشت‌ماشین‌تایپ‌می‌نشینی‌وخون‌ریزی‌می‌کنی.﮼
#کپی‌وپخش‌کتاب‌ها‌ممنوع 🚫❌

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


بنرای امروز dan repost
وحشیانه به سمت لب‌هایش هجوم برد و دخترک از شدت وحشت روی سینه‌اش کوبید.
داشت خفه می شد که ولش کرد و بی اهمیت به صورت غرق اشکش لباس‌هایش را توی تنش تیکه پاره کرد.
_سیاوش...

جوری در دهنش کوبید که پاره شدن لبانش رو حس کرد و با لحنی که چهارستون بدنش رو می لرزاند گفت:
_یک بار دیگه فقط اسمو به اون زبون نجست بیاری امشب بعد اینکه کارمو باهات کردم می ندازمت تو قفس سگای ته باغ تا به خدمتت برسن!

تنش یخ کرد از حرفش و او با استفاده از وحشت دخترک تنش را روی تخت انداخت و تا به خودش بیاید...💔

https://t.me/+GIr31gJqIl8wODZk
https://t.me/+GIr31gJqIl8wODZk

هشدار!رمان دارای صحنه های خشن می باشد؛لطفا اگر طاقتش رو ندارید جوین نشید.❌


تب لیستی سایه♥️ dan repost
یه لیست جذاب برای همه مخاطبان عزیز کانال😍




نگار فرزین
سحر💕بهزاد
https://t.me/+N9BFdebpB5w0N2U8

میم راهپیما
البرز 💕ایران
https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0

مریم بوذری
بردیا 💕 افرا
https://t.me/+ruLWbIlU2C1hN2M8

سارا انضباطی
الیاس 💕حنا
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk

پروانه قدیمی
ارس 💕 جانان
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi

شبنم
گلاویژ 💕عماد
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ

ماریا
رستا 💕 فرشاد
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0

شینزود
فهام 💕 سامیا
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk

شکوفه شهبال
باران💕مهدی
https://t.me/+M-Wgp4AqeT45YjNk

منیر قاسمی
رهی 💕 نورا
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0

میم.راهپیما
آفاق💕الچین
https://t.me/+cGaEWW24wYQ2NmI8

نسترن ملایی
هانا💕واران
https://t.me/+cby5BpsV_2dkZDc0

سیما
جانان 💕 ظهیر
https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0

نگار فرزین
عماد 💕سارا
https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8

حدیثه ببرزاده
الهه 💕 علی
https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8

یگانه راد
سبحان، ارمیا💕محنا
https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX

مرضیه
سما 💕 امید
https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f

فاطمه جعفری
حامد 💕عاطفه
https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk

نسترن
ودا 💕دانیار
https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0

یغما شفیع پور
تیارا 💕 آویر
https://t.me/joinchat/RaaqCdplvPFp_Ipz

گیلسو
طنین 💕شهریار
https://t.me/+EPy1Pj6lEPUyNmQ0

شیوا بادی
ایران 💕وارطان
https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0

حوای پاییز
آران 💕فریماه
https://t.me/+Z44uQuiyJCIxODFk

مونا امین سرشت
ماهرخ💕کیاراد، دارا
https://t.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs

نسیم
پناه💕کاوه
https://t.me/+fQzEb67n3hY1NjA0

آتنا امانی
نیلی💕امیر
https://t.me/+IriDIdGgs3FlMjJk

فاطمه
حسین💕گلناز
https://t.me/+sFmSfAuzLeYxN2Fk

اعظم داشبلاغی
ماهرو💕رحمان
https://t.me/+8spJjlnwbk9lZjA0

ر.بیات
حسام💕ریحانه
https://t.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0

حانیه شامل
پناه💕 آرسین
https://t.me/+7c77UZ1Xr5k3OTA8

مارال
امیرحافظ 💕 آناشه
https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk

بهناز صفری
ماه چهره💕مهدیار_آدریان
https://t.me/+W-87i6q5g08wMDI0

شکیلا زنگنه
فرهاد💕آهو
https://t.me/+Z404tqEHtY05MmI0

فریبا زلالی
صدف 💕 علی
https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk

راز
لیدا 💕 فولاد
https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk

لیلا غلطانی
فرشید💕سونا
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ

گیسو رحیمی
دلوین💕حامین
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0

محدثه رمضانی
پناه 💕یاشار، امیر‌علی
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh

صدای بی صدا
دیاکو 💕راحیل
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4

سارا رایگان
آرامش 💕طوفان
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0

شبنم
آرش 💕سارا
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw

مبینا
بنیامین💕 جیران
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0

راز.س
شاداب💕سبحان، محمد
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk

خاطره
همایون💕نوا
https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0

شادی جمالیان
نهال 💕کیهان
https://t.me/+m6zOAXiTnhY3ZGI0

آزاده ندایی
ریرا 💕 رستان
https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy

رقیه جوانی
سرمه💕 رهام
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0


بنرای امروز dan repost
❌♨️سیلی که به صورتش خورد ،برق از سرش پراند ...♨️❌
صدای بم و هیستیریکش به گوشش رسید.

-اینجا اومدی چه غلطی بکنی ؟

اشک از صورتش چکید ،برای چندمین بار بود که دست رویش بلند می کرد .
واران یک قدم جلو آمد و هانا از ترس خواست عقب برود که دست واران پشت گردنش نشست و به سمت خود کشیدش
لب هایش به گوشش چسبید و گرمای تنش هزار برابر شد.

-اومده بودی ،بچه ی من رو نابود کنی ؟

نفس به نفسش ایستاد و چشم‌هایش طوفان به پا کرد.

