فکر کنم برایت پیش نیامده باشد.
این که جسماً کنار کسی نباشی، او را نشناسی و حتی ندانی چند شب به یادت به خواب میرود اما وجودِ بزرگش را کنارت حس کنی.
حس کنی تو را در آغوش میکشد و بر روی موهایت بوسه میکارد تا از آن آرامش جوانه بزند.
حس میکنی هر لحظه خیالش مراقب توست.
مخلوق شیرینِ کائنات و دردانهی قلبم.
امروز بیشتر از قبل وجودت را حس کردم.
نمیتوانی صدای بال زدن پروانهها را بشنوی وقتی گاهی متوجه حضورِ بیصدایت در اتاقم میشوم.
نوعی گرما ، نوعی شوقِ ناشناخته.
مانند لمس نور در میان تاریکی میمانی ای عزیزترین گمشده در دنیا برایِ من.
-پریماورا
-برایمعشوقهیناشناختهام
این که جسماً کنار کسی نباشی، او را نشناسی و حتی ندانی چند شب به یادت به خواب میرود اما وجودِ بزرگش را کنارت حس کنی.
حس کنی تو را در آغوش میکشد و بر روی موهایت بوسه میکارد تا از آن آرامش جوانه بزند.
حس میکنی هر لحظه خیالش مراقب توست.
مخلوق شیرینِ کائنات و دردانهی قلبم.
امروز بیشتر از قبل وجودت را حس کردم.
نمیتوانی صدای بال زدن پروانهها را بشنوی وقتی گاهی متوجه حضورِ بیصدایت در اتاقم میشوم.
نوعی گرما ، نوعی شوقِ ناشناخته.
مانند لمس نور در میان تاریکی میمانی ای عزیزترین گمشده در دنیا برایِ من.
-پریماورا
-برایمعشوقهیناشناختهام