Noma’lum dan repost
الا به پهلو چرخید و گفت:
-آلفا... من جدیدا یه خوابایی میبینم
کنارش روی زمین دراز کشید. الا دست در موهای آلفا کرد و گفت :
-من... من خواب دیدم... یعنی... چجوری بگم...
آلفا پیشانیاش را به پیشانی دختر چسباند. الا نفس عمیقی کشید و بدون فکر گفت:
-خواب دیدم ما باهم سکس داریم. البته فقط این نبود. من دم گرگی داشتم. دهن و دستامم بسته بود
شروع رمان #آبی_عسلی از شنبه ٣٠ شهریور
داستانی دیگر از نویسنده رمان پرطرفدار #رئیس
https://t.me/joinchat/AAAAAD7S71rEHJe_VlXNiQ
-آلفا... من جدیدا یه خوابایی میبینم
کنارش روی زمین دراز کشید. الا دست در موهای آلفا کرد و گفت :
-من... من خواب دیدم... یعنی... چجوری بگم...
آلفا پیشانیاش را به پیشانی دختر چسباند. الا نفس عمیقی کشید و بدون فکر گفت:
-خواب دیدم ما باهم سکس داریم. البته فقط این نبود. من دم گرگی داشتم. دهن و دستامم بسته بود
شروع رمان #آبی_عسلی از شنبه ٣٠ شهریور
داستانی دیگر از نویسنده رمان پرطرفدار #رئیس
https://t.me/joinchat/AAAAAD7S71rEHJe_VlXNiQ