-به چه جرأتی ؟

هانا لبش را گاز گرفت و بدون فکر کردن به عواقب حرفش‌ لب زد :

-نمی‌ خوامش ،تو مجبورم ...

https://t.me/+cby5BpsV_2dkZDc0
https://t.me/+cby5BpsV_2dkZDc0
🔞برادرم و دزدیده بودن!
و در ازای آزادیش من باید وارد شرکت وارسته ها میشدم و مدارک مهم واران آراسته رو براشون می دزدیم.
اما من اشتباه کردم! یه اشتباه خیلی بزرگ.
من عاشق شدم... عاشق واران آراسته...
🔞❌
https://t.me/+cby5BpsV_2dkZDc0
https://t.me/+cby5BpsV_2dkZDc0


تب لیستی سایه♥️ dan repost
به شهر رنگارنگ رمان خوش اومدید😍
رمان دلخواهت رو‌از لیست زیر پیدا کن و از خوندنش لذت ببر❤️


چیدا
https://t.me/+WYX8yTMaJ0c5MmQ0
❤️
جامانده
https://t.me/+ruLWbIlU2C1hN2M8
🎀
بی گناه
https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
🕊
روایت های عاشقانه
https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk
🧊
کافه دارچین
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
☕️
قاب سوخته
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
🔮
منشورعشق
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
🎼
فودوشین
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
🎾
کلبه رمان های عاشقانه
https://t.me/+4R6qpgXBinUxOTg0
📚
سونای
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
🍷
آشوب
https://t.me/+JA_ztMH7bANkMWRk
💝
وصله ناجور دل
https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk
☕️
سایه ی سرخ
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
🌰
پناهگاه طوفان
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
🍕
لوتی اماجذاب
https://t.me/joinchat/VT1nRkXbjMJlNTRk
🎷
منتهی به خیابان عشق
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
🎲
سنجاقک آبی
https://t.me/+vepQpY2KCoJhOWM8
🧩
یک روز به شیدایی
https://t.me/+zifHrlN32FIyYTVk
💔
چشمآهو
https://t.me/+Z404tqEHtY05MmI0
🪶
آناشه
https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk
🎭
روزهای سفید
https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0
🦋
شب های پاریس ماه نداشت
https://t.me/+znZrAk1TDUZhNzk0
🌜
ماهرو
https://t.me/+wBeUk_vb119hNjc0
🍒
شاهزاده یخ زده
https://t.me/+KtcFzv-ZFeAxODQ0
🧀
ازطهران‌تاتهران
https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0
🍍
عاشق بی گناه
https://t.me/+ZX0tzSCYlTQyNmZk
💄
بیا عشق را معنا کنیم
https://t.me/+OCmbm9KmMnBkMTFk
🐠
ماه عمارت
https://t.me/joinchat/AAAAAFaErq53HiQz5KGbPg
🍀
سالیز
https://t.me/+7c77UZ1Xr5k3OTA8
💅
هایش
https://t.me/joinchat/RaaqCdplvPFp_Ipz
🥬
لیرا
https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0
🦊
ویرانه های سکوت
https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX
🥝
سبوی شکسته
https://t.me/+9YhXOZ1bfwg0NzI8
👀
شیطان مظلوم من
https://t.me/+sqxmYYtdmnk0NGU0
👄
دلقک قاتل
https://t.me/+VGUDLQIKCSw5NGI8
🎭
طعمه‌ هوس
https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8

سرنوشت ما
https://t.me/+LUgE9CRE6MhkNDlk
🥃
مضطر
https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f
☃️
فراموشی دریا
https://t.me/+jHupb8WZil8yMzhk
🌊
لمس تنهایی ماه
https://t.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs
🌙
مودت نوشکفته
https://t.me/+Vyde_aMYHJA0NWI0
🎄
سی سالگی
https://t.me/+GkymMdrhpaAxNTE0
🎯
رمانخانه آتی
https://t.me/+o70dmih471YxN2E0

خواب
https://t.me/+hG88MA7KVnY2ZWM0
💀
برزخ عشق
https://t.me/+q3RDwHazQq02YmJk
❤️
گناه من
https://t.me/+BMNTq72RcpYyN2Y0
🦋
زخم دل
https://t.me/+30Jm6-CnAvU5Y2Y0
🫀
اسپار
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
🪐
دنیای تاریک
https://t.me/+NZJC-Zf4oIA2YjJk
🦆
تروسکه
https://t.me/+BClzorDpHQI4YTc0
💝
این شهر مرا باتو نمی خواست
https://t.me/+WV-Si4Z1sEQyYzVk
💔
رمانسرای ایرانی
https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0

رمان های آنلاین
https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
🧶
جال
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
👓
طلا
https://t.me/+kC7FObK-LxphMWY0
💄
منفصل
https://t.me/+jBtyLurwbX9mODM0
🌈
به تودچارگشته ام
https://t.me/+d0Klnq7MLTgxNDZk
🌻
باران عشق وغرور
https://t.me/+tzq53_IQjbZjNjRk
☔️
به جهنم خواهم رفت
https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk
🐾
وکیل تسخیری
https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8
🌸
دلیبال
https://t.me/+Z44uQuiyJCIxODFk
🐚
فگار
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
👽
کوارا
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
🪵
دیافراگم
https://t.me/+B2CA8Os4wWwwN2Y0
🌹
عروسک آرزو
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
💝
شبی در پروجا
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
🌵
گلاویژ
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
🍂
دل بی‌جان
https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0
🐝
راز مبهم
https://t.me/+-47jRFH3qFJmYTVk
⭕️
طلوع خورشید
https://t.me/+_vQPpaFQIsw4ZmNk
🌞


