به محض اینکه از روی نهر گذشتیم، صدای موسیقی پیانو را شنیدم. وقتی وارد شدم ، پدرم روی صندلی پیانو نشسته بود. سرش را از روی کلیدها بلند نکرد. ولی موسیقی امروز به شومی و دیوانه واری شب گذشته نبود؛ آزامش بیشتری داشت.گربه روی پیانو دراز کشیده، پاهایش را زیرش جمع کرده و چشم هایش را بسته بودو با رضایت خرخر می کرد.
-@Nihandaily
-@Nihandaily