🦋🫧پـــارتـــی از آیـــنـــده🫧🦋

رمان: #فگار
نویسنده: #گیسو_رحیمی
ژانر: #عاشقانه‌_اجتماعی
(با حضور شخصیت‌های اصلی مجنون گناهکار)

سیبک گلوی مرد جوان همچون قلب و مغزش تکان خورد و به سختی جان کندن لب جنباند:

- بچه... بچه‌مون رو... سقط... سقطش کردی؟

خنده‌‌ای هیستریک کرد و خیره در چشمان فراری و شرمسار مرد جوان با قسی‌القلبی تمام؛ ضربه‌ی مهلک و سنگینی را با لذت وافری بر تن و پیکر خون‌آلود عزرائیل زندگی‌اش زد.

- به‌ حرفت گوش دادم. بدنیا آوردمش. روز ترخیصم اومدم در عمارت نامدارها و بچه رو گذاشتم داخل سطل زباله در خونه‌تون. یه یادداشت هم داخل ساک بچه گذاشتم و دادمش به سرایدار خونه‌ که برسونه بدستت! داخل کاغذ نوشتم مامان به تک‌تک حرفات عمل کرد بابایی.

مرد جوان با نگاهی که دودو می‌زد گامی به سوی دخترک برداشت و گیج و پریشان زمزمه کرد:

- جوک بامزه‌ای بود، واقعا اشک توی چشمام جمع شد. این دری وری‌ها چیه که میگی؟ شوخیت‌‌ گرفته؟

خنده‌ای شیطانی کرد و با خونسردی تابی به گردنش داد:

- به نظرت من آدم شوخی‌ام؟ اونم در مقابل تو! متأسفانه من با این جوک بامزه‌ زندگی کردم جناب نامدار‌!

ترس هلاهل‌وار به دل مرد جوان چنگ می‌انداخت و سینه‌اش بی‌امان پر و خالی می‌شد. هراسیده و بیم‌ناک گامی جلوتر رفت و ناباورانه لب زد:

- تو این کار رو نکردی!

قهقهه بلندی سر داد و با لحنی سرمست و شنگول گفت:

- دوست نداری بدونی جنسیتش چی بود؟ چه شکلی بود؟ اسمش چی بود؟ متأسفانه باید بگم ژن غالبی هم داری! خیلی شبیهت بود.

مرد جوان درمانده و آسیمه‌سر به دور خودش چرخید و ناگهان تنوره‌کشان به سوی دخترک حمله‌ور شد و با رنگ و رویی پریده و دهانی کف کرده از اعماق جانش فریاد زد:

- تو این‌کار رو نکردی! نه، نه، نـــه... امکان نداره! تو نمی‌تونی انقدر حیوون باشی!

بی‌اعتنا به مرد لجام‌گسیخته مقابلش و اسیر شدن بازوان ظریف و نحیفش در دستان عضلانی و پرقدرت او، جسورانه چشم در صورتش دواند و با لحنی تند و عصبی گفت:

- هستیم، هردومون. تو حرفش رو زدی، من عملیش کردم! البته حیوون شرف داره به من و تو! چون حتی اونا هم با پوست و گوشت و خونشون از توله‌هاشون مراقبت می‌کنند. ولی ما...!

مرد جوان با صورت گداخته و خون دویده نگاه برزخی به دخترک انداخت و از میان فک قفل شده‌اش کلمات را به سختی جان کندن به بیرون پرتاب کرد:

- تو، اینکار رو، نکردی! نــــــه! تو نمی‌تونی انقدر‌ شیطان‌صفت باشی!

پوزخند تلخی روی لب‌هایش نشست و با نگاهی بدرخته و مکدل به عزرائیل زندگی‌اش خیره شد:

- نبودم. شدم. شماها منو از بهترین فرشته به بدترین شیطان تبدیل کردید...

***


#قسمت_۲۳

رمان: #فگار

نویسنده: #گیسو_رحیمی

ژانر: #عاشقانه‌_اجتماعی

خنده‌ی آرام و پر عشوه‌ای کرد و حینی که تابی به گردنش می‌داد لب زد:

- دهنت رو ببند و پیاده شو. وسایلمم بیار داخل.

هاویار با چشمانی گشاد شده و پر آز نگاهش کرد:

- چشم پرنسس، چشم، امر دیگه‌ای ندارید؟!

با خنده کیفش را برداشت و حینی که از ماشین پیاده می‌شد پاسخ داد:

- اوم بذار فکر کنم، چرا چرا! تا یادم نرفته بگم که یخچال خالیه و با کمد فرق نداره. برات لیست اس‌ام‌اس می‌کنم و می‌گم چیا بخری، فعلا بیا بریم داخل.

بی‌اعتنا به نگاه چپ‌چپ و فحش‌های رکیک و زیر لبی هاویار وارد ویلا شد و نگاه سرسری به خانه انداخت. طبق معمول همه‌جا به‌خاطر بیماری وسواس گونه دخترک مرتب و منظم بود و از این‌رو مشکلی نداشت. بی‌حوصله کیف و شالش را روی میز گذاشت و درب یخچال را گشود. همچون انتظارش یخچال خالی بود.


در کانال وی‌آی‌پی به قسمت‌های آب‌قند لازم، مهیج و خفن رسیدیم😌😎❤️‍🔥
در کانال وی‌آی‌پی در طول هفته تعداد پارت‌های بیشتری پارت‌گذاری می‌شود(هفته‌ای شش پارت) و رمان بدون سانسور، تبادل و تبلیغات تا انتهای داستان برای اعضا قرار می‌گیرد.
حق عضویت کانال VIP رمان فگار، ۱۰۰هزار تومان می‌باشد اما به مناسبت تازه باز شدن درگاه حق عضویت، قیمت رمان به ۵۰هزار تومان کاهش پیدا کرده است.

💸واریز مبلغ به حساب زیر:
6037998135793197
💳بانک ملی به نام زینب رحیمی

پس از پرداخت هزینه، جهت دریافت لینک خصوصی کانال VIP حتما اسکرین‌شات واریزی خود را به آی‌دی ادمین ارسال کنید:
🆔@GisouPv

نظرات،انتقادات‌وسوالات‌خودرا
به‌لینک‌زیربفرستید🦋👇🏻
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1429404-LF2gk8w

اعضای‌جدید‌خوش‌آمدید🪻💜
بنرها‌پارت‌اصلی‌رمان‌اند💯♨️

ریپلای‌پارت‌اول‌رمان1⃣
https://t.me/Gisou_Rahimi/3676
میانبر‌پارت‌های‌رمان🔄
https://t.me/Gisou_Rahimi/3678

جمعه‌هاپارت‌نداریم❌
#کپی‌وپخش‌رمان‌ممنوع🚫


#قسمت_۲۲

رمان: #فگار

نویسنده: #گیسو_رحیمی

ژانر: #عاشقانه‌_اجتماعی

با تکان خوردن ریز دخترک، هاویار سریع عقب کشید و از در شوخی وارد شد:

- صبحت بخیر زیبای خفته! حسابی خسته شدی عزیزم. خوب خوابیدی؟

دخترک به سختی خنده‌اش را قورت داد و حینی که به بدنش کش و قوسی می‌داد نق زد:

- کی رسیدیم؟ چرا بیدارم نکردی؟ اَه بدن درد گرفتم رو این صندلی کوفتی.

چشمان هاویار از فرط تعجب گشاد شد و شوک زده لب به اعتراض گشود:

- عه عه، چقدر پررو تشریف داری تو؟ سلبریتی دوزاری و پر حاشیه انقدر فیس و افاده‌ داره آخه؟ خیلی بهتون سخت گذشته انگار این چند ساعت ملکه الیزابت! ببخشید که یک کله توی این ترافیک سگی از تهران تا ویلاتون یه کله روندی و نشیمن‌گاهت به فنا رفته!

لبش را محکم گزید تا شلیک خنده‌اش به آسمان نرود و زیرلب غرید:

- مرده‌شور اون تربیتت رو ببرن که فاقد ادب و شعوری! این چه طرز حرف زدن جلوی یه خانم متشخص هست آخه؟

هاویار پوزخند کجی زد:

- خانم؟ متشخص؟ اینا رو که احیانا با خودت نبودی پیشیک وحشی؟


در کانال وی‌آی‌پی به قسمت‌های آب‌قند لازم، مهیج و خفن رسیدیم😌😎❤️‍🔥
در کانال وی‌آی‌پی در طول هفته تعداد پارت‌های بیشتری پارت‌گذاری می‌شود(هفته‌ای شش پارت) و رمان بدون سانسور، تبادل و تبلیغات تا انتهای داستان برای اعضا قرار می‌گیرد.
حق عضویت کانال VIP رمان فگار، ۱۰۰هزار تومان می‌باشد اما به مناسبت تازه باز شدن درگاه حق عضویت، قیمت رمان به ۵۰هزار تومان کاهش پیدا کرده است.

💸واریز مبلغ به حساب زیر:
6037998135793197
💳بانک ملی به نام زینب رحیمی

پس از پرداخت هزینه، جهت دریافت لینک خصوصی کانال VIP حتما اسکرین‌شات واریزی خود را به آی‌دی ادمین ارسال کنید:
🆔@GisouPv

نظرات،انتقادات‌وسوالات‌خودرا
به‌لینک‌زیربفرستید🦋👇🏻
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1429404-LF2gk8w

اعضای‌جدید‌خوش‌آمدید🪻💜
بنرها‌پارت‌اصلی‌رمان‌اند💯♨️

ریپلای‌پارت‌اول‌رمان1⃣
https://t.me/Gisou_Rahimi/3676
میانبر‌پارت‌های‌رمان🔄
https://t.me/Gisou_Rahimi/3678

جمعه‌هاپارت‌نداریم❌
#کپی‌وپخش‌رمان‌ممنوع🚫


#قسمت_۲۱

رمان: #فگار

نویسنده: #گیسو_رحیمی

ژانر: #عاشقانه‌_اجتماعی

با رسیدن به ویلای شمال دخترک، هاویار نفس عمیقی کشید و کش و قوسی به بدن کوفته و خسته‌اش داد. بی‌هوا سرش را چرخاند که یک‌آن نگاهش روی صورت معصوم و غرق در خواب دلوین نشست‌. با دیدن این تصویر لبخند شیرینی گوشه لب مرد جوان جا خوش کرد و دست به سینه به تماشای دلوین نشست‌. در این دنیای بزرگ و بی‌رحم، مرد جوان به جز این دخترک دلبر و غد و تخس هیچ‌کس دیگر را نداشت. شروع رفاقت بین‌شان به زمان آشنایی پدرهایشان و کم‌کم رفت و آمدهای خانوادگی‌شان بازمی‌گشت. با آنکه هاویار چندین سال از دخترک بزرگ‌تر بود اما در تمام امور و تصمیمات یکدیگر نقش داشتند و همچون قُل‌ نداشته‌ی آن یکی بودند که تحت هر شرایطی به هم می‌چسبیدند و در لحظات خوب و بد کنار یکدیگر می‌ایستادند. هاویار بخاطر دل پدر و مادرش به رشته‌ی پزشکی پناه برد و همچنان برای گرفتن تخصص جراح عمومی درحال تحصیل بود و از سویی دیگر در بیمارستان پدرش مشغول به کار بود.


در کانال وی‌آی‌پی به قسمت‌های آب‌قند لازم، مهیج و خفن رسیدیم😌😎❤️‍🔥
در کانال وی‌آی‌پی در طول هفته تعداد پارت‌های بیشتری پارت‌گذاری می‌شود(هفته‌ای شش پارت) و رمان بدون سانسور، تبادل و تبلیغات تا انتهای داستان برای اعضا قرار می‌گیرد.
حق عضویت کانال VIP رمان فگار، ۱۰۰هزار تومان می‌باشد اما به مناسبت تازه باز شدن درگاه حق عضویت، قیمت رمان به ۵۰هزار تومان کاهش پیدا کرده است.

💸واریز مبلغ به حساب زیر:
6037998135793197
💳بانک ملی به نام زینب رحیمی

پس از پرداخت هزینه، جهت دریافت لینک خصوصی کانال VIP حتما اسکرین‌شات واریزی خود را به آی‌دی ادمین ارسال کنید:
🆔@GisouPv

نظرات،انتقادات‌وسوالات‌خودرا
به‌لینک‌زیربفرستید🦋👇🏻
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1429404-LF2gk8w

اعضای‌جدید‌خوش‌آمدید🪻💜
بنرها‌پارت‌اصلی‌رمان‌اند💯♨️

ریپلای‌پارت‌اول‌رمان1⃣
https://t.me/Gisou_Rahimi/3676
میانبر‌پارت‌های‌رمان🔄
https://t.me/Gisou_Rahimi/3678

جمعه‌هاپارت‌نداریم❌
#کپی‌وپخش‌رمان‌ممنوع🚫




#قسمت_۲۰

رمان: #فگار

نویسنده: #گیسو_رحیمی

ژانر: #عاشقانه‌_اجتماعی

هاویار لودگی و انکار کرد:

- من غلط کردم با تو که چنین حرفی زدم! بعدشم کجا چشم‌های تو مسته؟ من توی چشم‌هات بیشتر یه سگ هار و پارچه‌گیر می‌بینم که هرچند وقت یک‌بار افسارش در می‌ره و پاچه یکیو می‌گیره. فهمیدی دختره خودشیفته بی‌شهرت؟

خنده‌ی بی‌جانی کرد و بحث را ادامه نداد. شخصیت هاویار این‌چنین بود. فحش‌هایش را بلند ادا می‌کرد و قربان صدقه‌هایش زیرلب بود! فرد غد و مغروری نبود اما شخصیت به ظاهر شوخ‌طبع و بی‌خیالش و در واقعیت پرمهر و محبت و رنج‌کشیده در کودکی‌اش مانع از به زبان آوردن احساساتش می‌شد. هاویار پسری پرورشگاهی بود که در کودکی توسط خانواده‌ی ژیوان که پدری کُرد و مادری ترک زبان بودند به فرزندخواندگی گرفته شد اما از شانس و اقبال سیاهش مادرش را در سن سیزده‌ سالگی به علت سرطان و پدرش را در سن بیست و سه‌سالگی به علت تصادف از دست داد و با وجود ثروت هنگفتی که از خانواده‌ی ژیوان برای پسرک به جا ماند اما زندگی‌اش از دورانی که در پرورشگاه می‌گذراند تلخ‌تر و دردناک‌تر از قبل شد.


در کانال وی‌آی‌پی به قسمت‌های آب‌قند لازم، مهیج و خفن رسیدیم😌😎❤️‍🔥
در کانال وی‌آی‌پی در طول هفته تعداد پارت‌های بیشتری پارت‌گذاری می‌شود(هفته‌ای شش پارت) و رمان بدون سانسور، تبادل و تبلیغات تا انتهای داستان برای اعضا قرار می‌گیرد.
حق عضویت کانال VIP رمان فگار، ۱۰۰هزار تومان می‌باشد اما به مناسبت تازه باز شدن درگاه حق عضویت، قیمت رمان به ۵۰هزار تومان کاهش پیدا کرده است.

💸واریز مبلغ به حساب زیر:
6037998135793197
💳بانک ملی به نام زینب رحیمی

پس از پرداخت هزینه، جهت دریافت لینک خصوصی کانال VIP حتما اسکرین‌شات واریزی خود را به آی‌دی ادمین ارسال کنید:
🆔@GisouPv

نظرات،انتقادات‌وسوالات‌خودرا
به‌لینک‌زیربفرستید🦋👇🏻
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1429404-LF2gk8w

اعضای‌جدید‌خوش‌آمدید🪻💜
بنرها‌پارت‌اصلی‌رمان‌اند💯♨️

ریپلای‌پارت‌اول‌رمان1⃣
https://t.me/Gisou_Rahimi/3676
میانبر‌پارت‌های‌رمان🔄
https://t.me/Gisou_Rahimi/3678

جمعه‌هاپارت‌نداریم❌
#کپی‌وپخش‌رمان‌ممنوع🚫


#قسمت_۱۹

رمان: #فگار

نویسنده: #گیسو_رحیمی

ژانر: #عاشقانه‌_اجتماعی

هاویار نفسش را فوت کرد و حینی‌ که نگاه کوتاهی به چهره گرفته‌ی دلوین می‌انداخت آهسته زیرلب به زبان کردی زمزمه کرد:

- درد چاویل مستت له گیانم.

نگاه عمیقی به یاورش انداخت و با لبخند گفت:

- شنیدم چی گفتی!

هاویار چنان سرش را به سمت دخترک چرخاند که گردنش رگ به رگ شد و با صدای بوق ممتد و ترسناک ماشین‌ها به خودش آمد و حینی که فرمان را ماهرانه می‌چرخاند تا به ماشین جلویی برخورد نکند کفری شده فریاد زد:

- تو اون روحت دلبرکش پرحاشیه. گوشات از کی انقدر تیز شده که من خبر ندارم؟ اصلا چی گفتم؟

لبخند بی‌رمقی زد و آهسته لب جنباند:

- به فارسی گفتی درد و بلای چشم‌های مستت به جونم.


در کانال وی‌آی‌پی به قسمت‌های آب‌قند لازم، مهیج و خفن رسیدیم😌😎❤️‍🔥
در کانال وی‌آی‌پی در طول هفته تعداد پارت‌های بیشتری پارت‌گذاری می‌شود(هفته‌ای شش پارت) و رمان بدون سانسور، تبادل و تبلیغات تا انتهای داستان برای اعضا قرار می‌گیرد.
حق عضویت کانال VIP رمان فگار، ۱۰۰هزار تومان می‌باشد اما به مناسبت تازه باز شدن درگاه حق عضویت، قیمت رمان به ۵۰هزار تومان کاهش پیدا کرده است.

💸واریز مبلغ به حساب زیر:
6037998135793197
💳بانک ملی به نام زینب رحیمی

پس از پرداخت هزینه، جهت دریافت لینک خصوصی کانال VIP حتما اسکرین‌شات واریزی خود را به آی‌دی ادمین ارسال کنید:
🆔@GisouPv

نظرات،انتقادات‌وسوالات‌خودرا
به‌لینک‌زیربفرستید🦋👇🏻
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1429404-LF2gk8w

اعضای‌جدید‌خوش‌آمدید🪻💜
بنرها‌پارت‌اصلی‌رمان‌اند💯♨️

ریپلای‌پارت‌اول‌رمان1⃣
https://t.me/Gisou_Rahimi/3676
میانبر‌پارت‌های‌رمان🔄
https://t.me/Gisou_Rahimi/3678

جمعه‌هاپارت‌نداریم❌
#کپی‌وپخش‌رمان‌ممنوع🚫


#قسمت_۱۸

رمان: #فگار

نویسنده: #گیسو_رحیمی

ژانر: #عاشقانه‌_اجتماعی

چشم به صورت اخم‌آلود و دستان مشت‌شده‌ی هاویار بر روی فرمان دواند و لبخند تلخی زد:

- آهیر چندین سال توی تب و تاب من بوده و همه جوره به پام ایستاده. درسته که من هیچوقت بهش احساسی نداشتم و از این سنت مضحک و اجباری ناف‌بر شدن بیزار بودم، درسته که نامزدی بینمون از نظر من سوری بود و من حتی اجازه ندادم خطبه محرمیت موقت بینمون جاری بشه، اما من قبول کردم به ازای رسیدن به آزادی و آرزوهام، قلبم، احساساتم و زندگی متأهلی خودم رو فدا و سلاخی کنم. من قبول کردم کنارم باشه و اون قبول کرد تا زمانی‌که حسی بهش پیدا نکردم حرفی از عقد و ازدواج نزنه‌. اما حالا...

بغضش را به سختی قورت داد و به نگاه سنگین و گرفته‌ی هاویار اعتنایی نکرد:

- حالا من زخمی بهش زدم که می‌تونه آهیر رو از بهترین فرشته به بدترین شیطان تبدیل کنه. برای همین تو نباید کنارم باشی ویار. باید ازم دوری کنی. خاندان من تر و خشک رو باهم می‌سوزونه و من نمی‌خوام اتفاقی برای تو بیافته‌. اجازه نمی‌دم داخل این بازی خطرناکی که شروعش کردم، دوستانم آسیبی ببینند. درسته من این بازی رو شروع کردم اما پایانش با من نیست، پس بترس ویار، از قوم باشرف کردی نه، از خاندان دادیار و آداب و رسومات عهد بوقشون و غیرت و تعصبات خرکیشون بترس و ازشون دوری کن. من اجازه نمی‌دم داخل این جهنمی که برام درست شده شماها بسوزید و تنها راه حفاظت از شما اینه که از آتیش دور بمونید. باید از من دور بمونید.


در کانال وی‌آی‌پی به قسمت‌های آب‌قند لازم، مهیج و خفن رسیدیم😌😎❤️‍🔥
در کانال وی‌آی‌پی در طول هفته تعداد پارت‌های بیشتری پارت‌گذاری می‌شود(هفته‌ای شش پارت) و رمان بدون سانسور، تبادل و تبلیغات تا انتهای داستان برای اعضا قرار می‌گیرد.
حق عضویت کانال VIP رمان فگار، ۱۰۰هزار تومان می‌باشد اما به مناسبت تازه باز شدن درگاه حق عضویت، قیمت رمان به ۵۰هزار تومان کاهش پیدا کرده است.

💸واریز مبلغ به حساب زیر:
6037998135793197
💳بانک ملی به نام زینب رحیمی

پس از پرداخت هزینه، جهت دریافت لینک خصوصی کانال VIP حتما اسکرین‌شات واریزی خود را به آی‌دی ادمین ارسال کنید:
🆔@GisouPv

نظرات،انتقادات‌وسوالات‌خودرا
به‌لینک‌زیربفرستید🦋👇🏻
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1429404-LF2gk8w

اعضای‌جدید‌خوش‌آمدید🪻💜
بنرها‌پارت‌اصلی‌رمان‌اند💯♨️

ریپلای‌پارت‌اول‌رمان1⃣
https://t.me/Gisou_Rahimi/3676
میانبر‌پارت‌های‌رمان🔄
https://t.me/Gisou_Rahimi/3678

جمعه‌هاپارت‌نداریم❌
#کپی‌وپخش‌رمان‌ممنوع🚫


#قسمت_۱۷

رمان: #فگار

نویسنده: #گیسو_رحیمی

ژانر: #عاشقانه‌_اجتماعی

آزرده نفسی کشید و عاصی شده لب جنباند:

- دایه مهربان‌تر از مادر نشو ویار و لطفا توی مسائل زندگیم دخالت نکن. آهیر و خانوادم فعلا توو شوک به هم زدن نامزدی‌اند و داغن. من جوری اونا رو زمین زدم و نقره داغشون کردم که حتی نفرت‌ورزی و انتقام گرفتن از من رو به بعد موکول کردن‌. ولی من مطمئنم که آهیر بی‌خیال من نمی‌شه و مثل سایه، قدم به قدم دنبالم میا‌د. اون به این راحتی‌ها با این مسئله کنار نمیاد چون از سیزده سالگیش که من بدنیا اومدم تا به الان که سی و خورده‌ای سالشه اسمش روی من بوده و ناف‌بر هم بودیم.

دل‌شکسته دستان لرزانش را درهم قلاب کرد و بی‌نفس ادامه داد:

- آهیر فکر می‌کنه با آزادی دادن به من و ایستادگی کردنش مقابل خاندان بخاطر رفتن من به دانشگاه تئاتر و بازیگر شدنم باعث شده من از فرشته تبدیل به شیطان بشم و از پشت بهش خنجر بزنم. فکر می‌کنه اون بال پروازم شد ولی برای من فقط حکم یه آسانسور رو داشت تا من هر چه سریع‌تر ازش بالا برم و به تمام خواسته‌هام برسم. فکر می‌کنه میون تاریکی شهرت و معروفیت خودم رو گم کردم و دیگه چشمام اونو نمی‌بینه و برای همین نامزدی رو تموم کردم.


در کانال وی‌آی‌پی به قسمت‌های آب‌قند لازم، مهیج و خفن رسیدیم😌😎❤️‍🔥
در کانال وی‌آی‌پی در طول هفته تعداد پارت‌های بیشتری پارت‌گذاری می‌شود(هفته‌ای شش پارت) و رمان بدون سانسور، تبادل و تبلیغات تا انتهای داستان برای اعضا قرار می‌گیرد.
حق عضویت کانال VIP رمان فگار، ۱۰۰هزار تومان می‌باشد اما به مناسبت تازه باز شدن درگاه حق عضویت، قیمت رمان به ۵۰هزار تومان کاهش پیدا کرده است.

💸واریز مبلغ به حساب زیر:
6037998135793197
💳بانک ملی به نام زینب رحیمی

پس از پرداخت هزینه، جهت دریافت لینک خصوصی کانال VIP حتما اسکرین‌شات واریزی خود را به آی‌دی ادمین ارسال کنید:
🆔@GisouPv

نظرات،انتقادات‌وسوالات‌خودرا
به‌لینک‌زیربفرستید🦋👇🏻
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1429404-LF2gk8w

اعضای‌جدید‌خوش‌آمدید🪻💜
بنرها‌پارت‌اصلی‌رمان‌اند💯♨️

ریپلای‌پارت‌اول‌رمان1⃣
https://t.me/Gisou_Rahimi/3676
میانبر‌پارت‌های‌رمان🔄
https://t.me/Gisou_Rahimi/3678

جمعه‌هاپارت‌نداریم❌
#کپی‌وپخش‌رمان‌ممنوع🚫


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
من و تو شاید دنیامون یکی بود
شاید رویامون یکی بود
شاید عاشقم بودیم اما از وابستگی بود

تیزری از رمان:
📚رمان: #فگار
‌✍🏻نویسنده: گیسو رحیمی

🟣نحوه پارت‌گذاری رمان در کانال عمومی:
روزهای زوج/یک پارت📝

روزهای فرد و جمعه‌ها پارت نداریم❌

در کانال وی‌آی‌پی به قسمت‌های آب‌قند لازم، مهیج و خفن رسیدیم😌😎❤️‍🔥
در کانال وی‌آی‌پی در طول هفته تعداد پارت‌های بیشتری پارت‌گذاری می‌شود(هفته‌ای شش پارت) و رمان بدون سانسور، تبادل و تبلیغات تا انتهای داستان برای اعضا قرار می‌گیرد.
حق عضویت کانال وی‌آی‌پی رمان فگار، ۱۰۰هزار تومان می‌باشد اما به مناسبت تازه باز شدن درگاه حق عضویت، قیمت رمان به ۵۰هزار تومان کاهش پیدا کرده است.

با حضور شخصیت‌های اصلی رمان مجنون گناهکار🎸🎤🎹👩🏻‍⚕🧝🏻‍♀👨🏻‍🎤👨‍👩‍👧‍👦

#رمان_فگار
#مجنون_گناهکار
#رمان_مجنون_گناهکار
#گیسو_رحیمی


یک سال دیگر گذشت و من به قدر ده سال بزرگ‌تر شدم و به قدر ده‌ها سال تجربه کردم و دویدم و افتادم و بلند شدم.
یک سال دیگر گذشت و من آموختم که در جهان هیچ چیز ارزشمندتر از سلامتی، همدلی و مهربانی نیست و با خودم عهد کرده‌ام که مهربان‌تر باشم، هم با خودم و هم با آدم‌ها.
یک سال دیگر گذشت، بسیار بدرودها گفته‌ام و بسیار درودها و در پایانِ تمام آشنایی‌ها و وداع‌ها دریافته‌ام که حضور آدم‌ها در جهان من همیشگی نیست و در جوار آدم‌ها بودن؛ یا درسی‌ست برای من، یا فرصتی برای تجربه‌ کردن احساساتی ناب و همین است که اهمیت دارد.‌
یک سال دیگر گذشت و من بیش از هر زمان دیگری دریافته‌ام که سخت نگیرم به خودم و لذت ببرم و دوست بدارم و تلاش کنم و مهربان باشم.
یک سال دیگر گذشت و امید که سال پر برکتی پیش‌رو باشد. سالی که به مهر و موفقیت و سلامتی و دوستی بگذرد و جولانگاه تجربه‌ها و اتفاقات و آدم‌های ناب باشد.

#نرگس_صرافیان_طوفان

عیدتون پیشاپیش مبارك🌱🪻💜


┓💭' #واژه‌نامه : ┏
واژه‌ی ”蒸発 ” #یوهاتسو :
یوهاتسو یک کلمه‌ی ژاپنیه به معنی ناپدید شدن و توی ژاپن به افرادی گفته میشه که از زندگیشون خسته شدن و می‌خوان بدون هیچ ردی ناپدید بشن و بی‌دلیل و ناگهانی، شهر و زندگی و خانواده‌شون رو رها میکنن و میرن!
و جالبه بدونین تووی ژاپن حتی شرکت‌های مخصوصی هستن که به آدم‌ها برای این فرار و ناپدید شدن، کمک می‌کنن!
و من شدیداً بهش نیاز دارم.☁️🌬🪽🪄🤍

بزودی رونمایی از رمان یوهاتسو...🥲🤏🏻💜

#یوهاتسو
#رمان_یوهاتسو


من یک زنم! وقت‌هایی که کودک می‌شوم، شیطنت می‌کنم و می‌خندم. من زنم! وقت‌هایی که یک تنه، بار دشواری‌های حیات را به دوش می‌کشم، خسته می‌شوم و دوام می‌آورم. من زنم، وقت‌هایی که برای انتخاب‌هام سرزنش می‌شوم، آن‌زمان که قوی به نظر می‌رسم ولی ضعیف‌ترینِ آدم‌هام، که ضعیف به نظر می‌رسم، ولی قوی‌ترینِ آدم‌هام. آن زمان که والدانه، دست نوازش و تسکین روی سر آدم‌های غمگین و به استیصال‌رسیده می‌کشم و روی سرم جز دست‌های خداوند، دستی نیست، وقت‌هایی که هیچ‌کس را ندارم و خودم، خودم را در آغوش می‌گیرم و خودم مرهم زخم‌های خودم می‌شوم و خودم برای خودم کاری می‌کنم.
من زنم، وقت‌هایی که لطیفم و آسیب‌پذیر به نظر می‌رسم، زمختم و نمی‌خندم، جسورم و می‌ایستم. من زنم، وقت‌هایی که تنها می‌مانم، کسی را ندارم و خودم تنها پناهگاه خودم می‌شوم.
من زنم، زنانه می‌ایستم و مردانه گام بر می‌دارم و کودکانه فتح می‌کنم. من مجموعی از تمام حالاتِ آفرینشِ یک انسانم. یک زن! موجودی که احساسات و اقتدار را توأَمان دارد.

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

هشتم مارس، روز جهانی زن🌱


عیارسنج رمان فگار.pdf
857.1Kb
در کانال وی‌آی‌پی به قسمت‌های آب‌قند لازم، مهیج و خفن رسیدیم😌😎❤️‍🔥
در کانال وی‌آی‌پی در طول هفته تعداد پارت‌های بیشتری پارت‌گذاری می‌شود(هفته‌ای شش پارت) و رمان بدون سانسور، تبادل و تبلیغات تا انتهای داستان برای اعضا قرار می‌گیرد.
حق عضویت کانال وی‌آی‌پی رمان فگار، ۱۰۰هزار تومان می‌باشد اما به مناسبت تازه باز شدن درگاه حق عضویت، قیمت رمان به ۵۰هزار تومان کاهش پیدا کرده است.

💸واریز مبلغ به حساب زیر:
6037998135793197
💳بانک ملی به نام زینب رحیمی

پس از پرداخت هزینه، جهت دریافت لینک خصوصی کانال وی‌آی‌پی حتما اسکرین‌شات واریزی خود را به آی‌دی ادمین در تلگرام ارسال کنید:
🆔@GisouPv

https://t.me/Gisou_Rahimi

https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0


انگار گلوی این آدم رو خدا بوسیده🫂💜

ازم نخواه برم از این خاک، هرجا برم دلم همین اینجاست
من سر قولم هستم، پای حرفشه پسر ایران:)


به درخواست شما عزیزان کانال وی‌آی‌پی رمان فگار ایجاد شد.🪻💜

#فگار
#رمان_فگار
#گیسو_رحیمی

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

5 271

obunachilar
Kanal statistikasi